
در نوشتهاى که پیش روى خوانندگان عزیز قرار دارد، مباحث زیر مورد بررسى واقع شده است:
1. آشنایى با معناى لغوى وکاربرهاى اصطلاحى دو واژهى «علم » و «دین».
2. پیشینهى بحث تقابل علم و دین.
3. طرح و تحریر محل بحث.
4. نقش پیامبران در پیدایش و رواج علوم
5. رسالت پیامبران در قبال علوم.
6. نسبت میان علم و دین.
7. تلقى دین از انسان.
8. جمعبندى و خاتمه.
1. آشنایى با معناى لغوى وکاربردهاى اصطلاحى دو واژه «علم»و «دین»
پیش از ورود به مباحث اصلى، آشنایى با معناى لغوى و کاربردهاى اصطلاحى این دو واژه امرى لازم به نظر مىرسد.
الف. واژهى علم
نخست واژه «علم» را بررسى مىکنیم:
«علم» یک معناى لغوى دارد که از دیرباز در همین معنى به کار مىرفته است و هنوز هم به همین معنى کاربرد دارد و آن عبارت است از: «مطلق دانستن و دانایى» که در برابر مطلق نادانى و ندانستن به کار مىرود. و معادل انگلیسى آن [Knowledge] مىباشد..
به این معنى، «علم» شامل هر نوع دانشى مىشود، خواه از دانشهاى حقیقى باشد یا اعتبارى، عقلى باشد یا نقلى، درجه اول باشد یا درجه دوم، مفهومى وحصولى باشد یا حضورى یا شهودى و...هیچ نوع دانشى از گسترهى این «علم» بیرون نیست.
از این معناى عام« علم» که بگذریم، با کاربردها و اصطلاحات فراوانى براى آن مواجه مىشویم که بحث از آنها وشمارش یکایک آنها چندان مفید فایده و مرتبط با بحث ما نیست و لذا اشاره مىکنیم به این که: یکى از این کاربردها که رواج فراوانى یافته است، عبارت است از:«مجموعه قضایاى حقیقى که از راه تجربه حسى قابل اثبات باشد». (1) و این «علم» را اصطلاحا دانش تجربى مىنامند که معادل آن در زبان انگلیسى [Science] مىباشد. امروزه هر جا سخن از گفتارهاى علمى و غیر علمى یا ملاکهاى علمى بودن و علمى نبودن قضایا گفته مىشود، مقصود، همین اصطلاح خاص است. و به نظر مىرسد که ریشهى این کاربرد، باز مىگردد به اندیشههاى فرانسیس بیکن (2) ، روش شناس نامدار انگلیسى که به دلیل تاکید فراوان برکاربر روش مشاهده و آزمون و جداول حضور و غیاب ومقایسه با درجات، او را بیشتر روش شناس مىدانند تا فیلسوف. او علاوه بر این که بر تجربى بودن یافتهها تاکید مىورزید، بر نتایج عملى دانستهها نیز پاى مىفشرد، و تا آنجا بر این امر اصرار داشت که او را اولین کسى مىدانند که گفته است:«علم قدرت است» (3) . هر چند که بیکن را واقعا یک فیلسوف اصالت تجربى نمىتوان نامید، ولى تاثیر فراوانى بر پیدایش این نحلهى فلسفى داشته است.
در هر حال، در مباحث آتى باید روشن کنیم که مقصود ما در بحث از سازگارى علم و دین چه نوع علمى است. مقصود یافتههاى تجربى استیا معنایى وسیعتر براى علم درنظر است.
ب. واژه «دین»
در کتابهاى لغتبراى «دین» معانى متعددى آوردهاند. از جمله: اطاعت، معصیت، ورع، پاداش و مکافات، ملک، حکومت، سیره و روش و حساب و محاسبه و.... (4)
در قرآن مجید نیز برخى از این کاربردها مشاهده مىشود. فىالمثل در سوره مبارکه حمد، خداوند (در مقام برشمردن صفات خود) مىفرماید:«مالک یوم الدین» که در اینجا گفتهاند مقصود از «یوم الدین» روز حساب یا جزا و یا پاداش و مکافات است. (5)
از میان نزدیک به 100 مورد کاربرد این واژه در قرآن، کمتر از 20 مورد آن به همین صورت «یوم الدین» به کار رفته است و به معنى روز جزا و کیفر یا روز حساب که مقدمه پاداش ومکافات است، مىباشد. ولى در اغلب موارد«دین» به معنى شریعتبه کار رفته است. برخى از کسانى که به تحلیل کاربردهاى مختلف واژگان در قرآن پرداختهاند معتقدند که استعمال لفظ «دین» در شریعت، استعارى است و دلیل این استعاره، وجود اطاعت و سرسپردگى در دین است. (6)
مرحوم علامه طبرسى صاحب تفسیر گرانقدر مجمع البیان ذیل آیهى شریفهى: «ان الدین عند الله الاسلام...» (7) آورده است که: «در این آیه منظور از «دین» اطاعت است ولى اصل دین به معنى پاداش است و از آن جهت اطاعت را دین نامیدهاند که اطاعتبه خاطر پاداش گرفتن است، یعنى خداوند در ازاى اطاعت پاداش خواهد داد». وصاحب قاموس قرآن توجیه طبرسى را بر توجیه راغب ترجیح داده است. (8)
اما به نظر مىرسد که توجیه راغب به واقع نزدیکتر باشد زیرا: حقیقت و روح دین، همان سر سپردگى و انقیاد به معبود است و این انقیاد و سر سپردگى مراتبى دارد که درکلام مولا على علیه السلام چنین تبیین شده است:
کسانى خدا را از سر ترس مىپرستند که آن، عبادت بردگان است ، کسانى خدا را به دلیل طمع به بهشت مىپرستند که این عبادت بازرگانان است و کسانى خدا را براى سپاسگزارى به پیشگاه آن بىنیاز مىپرستند، که این عبادت آزادگان است. (9)
در کلام گهربار مولا، سر سپردگى به دلیل طلب پاداش تنها مرتبهاى از عبادت محسوب شده است اما مرتبه بالاتر از آن، سرسپردگى مطلق است نه مشروط، که در آن ، خود سر سپردگى موضوعیت دارد، اطاعت، طریق رسیدن به پاداش نیستبلکه اطاعت و انقیاد خود، هدف است نه وسیله. و اگرحقیقت دین را انقیاد براى پاداش بدانیم، در آن صورت ، شامل مراتب عالى انقیاد نمىشود، در حالى که انقیاد حقیقى در مرتبه عالى آن تحقق مىیابد که عبادت آزادگان است، عبادت کسانى که از یوغ انانیت رها شده و «خود»ى نمىبینند تا برایش طلب پاداش کنند، «خود»ى نمىبینند تا از آن مایه بگذارند و خرجش کنند، امید سود وپاداش داشته باشند.
ج. دین به معناى عام
نکته دیگرى که توجه به آن لازم است، گسترهى همین کاربرد استعمارى دین است که تقریبا کاربرد رایج آن نیز هست.
هم در بیان قرآن مشاهده مىشود که گاهى لفظ «دین» به معناى وسیعى به کار رفته است و هم در عرف و فرهنگ جوامع امروز بشرى این واژه معناى وسیعى یافته است. یک نمونه از کاربرد قرآنى، آیهى شریفهى :«دین شما براى شما و دین من براى من» (10) است. ونمونه دیگر در نقل سخن فرعون دربارهى حضرت موسى علیه السلام آمده است. فرعون مىگوید:
«من مىترسم که موسى دین شما را تغییر دهد یا در زمین فساد کند». (11)
اما در فرهنگ امروز مغرب زمین «دین» به معناى وسیعى به کار مىرود. کسانى کوشیدهاند تاتعریفى از دین ارایه دهند و به این منظور تعبیرهایى از این قبیل آوردهاند:
«ایدئولوژىاى نظیر کمونیسم را نیز مىتوان یک دین نامید» (12) یا مىتوان دین را به «آنچه انسان در اوقات فراعتخود انجام مىدهد» (13) تعریف کرد. وحتى برخى را اعتقاد بر این است که در دین اعتقاد به خدا ضرورى نیست. (14) همچنان که در دین انسانیت فیلسوف فرانسوى اگوست کنت (15) مشاهده مىشود. زیرا در این مسلک، خدایى وجود ندارد و در حقیقت انسان به جاى خدا نشسته است و انسانیت همان خداى این دین است. (16)
د. دین به معناى خاص
قرآن غالبا وقتى که «دین» را به معناى شریعتبه کار برده، به صورت مقید ذکر فرموده است. قیدهایى که براى «دین» آورده و نشان داده است که خداوند به دین خاصى نظر دارد و هر شریعتى مرضى او نیست، گاهى به صورت اضافه وصف است و مانند آن. وگاهى به صورت الف و لام(ال) عهد ذکرى یا ذهنى که در آغاز آن قرار داده است. برخى از قیدهایى که براى «دین» به کار رفته از این قرار است:
1. تعبیر : «دین الله». (17)
2. تعبیرهاى «الدین کله لله» ، «یکون الدین لله» و مانند آن. (18)
3. تعبیرهاى :«الدین الخاص» ، «مخلصا له دینی» و مانند آن. (19)
4. تعبیر: «دین الحق» . (20)
5. تعبیرهاى: «الدین القیم» و «دینا قیما» . (21)
6. وگاهى با الف و لام عهد ما را به دین خاصى ارجاع مىدهد. (22)
از مجموع آیات فوق بر مىآید که مطلق دین و روش و شریعت و آیین مرضىخداوند نیست، بلکه آنچه نزد او پسندیده است دین قویم، حق و الهى است، دینى که از جانب خود او آمده و بر بشر عرضه شده باشد. و آن، البته دین اسلام است. چنانکه خود او فرموده است: «هرکس دینى جز اسلام برگزیند از او پذیرفته نیست». (23) و اسلام دینى است که از آدم علیه السلام آغاز شده و در تعلیما پیامبر خاتم حضرت محمد (24) به حدکمال خود رسیده است و طبعا تمامى تعلیمات انبیاى عظام الهى که از دست تطاول روزگار و تحریف تحریفگران به دور مانده باشد، شریعت اسلام محسوب مىشود و البته چون که صد آمد، نود هم پیش ما است. اگر کسى معتقد به شریعت پیامبر خاتم باشد شرایع سلف را نیز دارد همراه با اضافاتى که مکمل آنهاست. و لذا در آیات آغازین سوره بقره فرمود:«از اوصاف متقین آن است که به آنچه بر پیامبر خاتم و آنچه بر پیامبران پیش از او نازل شده است ایمان مىآورند». (25) وحضرت خاتم در آخرین روزهاى حیات مادیش جانشین شایسته خود را معرف فرمود و خداوند در خصوص این رویداد مهم تاریخ اسلام، این آیه را نازل فرمود که: «امروز دین شما کامل شد و نعمتبر شما تمام گشت و اسلام دین مرضى من مىباشد». (26) حال، اگر به اصل ریشه یابى لغوى واژهى «دین» و توجیهاتى که در خصوص معناى اصطلاحى آن شده بود، باز کردیم در مىیابیم که توجیه راغب مرجح به نظر مىرسد. زیرا از سویى دین الهى، دین حق و دین خالص است و این که دیندار باید خود را براى خدا خالص گرداند. و در چند آیهى قرآن نیز مشاهده کردیم که سخن از خالص کردن دین براى خداست. و از سوى دیگر سخن در این است که دین، اجبار بردار نیست، در دین اکراه راه ندارد و دین نمىتواند اجبارى باشد. (27) زیرا حقیقت دین اخلاص است و اخلاص با اجبار حاصل نمىشود. راغب ذیل همین آیه چنین گفته است:«گفته شده مقصود از "دین" در این آیه اطاعت است و اطاعتحقیقى فقط با اخلاص میسر مىشود و در اخلاص، اکراه راه ندارد». (28) بنابر این به نظر مىرسد که حقیقت و روح دین همان سرسپردگى به مبدا اعلى است. و این سرسپردگى در واقع برآورندهى نیاز روح پر تکاپوى بشر و آرامش بخش جانهاى بىتاب انسانهاست، که «دل آرام گیرد به یاد خداى». (29)
شامل 10 صفحه word
دانلود تحقیق همسویی علم و دین