اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد روش‏شناسى فهم متون دینى

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد روش‏شناسى فهم متون دینى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد روش‏شناسى فهم متون دینى


تحقیق در مورد روش‏شناسى فهم متون دینى

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه41

 

 

 

 

اشاره : مساله فهم متون دینى و شیوه‏ها و معیارهاى آن از جمله مسائلى است که توجه بسیارى از متفکران را در عصر حاضر به خود مشغول داشته است. برخى بر این باورند که فهم این متون بیرون از توان بشر است، برخى نیز با رد این نظر، بر آنند که با توجه به فلسفه نزول این متون - یعنى، هدایت‏بشر - محال است که آن‏ها را از حوزه فهم انسان خارج بدانیم. فهم متون دینى چه شروطى دارد؟ روش‏ها و معیارهاى فهم آن کدام است؟ و... در این میزگرد، در حضور سروران ارجمند، جناب استاد آیة‏الله محمدتقى مصباح، دکتر مهدى گلشنى و حجة‏الاسلام محمود رجبى، به بحث نشسته‏ایم که حاصل این گفت‏وگو به محضر اهل معرفت تقدیم مى‏گردد:

معرفت: کتاب‏هاى آسمانى براى فهم و تغییر رفتار انسان نازل شده‏اند و قرآن کریم نیز از این قاعده مستثنا نیست، این مطلب روشن است که فهم قرآن، روش‏ها و شرایط خاص خود را دارد عمده‏ترین روش‏هاى شناخت قرآن کریم کدام‏اند؟

استاد مصباح: قرآن کریم در موارد بسیارى، تصریح دارد که «بیان للناس‏»(آل عمران: 138)، «تبیانا لکل شى‏ء»(نحل:89)، «بلسان عربى مبین‏»(شعراء: 195) و «یسرناه بلسانک‏»(مریم:97) است. این تصریحات، همه مؤید این است که قرآن براى مردم قابل درک و فهم است. هدف از نزول آن نیز همین بوده که به‏وسیله قرآن هدایت‏شوند و راه سعادت ابدى خود را بیابند.

براى فهم قرآن، چند راه وجود دارد که استفاده از آن‏ها به ما کمک مى‏کند تا با روش صحیح از این کتاب استفاده کنیم و آن را درست‏بفهمیم:

اول: وقتى قرار است از راه لفظ، مفاهمه حاصل شود، بین گوینده و شنونده نقاط مشترکى وجود دارد که لفظ بر اساس همان‏ها به کار برده مى‏شود. با توجه به این نقاط مشترک، شنونده همان معنایى را از لفظ مى‏فهمد که مورد نظر گوینده است و همین موضوع فهم مشترک را ایجاب مى‏کند. به عنوان مثال، فهماندن مطلبى به زبان انگلیسى به کسى که از این زبان اطلاعى ندارد، کارى لغو است. بنابراین، اگر گوینده مى‏خواهد مطلبى را به مخاطب خود بفهماند، به‏ناچار، باید بر اساس قراردادهایى که بین این دو مشترک است‏سخن بگوید تا گفت و گو نتیجه‏بخش باشد. براین‏اساس، وقتى قرآن مى‏خواهد با مخاطبان خود سخن بگوید، باید با زبانى صحبت کند که مخاطبانش منظور او را درک کنند و فهم مشترکى از الفاظ آن وجود داشته باشد.

دوم: از یک سو، همه مردم دنیا با یک زبان سخن نمى‏گویند و از سوى دیگر، قرآن براى هدایت همه انسان‏ها نازل شده است، نه فقط براى قومى خاص یا زمانى مخصوص. با توجه به این نکته این سؤال مطرح مى‏شود که مخاطبان قرآن، که داراى زبان‏هاى متفاوتى هستند، چگونه باید از آن استفاده کنند؟ چگونه قرآن مى‏تواند با تعبیر خاص خود، معناى مورد نظر را به مخاطبان متفاوت بفهماند؟ این ممکن نیست، مگر این که همه با زبان قرآن آشنا باشند که البته چنین چیزى در گذشته نبوده، براى آینده نیز چنین چیزى پیش‏بینى نمى‏شود که روزى بیاید همه مردم زبان عربى را به خوبى بدانند. حال سؤال این است که آیا قرآن باید با زبان خاصى با مردم سخن بگوید که هیچ کس آن را نمى‏فهمد؟ طبیعى است که خیر; زیرا این نقض غرض خداوند است. آیا یکى از این زبان‏ها را انتخاب کند؟ البته چاره‏اى جز این نیست; زیرا وقتى زبان‏ها متفاوت شد، ناچار باید با یکى از آن‏ها منظور خود را بفهماند. کدام‏یک از این زبان‏ها اولویت دارد؟ این روشن است که پیامبرصلى الله علیه وآله باید به زبان مخاطبان خود، با آن‏ها سخن بگوید، سپس معناى مورد نظر خداوند به زبان‏هاى دیگر ترجمه و تفسیر شود تا دیگران نیز آن را دریابند وگرنه معنا ندارد پیامبرى در میان قومى مبعوث شود و به زبان دیگرى سخن بگوید; این کار غیر عاقلانه است.

قرآن با اشاره به همین مطلب، مى‏فرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه‏»(ابراهیم: 4); ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قوم خودش نفرستادیم. دلیل این مطلب هم واضح است: تا غرض از هدایت و اتمام حجت‏حاصل شود. بنابراین، قرآن به ناچار، با یک زبان سخن گفته، ولى دیگران باید براساس فهم آن زبان، منظور قرآن را درک کنند.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد روش‏شناسى فهم متون دینى

تحقیق در مورد جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین ش

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین ش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین ش


تحقیق در مورد جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین ش

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه34

 

فهرست مطالب

 

جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین

پیشگفتار

وارد صحنه شدن پوزیتیویسم

طرفداران پوزیتیویسم در اروپا

نقش پوزیتیویستها در دامن زدن به تعارض

روند تعارض

صحنه هایی از تعارض علم و دین

سالیان متمادی علم و دین مانند دو گوهر تابناک بر تارک این عالم می درخشیدند ، و از دیر باز در تمدنهای بشری ریشه مشترک داشتند ، زیرا که آدم ابوالبشر بعنی از آنی که لباس زندگی بر اندامش پوشیده شد ، کام جانش را نیز با علم و معرفت گرفتند ، و سرشت اش را با علم و دانش و دین عجین ساختند ، و لذا آدم و ذریه اش شایسته خطاب الست بربکم گردیدند ، و او و اولاد او با علم و آگاهی به این حقیقت قالوا بلی را گفتند .

اما گذشت زمان و آلوده شدن فضای دل و جان انسان ، و نشستن غبار غفلت بر روح و روان انسان کار بجائی رسانید ، که دیگر نه تنها این دو امانت الهی مدد کار یکدیگر نبودند ، بلکه با ظهور اندیشه ها و دستیابی بشر به علوم و فنون جدید بعد از قرون وسطی و با جدا نمودن مسیر آندو و فاصله انداختن بین علم و دین کار بجایی رسید که در قرن هفدهم با رویاروی قرار دادن علم ودین آتش نزاع بوسیله اصحاب کلیسا و مدافعان علم شعله ور گردید ، که در این نوشتار در چهار بخش به بحث پیرامون آن خواهیم پرداخت .

 

بخش اول

نگاهی اجمالی به پیشینه تعارض علم و دین

اولین برخورد و اصطکاک بین کلیسای کاتولیک رومی و نظریات علمی بطور رسمی در سال 1616 میلادی به این صورت شروع شد که شورای کلیسای مذکور با محکوم کردن نظریه ای که مدعی بود زمین به دور خورشید می گردد ، و باطل دانستن آن در قبال کتاب کوپرنیک موضع گرفت و آنرا جزء کتب ممنوعه قرار داد . و در همین راستا کلیسا از گالیله درخواست کرد تا از دفاع از نظریه کوپرنیک برداشته و آنرا رها سازد . گالیله با رد چنین درخواستی و مقاومت نشان دادن نسبت به آن در سن شصت و سه سالگی به جرم تعلیم امور باطل گناهکار شناخته شد و محکوم به بازداشت گردید . 1

ویکتور هوگو


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین ش

دانلودمقاله آشنایی با دین زردشت

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله آشنایی با دین زردشت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


هنگامی که چند قرن بر ورود آریاییان به ایران گذشت این قوم اندک اندک به شهر نشینی روی آوردند و این مساءله در جهان بینی ایشان تاءثیر گذاشت .
در آن روزگار انسان اصلاح گری بر خاست و آریاییان را که خواستار ترک خرافات قدیم بودند، به آیین تازه ای دعوت کرد و آیین مغان را برانداخت . این پیامبر مصلح که خود را فرستاده خدای خوبی و روشنایی معرفی می کرد، زردشت نام داشت . وی مدعی بود آیین خود را از آهورمزدا دریافت کرده تا جهان را از تیرگیها پاک کند و آن را به سوی نیکی و روشنایی رهنمون شود.
زردشتیان به نامهایی چون گبر و مجوسی و پارسی خوانده می شوند. کلمه ((گبر)) در زبان سریانی به معنای کافر از از جانب دیگران به آنان اطلاق گردیده و واژه ((المجوس )) در دستور زبان عربی ، اسم جنس ‍ جمعی و مفرد آن مجوسی است . ((المجوس )) در قرآن کریم (حج :17) در کنار پیروان ادیان دیگر یافت می شود. اکثر علمای اسلام زردشتیان را اهل کتاب دانسته اند. احادیثی نیز در این باب موجود است . آیین زردشت حدود یک قرن قبل از میلاد تحول یافت و آن صورت تحول یافته را آیین مزدیسنی می نامند. مزدیسنا در لغت به معنای ستایش مزداست .

 

1- سرگذشت زردشت
دانشمندان در مورد وجود تاریخی پیامبر ایران باستان شک دارند، اما بیشتر آنان وجود وی را نفی نمی کنند. زردشت ، زرتشت ، زرادشت ، زراتشت ، زردهشت و کلماتی از این قبیل از واژه ((زرثوشتر))(Zarathushtra) در گاتها (بخشی از کتاب آسمانی زردشت ) می آید که طبق نظریه صحیحتر معادل زرد اشتر یعنی دارنده شتر زرد است .
نام پدرش پوروشسب یعنی دارنده اسب پیر، نام مادرش دغدو یعنی دوشنده گاو ماده و نام خاندان وی سپیتمه یعنی سپید نژاد بود.
طبری مورخ مشهور اسلام و پیروان او زردشت را از فلسطین می دانند و می گویند وی از آنجا به ایران آمده است ، اما قول صحیح و معروف آن است که وی ایرانی و اهل آذربایجان بوده است و محل برانگیختگی او را کوهی نزدیک دریاچه ارومیه می دانند.(1)
درباره زمان زردشت نیز اختلاف است و زمان وی حتی به 6000 سال قبل از میلاد نیز برده شده است . اما بر اساس نظریه مشهور، وی در سال 660 قبل از میلاد به دنیا آمد و در 630 قبل از میلاد (در سن 30 سالگی ) به پیامبری مبعوث شد. وی در سال 583 ق .م . در سنن 77 سالگی در آتشکده ای در بلخ (افغانستان ) توسط لشکر قومی مهاجم به شهادت رسید.
گر چه بعثت زردشت در شاهنامه فردوسی آمده است ، اما متاءسفانه آن حادثه در قسمت افسانه ای آن کتاب مذکور است ، به طوری که درباره گشتاسب (پادشاهی که زردشت او را دعوت می کند و به آیین خود در می آورد) اختلاف است . برخی او را با ویشتاسب پدر داریوش هخامنشی برابر دانسته اند. از سوی دیگر از نظر تاریخی مسلم است که ویشتاسب نه یک پادشاه ، بلکه استانداری بوده است .
2- تعالیم زردشت
در آیین زردشت سه اصل عملی گفتار نیک ، پندار نیک ، کردار نیک وجود دارد که مانند آن را در ادیان مختلف می یابیم . از جمله در اسلام آمده است : ((الایمان قول باللسان و اقرار بالجنان و عمل بالارکان .))
احترام به آتش به عنوان یکی از مظاهر خدای روشنایی و افروخته نگه داشتن آن و انجام مراسمی خاص در اطراف آن در معابدی به نام آتشکده مشخصترین ویژگی این آیین است . همچنین آبادانی ، کشاورزی دامداری و شهرنشینی مورد ستایش قرار گرفته است . احترام به حیوانات ، مخصوصا سگ و گاو، همچنین خوشرفتاری با مردم نیز جایگاهی به حیوانات ، مخصوصا سگ و گاو، همچنین خوشرفتاری با مردم نیز جایگاهی ویژه دارد. برخی از آداب و رسوم سرزمین ما از قبیل مراسم چهارشنبه سوری و سوگند خوردن به روشنایی چراغ و چیزهای دیگر با تعالیم زردشتی ارتباط دارد.
همچنین برخی زندیقان قرون نخست اسلام گرایشهای زردشتی داشتند.
3- اوستا
کتاب آسمانی زردشتیان اوستا نام دارد که به معنای اساس و بنیان و متن است . این کتاب به خط و زبان اوستایی نوشته شده است که به ایران باستان تعلق دارد و با زبان پهلوی و سانسکریت همریشه است . به عقیده بسیاری از محققان ، خط اوستایی در دوره ساسانیان (226 - 641 م .) پدید آمد و اوستا که قبلا در سینه ها بود، به آن خط کتابت شد و به قولی این کار پس از ظهور اسلام صورت گرفته است .
زردشتیان و پژوهشگران بر این مساءله اتفاق دارند که اوستا در اصل بسیار بزرگتر بوده است که به عقیده برخی روی 12000 پوست گاو نوشته بود. اوستای کنونی دارای 83000 کلمه است و احتمالا اصل آن دارای 345700 کلمه (یعنی چهار برابر) بوده است . اوستای اصلی به 21 نسک (کتاب یا بخش ) تقسیم می شد و اوستای کنونی نیز 21 نسک است .
اوستا 5 بخش دارد:
1. یسنا (یعنی جشن و پرستش )؛ قسمتی از این بخش گاتها نامیده می شود (به معنای سرود). این بخش که مشتمل بر ادعیه و معارف دینی و معروفترین قسمت اوستاست ، به خود زردشت نسبت داده می شود، در حالی که سایر قسمتهای اوستا را به پیشوایان دین زردشت نسبت می دهند؛
2. ویسپرد (یعنی همه سروران ) مشتمل بر نیایش ؛
3.وندیداد (یعنی قانون ضد دیو) درباره حلال و حرام و نجس و پاک ؛
4. یشتها (یعنی نیایش سرود و تسبیح )؛
5. خرده اوستا (یعنی اوستای کوچک ) درباره اعیاد و مراسم مذهبی و تعیین سرودهای آنها زردشتیان ، علاوه بر اوستا، تفسیری به نام زنداوستا و کتب مقدس دیگری به زبان پهلوی دارند.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   16 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله آشنایی با دین زردشت

تحقیق در مورد درآمدی روش شناختی بر مسئله نسبت علم و دین

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد درآمدی روش شناختی بر مسئله نسبت علم و دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد درآمدی روش شناختی بر مسئله نسبت علم و دین


تحقیق در مورد درآمدی روش شناختی بر مسئله نسبت علم و دین

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:17

 

 

 

 

مقدمه

مجموعه معارف انسان به سه دسته تقسیم می شوند : 1

  1. آنچه از طرق عادی کسب می شود ؛
  2. آنچه از غیر طرق عادی کسب می شود ؛
  3. آنچه از طریق غیر عادی کسب می شود .
  4. طرق عادی کسب معرفت ،

یعنی : “ راه هایی که برای همه انسانها در همه زمانها بالقوه امکان دارد ” ، این راه ها عبارتند از :

الف ـ طریق عقلی ـ استدلالی ؛

ب ـ طریق حسی ـ تجربی ؛

ج ـ طریق نقلی ـ تاریخی ؛

د ـ طریق کشفی ـ شهودی .

 

طریق غیر عادی کسب معرفت ، یعنی : “ راهی که برای همه انسانها در همه زمانها بالقوه امکان ندارد ” و آن “ طریق وحی ” است .

در ارتباط با آنچه از غیر طرق عادی توسط انسان کسب می شود ، می توان به علوم روحی یا فرا روان شناختی اشاره نمود.2

در تحقیقات مختلف برای پاسخگویی به مساله “ نسبت علم و دین ” اگر علم به معنای طریق عادی اول در نظر گرفته شود در حقیقت “ نسبت فلسفه و دین ” مطرح می گردد و اگر علم به معنای طریق دوم در نظر گرفته شود “ نسبت علوم تجربی و دین ” مد نظر قرار می گیرد ، همین طور ممکن است طریق عادی سوم و چهارم در نظر گرفته شود که در این صورت “ نسبت تاریخ و دین ” و “ نسبت عرفان و دین ” مطرح خواهد شد .

مراد از دین مجموعه تعالیمی است که از طریق غیر عادی کسب معرفت ، یعنی “ وحی ” 3  بدست می آید ، 4  اما گاه معادل خود متون دینی گرفته می شود و گاه به تفسیر متون دینی و گاهی نیز به سیره عملی دینداران اطلاق می شود .

در نوشتار حاضر مراد ما از علم “ مجموعه معارفی است که بشر از طرق عادی کسب معرفت تحصیل می کند ”  و اگر در جایی منظور بخش خاصی از آن بود تذکر می دهیم و مراد ما از دین “ متون دینی ” است و اگر جایی دین را به معنای “ تفسیر متون دینی ” و یا “ سیره عملی متدینان ” گرفتیم متذکر می شویم .

سعی نگارنده در این نوشتار کوتاه این است که مساله “ نسبت علم و دین ” را طی ذکر چند نکته وضوح بخشد . 5  

 

نکته نخست :

مرکب بودن مساله “ نسبت علم و دین ” 6 واژه پیچیده نیز در ترجمه Complex  به کار می رود . آیا یک مساله اگر قابل تجزیه به مسایل ساده تر باشد مساله مرکب نامیده می شود ؟

پیچیدگی و ترکیبی که از آن سخن می گوییم به ساختاری صوری ـ زبانی مساله مربوط نمی شود . پرسش “ نسبت علم و دین ” به پرسشهای متنوعی قابل تجزیه است . رابطه پرسشهای بدست آمده با مساله ما در یک ارتباط مفهومی است .

در حقیقت “ نسبت علم و دین ” مشکلی است قابل درک عمومی ، اما فرق رویارویی  محققانه اینست که این مشکل به مسایلی با وضوح و تعین کامل تبدیل شود .

 

نکته دوم : ذو ابعاد بودن علم و دین

مساله “ نسبت علم و دین ” پرسش از رابطه دو شی بسیط و ساده نیست ، بلکه پرسش از دو مجموعه و دو شی مرکب و ذو ابعاد است که هر یک ویژگیهای گوناگون ، متنوع و مهمی دارد . یکی از خصوصیات مهم این دو مجموعه بسته و محدود نبودن آنها است .

بررسی نسبت دو مجموعه بسته بسی سهل تر است تا بررسی رابطه دو مجموعه بالنده و باز .

علم وجود تدریجی دارد و دائما در حال پویایی و دامن گستری است ، دین نیز در طول حیات بشر با توجه به مقتضیات زمانی ، مکانی و ظرفیت معرفتی انسانها در حال رشد و بالندگی است ( در این جا دین به معنای “ تفسیر متون دینی ” گرفته شده است ) .

مجموعه علم ، هم از بیرون در حال فربه شدن است و هم در درون خویش در حال تقسیم به اجزاء ریزتر و تخصصی تر . تخصصی شدن دانشها در مجموعه علم ، مصداق تجزیه درونی و پیدایش مسائل جدید و مهمتر از آن پیدایش دانشهای جدید ، مصداق فربه شدن بیرونی آن است . در مورد مجموعه دین نیز بروز و ظهور مسائل جدید و نیازهای عصری بشر ، موجب فربهی دایره پاسخگویی دین به نیازهای بشری است ( در این جا دین به معنای معرفت دینی مورد استفاده قرار گرفته است).


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد درآمدی روش شناختی بر مسئله نسبت علم و دین

دانلودمقاله پیامبری، تبلیغ دین بدون مزد

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله پیامبری، تبلیغ دین بدون مزد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

پیامبری، تبلیغ دین بدون مزد
قرآن کریم در بحث از پیامبری و پیامبران گزارههایی کلی و ضوابطی اساسی ارائه کرده که میتوان از آنها به قواعد قرآنی حوزة پیامبری یا خصائص عمومی پیامبران تعبیر کرد. اهم این قواعد عبارتند از:
اول: هر امتی رسولی دارد و هیچ جامعهای بدون پیامبر رها نشده است.
دوم: پیامبران انسانهایی هستند مثل دیگر انسانها
سوم: پیامبران به زبان مردمی که در میان ایشان مبعوث میشوند سخن میگویند.
چهارم: پیامبران توسط خداوند برگزیده و منصوب میشوند.
پنجم: به پیامبران از جانب خداوند وحی میشود.
ششم: پیامبران تحت تعلیم الهی آموزش دیدهاند.
هفتم: پیامبران به خدا دعوت میکنند.
هشتم: روش دعوت پیامبران بشارت و انذار است.
نهم: کار پیامبران تعلیم و تربیت مردم است. تبیین، تذکر و نصیحت سه شیوة تعلیم و تربیت پیامبرانه است.
دهم: دعوت پیامبران دعوت به زندگی واقعی است.
یازدهم: خداوند قبل از اتمام حجت پیامبران، مردم را عذاب نمیکند.
دوازدهم: پیامبران جز ابلاغ پیام به مردم وظیفهای ندارند. پیامبران وکیل مردم نیستند. پیامبران حق ندارند با زور و اکراه مردم را به دین و ایمان بخوانند.

 

 

 

قاعدة سیزدهم: پیامبران برای هدایت مردم آمدهاند.
هدایت راهنمایی است، نشان دادن راه از بیراهه و ارائه طریق است. انسانی که راه را از چاه تمیز داده، خود میداند چه کند. خداوند با ارسال پیامبران در کار هدایت آدمیان است. هدایتگر واقعی خداست و پیامبران با اذن و تعلیم الهی به هدایت و راهنمایی مردم اقدام میکنند. این هدایت با تعلیم کتاب به مردم محقق میشود. در برابر هدایت گری پیامبران، آدمیان دو دسته میشوند، گروهی مهتدی میشوند، هدایت میپذیرند و راه مییابند و به مقصد رشد و تعالی بار مییابند، اینان مؤمناناند. گروهی نیز علیرغم روشن شدن راه از بیراهه، هدایت نمیپذیرند و وروش پیشین خود را حفظ میکنند و دل از ضلالت و گمراهی نمیکنند. پس از ارائه طریق و نمودن راه، پیامبران در برابر گمراهی گمراهان مسئولیتی ندارند. وظیفه هدایت در این مرحله به پایان رسیده است، به معنای دیگر هدایت برای آدمیان جویای راه است، آنان که قصد رفتن دارند و راهنما میخواهند. آنان که راه را میشناسند اما جسارت رفتن ندارند یا به منافع زودگـذر بیراههها دل خوش کردهاند، اگر با تذکر و انذار پیامبران هم به راه نیافتادند، دیگر اهل هدایت نیستند و از جانب پیامبران به حال خود رها میشوند، به شرط اینکه مانع هدایت دیگران نشوند. البته سرانجام هدایت یافته با گـمراه نزد خداوند یکسان نخواهد بود. اما فراموش نباید کرد شیوه پیامبرانه که شیوهای بشری و انسانی است با شیوة الهی متفاوت است. کار پیامبر تعلیم و هدایت و انذار و ابلاغ پیام است، اما حساب و مجازات از حوزة پیامبری بیرون است و شأنی ربوبی است.
و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیه من ربه انما انت منذر و لکل قوم هاد (رعد 13/7« کافران میگویند چرا بر او معجزهای از سوی پروردگارش نازل نمیگردد [ای پیامبر] تو فقط هشداردهندهای و هر قومی راهنمایی دارد.»
اولا: فروفرستادن آیات در اختیار پیامبر و دیگر مردم نیست، به اراده و صلاحدید الهی آیات نازل میشوند.
ثانیا: پیامبر فقط بیم میدهد و ابلاغ پیام میکند و نسبت به عواقب عدم رعایت پیامهای الهی هشدار میدهد. اگر کسی باور نکرد مسئولیتی متوجه پیامبر نیست.
ثالثا: هر قومی هدایتگری دارد، هیچ جامعه بدون هادی رها نشده است. قاعده «لکل قوم هاد» معادل دو قاعده گذشته است، یکی قاعده اول: «لکل امه رسول» و دیگر قاعده هفتم « و ان من امه الا خلافیها نذیر». بنابراین هادی، رسول و منذر یکی است، یعنی پیامبری بدون انذار و هدایت محقق نمی شود.
و ما منع الناس ان یؤمنوا اذجائهم الهدی الا ان قالوا ابعث الله بشرا رسوال و مردم را به هنگامی که هدایت به سویشان آمد، چیزی از ایمان آوردن بازنداشت مگر اینکه گفتند آیا خداوند بشری را به پیامبری فرستاده است
یکی از بهانههای کافران در ایمان نیاوردن، انسان بودن پیامبران است، خداوند از پیام و پیامبری به «هدایت» تعبیر کرده است. پیام پیامبران چیزی جز هدایت آدمیان نیست.
خداوند کتب آسمانی را «هدایت» خوانده است، به عنوان نمونه:
انا انزلنا التوریه فیها هدی و نور…. (مائده 5 / 44
«ما تورات را نازل کردهایم در آن رهنمود و نوری است…….»
و آتینه الانجیل فیه هدی و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوریه و هدی و موعظه للمتقین (مائده 5/46
«… و به او [عیسی (ع)] انجیل دادیم. که در آن رهنمود و نور است و همخوان با تورات است که پیشاپیش آن [نازل شده] است و راهنما و پندآموز پارسایان است.»
5- و ما انزلنا علیک الکتاب الالتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمه لقوم یؤمنون (نحل 16/64 و ما قرآن را جز این برای تو فرو نفرستادیم که آنچه را اختلاف دارند برایشان روشن کنی، و برای آنکه برای اهل ایمان رهنمود و رحمت باشد.»
اگر خداوند کتابهایش را مایة هدایت بندگان قرار داده، پیامبرانش نیز هادیان مردماند و برای هدایت مردم مبعوث شدهاند.
قاعده چهاردهم: پیامبران در تبلیغ دین از مردم اجرت نمیخواهند.
پیامبری کاری از سنخ معلمی است. پیامبران عمر خود را مصروف هدایت مردم، تبلیغ دین، و تعلیم و تربیت آدمیان میکنند. آیا به این فعالیتها مزد و اجرت تعلق میگیرد به این معنی که راه یافتگان و هدایت شدگان یعنی مؤمنان که به برکت تعالیم پیامبر متدین شدهاند، در برابر خدمتی که پیامبر به ایشان کرده است، به او اجرت بدهند و از خدماتش قدردانی کنند. در این صورت بین پیامبران و مؤمنان رابطهای اقتصادی و مالی برقرار میشود، و در برابر کالایی معنوی (هدایت و ایمان) بهایی مادی (اجرت و مزد) دریافت میشود، نوعی داد و ستد و معامله پایاپای. بر این اساس هرچه مؤمنان افزونتر شوند، سود مالی و درآمد پیامبران نیز افزایش مییابد، و در تبلیغ دین و دعوت به خدا، سود مادی نیز لحاظ میشود. بالاخره اگر قرار است پیامبران از جانب خداوند گنجی به همراه نیاورده باشند و با توجه به اینکه تبلیغ دین و دعوت به خدا وقت فراوانی را به خود اختصاص میدهد، به نحوی که در حد یک کار تمام وقت است، برای گذران زندگی پیامبران و خانواده ایشان چارهای جز ممر مالی نیست، و تأمین این هزینه به عهدة مؤمنان خواهد بود، یعنی مؤمنان به پیامبران و مبلغان دین اجرت بدهند.
قرآن کریم رابطة مالی بین پیامبران و مردم را قطع کرده است و به عنوان یک قاعده تصریح کرده است که پیامبران مجاز نیستند هدایت و ایمان را با مزد و اجرت ارائه نمایند. پیامبران حق ندارند از مردم اجرت بگیرند و مزد طلب کنند. پیامبری مانند دیگر مشاغل و حرفهها نیست که خدمت در برابر مزد مادی صورت بگیرد. کارفرمای پیامبران مردم نیستند تا چشمشان به جیب و دست مردم باشد و ایمان و دعوت و هدایت با درهم و دینار و طلا و نقره و امتیازات مادی رد و بدل شود. کارفرمای پیامبران خداوند است، و او به شیوة ربوبیش هیچ کار خیری را بی پاداش نمیگذارد. اما کار پیامبری را چگونه میتوان با اجر و مزد مادی تقدیر و توزین کرد. خدمات پیامبران به مردم با معیارهای مالی و مادی قابل محاسبه نیست . پای پول و اجرت به میان آوردن، تخفیف و تنزل کار پیامبری و دعوت و تبلیغ است.
آری این یک حقیقت است که پیامبران چون انسانند و فارغ از وحی، انسانی مانند دیگر انسانها و گنجی نیز با خود از سوی خدا نیاوردهاند، برای گذران زندگی نیاز به درآمدی در حد کفاف و رفع حداقل حوائج روزمره دارند. این هزینه چگونه باید تأمین شود قرآن تأمین زندگی پیامبران از طریق اخذ اجرت در برابر تبلیغ دین را ممنوع کرده است. به بیان دیگر ارتزاق از راه دین را خداوند نپسندیده است. پس باقی میماند که پیامبران مانند دیگر مردم کار کنند و از دسترنج خود امرار معاش نمایند.
کما اینکه در سیرة پیامبران خواندهایم که هریک به کاری مشغول بودهاند، یکی چوپانی میکرده، دیگری نجار بوده، سومی صنعتگر بوده، زره میبافته، یا کشتی میساخته، چهارمی تجارت میکرده، اما هیچیک از طریق اخذ اجرت از مردم در برابر تبلیغ دین گذران زندگی نکردهاند. پیامبری شغل نیست، انجام وظیفه است. و کسی برای ایفای وظیفه، و ادای تکلیف مزد نمیگیرد. اختصاص بخشی از وقت روزانه به کار برای امرار معاش هرگز مانع از ایفای وظیفة پیامبری نیست، بلکه به نفوذ کلمه پیامبر میافزاید، اثبات میکند که او در تبلیغ دین و دعوت به خدا چشمداشت مادی ندارد، بطور خالص به خدا میخواند.
تبلیغ های نافذ دینی به شیوة تبلیغ پیامبرانه، تبلیغ بدون چشمداشت مادی است. دین کوششی برای گسستن تعلق انسان به عالم مادی و توجه به عالم ماورای ماده است. تبلیغی که با سودای مالی مبلغ همراه باشد بر دل نمینشیند، وجدان را تکان نمیدهد و از ظاهر به باطن رسوخ نمیکند و عملا ناموفق است. دین وسیله معاش نیست، نردبان صعود به حیات طیبه است، آمیخته کردن تبلیغ دین با اجرت مادی، دین را ابزار دنیا میکند یعنی بجای اینکه دنیا دینی شود، دین دنیوی میشود.
بلی من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه و لاخوف علیهم و لاهم یحزنون (بقره ظ/ 112
«آری، کسی که از هر جهت تسلیم حکم خدا گردید و نیکوکار گشت، مسلما اجرش نزد خدای بزرگ خواهد بود، و او را هیچ خوفی و هیچ حزنی نخواهد بود.»
آنان که قصد وجه او کردهاند یعنی مخلصان صالح، جز از او اجر نخواهند. آنان نه نگران آیندهاند نه غمگین از گذشته، پیامبران بیشک پیش قراول مخلصان صالح هستند لذا طبیعی است که از خدا اجر میخواهند نه از مردم.
کذبت قوم نوح المرسلین / اذقال لهم اخوهم نوح الاتتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله و اطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعراء 26/109-105) قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند، هنگامی که برادرشان نوح به ایشان گفت آیا [ از خدا ] نمیترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوا پیشه کنید و از من پیروی نمائید. من از شما مزد نمیخواهم و پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.»
ذبت عاد المرسلین / اذ قال لهم اخوهم هود، الا تتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله واطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعرا 26/ 127-123)
«قوم عاد پیامبران را تکذیب کردند،آنگاه که برادرشان هود به ایشان گفت آیا [از خداوند] نمیترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوی پیشه کنید و از من پیروی نمائید، من از شما مزدی نمیخواهم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.»
کذبت ثمود المرسلین / اذ قال لهم اخوهم صالح، الا تتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله واطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعرا 26/ 145-141)
«قوم ثمود پیامبران را تکذیب کردند،آنگاه که برادرشان صالح به ایشان گفت آیا [از خداوند] نمیترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوی پیشه کنید و از من پیروی کنید، من از شما مزدی نمیخواهم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.»
کذبت لوط المرسلین / اذ قال لهم اخوهم لوط الا تتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله واطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعرا 26/ 164-«قوم لوط پیامبران را تکذیب کردند،آنگاه که برادرشان لوط به ایشان گفت آیا [از خداوند] نمیترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوی پیشه کنید و از من پیروی کنید، من از شما مزدی نمیخواهم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.»
کذب اصحاب الایکه المرسلین / اذ قال لهم شعیب، الا تتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله واطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعرا 26/ 180-«اصحاب ایکه [امت شعیب] پیامبران را تکذیب کردند،آنگاه که شعیب به ایشان گفت آیا [از خداوند] نمیترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوی پیشه کنید و از من پیروی کنید، من از شما مزدی نمیخواهم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.»
در قرآن کریم هیچ تکراری بی حکمت نیست. پنج آیه در یک سوره پنج بار تکرار شده است. در پنج پیامبر یعنی نوح، هود، صالح، لوط و شعیب یک سخن گفته شده است. این پیامبران توسط قومشان تکذیب شدند. پیامبران ایشان را به تقوا دعوت کردهاند و خود را به عنوان رسولانی امین معرفی کرده و از مردم خواستهاند تقوا پیشه کرده از ایشان اطاعت کنند. بعد قاعدة مورد بحث پنج بار عینا تکرار شده است. من از شما مزد و اجرت نمیخواهم، پاداش ما پیامبران تنها بر عهدة خداست. نمیتوان پیامبر بود و از مردم بواسطه تبلیغ دین اجرت گرفت.
و یا قوم لا اسئلکم علیه مالا ان اجری الا علی الله و ما انابطارد الذین امنوا انهم ملاقوا ربهم و لکنی اریکم قوما تجهلون (هود 11/29)
«[نوح گفت] ای قوم من از شما [در عوض هدایت و دعوتم] مالی نمیخواهم، پاداش من جز بر خدا نیست.
من مومنان را از گرد خود طرد نمیکنم، آنان خدا را ملاقات میکنند. اما من شما را قومی نادان میبینم.»
این دومین موضع قرآنی است که خبر از استعمال این قاعده در مورد نوح نبی میدهد. نوح از مردم پول نمیخواهد، به پاداش الهی چشم دارد، نه بر دست و جیب مردم. اگر پیامبران استقلال مالی نداشتند اینگونه محکم نمیتوانستند موضع بگیرند و دست رد بر سینه منکران و ملحدان بنهند و بگویند ما فقرای مؤمن را بر کافران متمول ترجیح میدهیم، نمیتوانستند قاطعانه بگویند ایمان نیاوردند ناشی از جهل است.
قل ما سألتکم من اجر فهو لکم ان اجری الا علی الله و هو علی کل شیء شهید (سبأ «بگو [ای محمد] آنچه من از شما اجرت خواستهام از آن شما باد، پاداش من تنها بر خداوند است و او بر هر چیزی گواهست.»
پیامبر اسلام نیز مشمول این قاعده است. او هرگز از مردم مزد و اجرت نمیخواهد، آنکه به دنبال شوراندن درون آدمیان و اتصال روحی آنان با خداوند و ایصال آنان به حیات طیبه است زمانی میتواند موفق باشد و سخنانش در دلها بنشیند که به لحاظ اقتصادی به مردم وابسته نباشد و پیامبر اسلام نیز چنین بود.
والذین آمنوا و عملوالصالحات فی روضات الجنات لهم مایشاؤون عند ربهم ذلک هوالفضل الکبیر. ذلک الذی یبشر الله عباده الذین آمنوا و عملوالصالحات قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی و من یقترف حسنه نزد له فیها حسنا ان الله غفور شکور (شوری «… آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند در باغهای بهشت [منزل یافته] و نزد خدایشان هرچه بخواهند برایشان مهیاست این همان فضل بزرگ خداوند است. این [بهشت ابدی] همان است که خداوند به بندگانی که ایمان آورده، علم صالح بجا آورده باشند بشارت داده است. [ای محمد به مردم] بگو من از شما [اجر رسالت] اجرتی طلب نمیکنم جز مودت با نزدیکانم را و هرکه کار نیکو انجام دهد ما بر نیکوئیش بیفزائیم، خداوند بسیار آمرزنده و پذیرنده شکر است.»
پیامبر مؤمنان را به سعادت برتر میرساند. 1) در مقابل از آنها چشمداشت مادی ندارد، تنها چشمداشت پیامبر از امتش مودت با «قربی» است. آنانی که به او نزدیکاند. ذوی القربی یا نزدیکان پیامبر دو گونه میتوانند باشند: یکی خویشاوندان و اقربای پیامبر در عرف مسلمانان «سادات» خوانده میشوند و دیگری آنان که به لحاظ منش و روش و رفتار به پیامبر نزدیکاند، یعنی آنان، که حقیقتا پیرو پیامبرند چه از خانواده او باشند چه نباشند، بیشک اگر یکی از فرزندزادگان پیامبر متصف به ایمان و عمل صالح نباشند، صرف قرابت به پیامبر باعث نمیشود مسلمانان موظف به مودت با او باشند.
طبق قاعده دیگر قرآنی: ان اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه و هذاالنبی والذین آمنوا
«سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی میکنند و ایشان پیامبر و مؤمنان هستند.»
مودت و دوستی با اقربای پیامبر رعایت اموری است که آنها دوست میدارند و اجتناب از چیزهایی که آنها نمیپسندند. این مودت جز با هماهنگ و همسوشدن با اهداف، روشها و رفتار پیامبر میسر نمی شود. مگر میتوان کسی را دوست داشت و برخلاف میل او عمل کرد. وداد و دوستی با صالحان و مؤمنان بدون ایمان و عمل صالح حاصل نمیشود.
پیامبر اسلام از امتش اجر مادی طلب نمیکند، آنچه او میخواهد «مودت با قربی» است. یعنی وفاداری به راه و روش او. دوست داشتن آنچه او دوست میدارد و اجتناب از آنچه او از آن میپرهیزد. اجر معنوی پیامبر پاسخ مثبت به دعوت اوست، باورکردن راه او و پیروی از منش و روش اوست. همین.
اما آنچه در آیات خمس و فیء (انفال 8/41 و حشر 59/7) در اختصاص برخی اموال به پیامبر اسلام مطرح شده در بحث از خصائص آخرین پیامبر (ص) به تفصیل بررسی خواهد شد. اما به اجمال قابل تذکر است که خمس قرآنی به غنیمت جنگی تعلق میگیرد و هیچیک از خمس و فیء در زمرة اموال مردم نیستند که به ازای اجرت مادی توسط ایشان به پیامبر داده شده باشد. داشتن بودجة مستقل شرعی امری است و اخذ اجرت از مردم امر دیگری است.
قاعدة پانزدهم: ایمان دینی ملازم با پیروی از پیامبران است.
در برابر دعوت پیامبران، مردم دو گروه میشوند، گروهی پیامبران را تصدیق میکنند و به آنها ایمان میآورند و گروهی نیز آنان را تکذیب میکنند و بر مشی پیشین خود باقی میمانند و ایمان نمیآورند. گروه اول – مؤمنان – با تصدیق پیامبر و ایمان به او در عمل نیز ملتزم میشوند که ضوابطی را رعایت کنند. به عبارت دیگر ایمان به خداوند و تصدیق پیامبر لوازم عملی نیز دارد. علاوه بر تفاوت نظری، مؤمن و کافر تفاوت عملی نیز دارند. هر عمل و رفتاری با ایمان دینی سازگار نیست. ایمان دینی کردار متناسب با خود را میطلبد. مؤمن آنگاه که در بزرگترین انتخاب زندگیش ایمان به خداوند را برگزید و آزادانه «صراط مستقیم» را برای رفتن انتخاب کرد، میکوشد تا اعمال و رفتار خود را با ایمان هماهنگ کند. او در مییابد که قبل از انجام هر عملی از خود بپرسد که آیا این کردار با ایمان سازگار است آیا مرا به خدا نزدیکتر میسازد اصولا آیا مجازم چنین کنم به عبارت دیگر مؤمن در انجام هر عملی دغدغه دینی دارد. آیا این منش یا این کنش مرا به او نزدیکتر میکند یا دورتر مؤمن در میزان کردن اعمالش با شاقول دین به پیامبر مراجعه میکند. پیامبر را به صداقت شناخته شده است پیامبر به او میگوید که چه اموری را انجام دهد و از چه اموری اجتناب کند تا به خداوند نزدیکتر شود. پیامبر به مردم تعلیم میدهد که خداوند کدام صفات را دوست دارد و از کدام صفات بیزار است. مؤمن دینداری را در پیروی از پیامبر مییابد. در واقع مؤمن در پیروی از پیامبر از خدا پیروی کرده است، زیرا پیامبر از خود چیزی نمیگوید. او پیام آور دیگری است، پیامبر طریق است و خداوند موضوع. مؤمن در رسیدن به خدا مطمئنترین راه را پیروی از پیامبر مییابد. پیامبر کسی را به اجبار به پیروی وادار نمیکند. پیروی از پیامبر کاری توأم با اختیار و آزادی است. مؤمن پذیرفته است که پیامبر راست میگوید و هرچه میگوید از خداست و سعادت او در گرو رعایت ضوابط الهی است، لذا با آزادی و عشق به سعادت و کمال از پیامبر تبعیت میکند. کافران پیامبر را تصدیق نکردند، لذا از او نیز پیروی نمیکنند. اما مؤمن میداند سعادت او در گرو همراهی او با پیامبر است. او عدم پیروی را دال بر دست کشیدن از ایمان میداند. البته گاهی ممکن است تنبلی به سراغ او بیاید، حتی گاهی ممکن است تخلف کند، به جای راه بیراهه برود، آنچه پیامبر از او خواسته را ترک کند و آنچه پیامبر اجتناب از او را آموزش داده عمل کند، اما حتی در چنین اوقاتی باز در دل باور دارد که غلفت کرده و میکوشد تا به راه بیاید. در عمل مؤمن ماندن کار سادهای نیست و دین نیز سرای آزمایش است. بنابراین مؤمن خود را ملزم به پیروی از پیامبر میداند. او این پیروی را ضامن ایمان دینی میشمارد.
مؤمن در چه اموری ملزم به پیروی از پیامبر است مؤمن در حوزه دین ملزم به پیروی از پیامبر است. اطاعت از آنچه پیامبر از خدا نقل میکند، اطاعت از خداوند است. و اطاعت از آنچه پیامبر در تبیین آیات الهی و رفع اختلاف دربرداشت از کتاب خدا به مؤمنان میگوید اطاعت از پیامبر است. و اطاعت از پیامبر به اذن الهی اطاعت از خداوند است. اما اگر پیامبر سمتهای دیگری نیز داشته باشد و به عنوان آن سمتها اوامر و نواهی از او صادر شود، اطاعت از اینگونه اوامر و نواهی به عنوان سمتهای دیگر ایشان خواهد بود و نه از باب پیامبری.
اگر مؤمنی از پیامبر پیروی نکرد، معصیت کرده است و در صورت عدم پشیمانی و توبه نکردن در آخرت مجازات خواهد شد. اما لزوما به مجازات دنیوی منجر نمیشود مگر اینکه تحت عنوان مجرمانة دیگری قرار گیرد. واضح است که در این معصیت پیامبر مسئول نخواهد بود چراکه او وظیفهای فراتر از ابلاغ پیام به مردم نداشته و سیطرهای بر مردم نداشته تا آنان را وادار به پیروی کند. آنچه در دین اهمیت دارد پیروی آزادانه و مختارانه است، و الا پیروی مکروهانه و از سر اجبار ارزشی ندارد.
و ما ارسلنا من رسول الالیطاع باذن الله و لو انهم اذظلموا انفسهم جاءوک فاستغرواالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما (نساء 4/64)
«و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه به توفیق الهی از او فرمانبرداری شود و اگر هنگامی که به خویشتن ستم کردند به نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر هم برای ایشان آمرزش میخواست، خداوند را توبه پذیر و مهربان مییافتند.»
صدر آیه به قاعده مورد بحث اشاره دارد: اطاعت از پیامبران به اذن الهی لازم است. خداوند هیچ پیامبری را بدون لزوم پیروی از او مبعوث نکرده است . واضح است که اطاعت همة آدمیان از پیامبران لازم است، اما تنها مؤمنان از پیامبرشان پیروی میکنند.
ذیل آیه نیز باز بودن راه توبه و استغفار خاطرنشان شده است. خداوند مردم را به بازگشت به سوی خود تشویق میکند. این بازگشت اگر بواسطه تحول درونی آدمی حاصل شود با ارزش است و اگر ظاهری و از روی ترس و اکراه انجام گرفته باشد ارزشی ندارد. به هر حال پیروی از پیامبران مطلوب خداوند است.
قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحبکم الله و یغفرلکم ذنوبکم و الله غفور رحیم قل اطیعواالله و الرسول فان تولوا فان الله لایحب الکافرین (آل عمران 3/32-31)
«[ای پیامبر به مردم] بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد و گناهانتان را بیامرزد، و خداوند آمرزگار مهربان است. بگو از خدا و پیامبر اطاعت کنید. و اگر رویگردان شدند [بدانند که] خداوند کافران را دوست ندارد.»
اولا: اگر مؤمنان بدنبال کسب محبت الهی هستند، میباید از پیامبر او پیروی کنند. دوست داشتن خداوند و محبوب خداوند بودن هر دو در گرو تبعیت از پیامبر است. از ثمرات این پیروی بخشش گناهان و معاصی است. آنکه بجای پیروی از پیامبر یا نسبت به هماهنگی با او بی تفاوت است یا برخلاف او عمل میکند، فی الواقع با فرستندة پیام یعنی خداوند مسئله دارد.
ثانیا: لازمه ایمان دینی پیروی از خدا و پیامبر اوست. پیروی از خدا عمل به آیات اوست که توسط پیامبر به اطلاع مردم میرسد. پیروی از پیامبر عمل به بیانات پیامبر است که در مقام تبیین و تفصیل و رفع ابهام یا رفع اختلاف دربرداشت کتاب از جانب او به مردم گفته شده است.
ثالثا: اگر کسی از پیروی خدا و رسول سرپیچی کرد، از چشم خدا میافتد، خداوند چنین کسی را دوست ندارد. چنین کسی لزوما مورد مجازات دنیوی قرار نمیگیرد.
من یطع الرسول فقد اطاع الله و من تولی فما ارسلناک علیهم حفیظا (نساء 4/80
«هرکس از پیامبر اطاعت کند در حقیقت از خداوند اطاعت کرده است و هرکس سرپیچد [بدان که] که ترا نگهبان ایشان نفرستادهایم.»
یک: اطاعت از پیامبر در حکم اطاعت از خداوند است. چراکه پیامبر از خود چیزی ندارد، او هرچه دارد یا عینا از خداوند است (وحی) یا به تعلیم الهی و غیرمستقیم از جانب خداست (تبیین و حکمت) در قرآن اطاعت احدی همپایه اطاعت از خداوند شمرده نشده است. این از ویژگیهای پیامبران است.
دو: آنکه از پیروی پیامبران سرباز زند کارناپسندی انجام داده است، اما پیامبر پاسبان و محافظ و نگهبان دین مردم نیست، او وظیفهای جز ابلاغ پیام ندارد، آنکه نمیپذیرد، از سعادت بازمانده، و در آخرت انجام ناپسندی در انتظار اوست، اما در دنیا نه مجازاتی دارد نه با اکراه به چیزی واداشته میشود.
قل اطیعواالله و اطیعوا الرسول فان تولوا فانما علیه ما حمل و علیکم ما حملتم و ان تطیعوه تهتدوا و ما علی الرسول الاالبلاغ المبین (نور 24/54)
«بگو [ای پیامبر به مردم] از خداوند اطاعت کنید واز پیامبر [هم] اطاعت کنید و اگر روی برگردانید، برعهده او [پیامبر] تکلیف خود اوست، و بر شما نیز تکلیف خود شماست،و اگر از او اطاعت کنید هدایت مییابید، و بر پیامبر جز پیام رسانی آشکار نیست.»
اولا: دوبار آمدن امر «اطیعوا» دلالت بر تفاوت پیروی از خداوند و پیروی از پیامبر دارد. پیروی از پیامبر غیر از عمل به آیات وحیانی کتاب اوست. اطاعت از پیامبر پیروی از او در اموری است که در مقام تبیین ، بیان جزئیات، تفصیل مجملات و داوری در نزاعهای دینی و برداشتهای متفاوت از کتاب مطرح میکند.
ثانیا: سرپیچی از امر خدا و رسول اگرچه معصیت است، اما لزوما جرم دنیوی نیست تا مجازات دنیوی در پی داشته باشد.هرچند اگر بدون توبه رها شود قطعا عذاب اخروی در پی خواهد داشت.
ثالثا: سرپیچی کافران از امر خدا و رسول مسئولیتی متوجه پیامبر نمیکند، وظیفه او ابلاغ روشن پیام است که انجام داده و مسئولیت گناه برعهده کافر است نه پیام آور.
رابعا: نتیجه پیروی از پیامبر هدایت و راه یافتن است. و چه نتیجهای بهتر از این.
شبیه این مضمون در آیة ذیل نیز آمده است:
و اطیعواالله و اطیعوالرسول فان تولیتم فانما علی رسولنا البلاغ المبین (تغابن 64 / 12)
«و از خداوند اطاعت کنید و از پیامبر [هم] اطاعت کنید، و اگر روی برتابید [بدانید که] بر پیامبر ما فقط پیام رسانی آشکار است.»
و ما اتیکم الرسول فخذوه ما ینهکم عنه فانتهوا واتقوا الله ان الله شدید العقاب (حشر 59/7)
«… و آنچه پیامبر شما را دهد آنرا بپذیرید و آنچه شما را از آن بازدارد،از آن دست بدارید، و از خداوند پروا کنید که بیگمان خداوند سخت کیفر است.»
یکی از اموری که پیامبر به مؤمنان میدهد اوامر دینی اوست، مؤمنان موظف به پیروی از اینگونه اوامر پیامبرند و موظفند از آنچه پیامبر نهی میکنند اجتناب کنند. تقوی در گرو پیروی از پیامبر و رعایت دقیق اوامر و نواهی اوست.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   29 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله پیامبری، تبلیغ دین بدون مزد