اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد شعر و ترجمه

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد شعر و ترجمه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد شعر و ترجمه


تحقیق در مورد شعر و ترجمه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه5

 

زمستان

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به کراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک
چو دیدار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... ای
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است


 


The Winter

Your greetings they'll ignore.
With their heads resting on their chests,
They seek warmth from their breasts,
None affords to lift a head to greet the guests.

Vision is limited,
The road's dark and slick.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شعر و ترجمه

مقاله نگرشی موضوعی در تصاویر شعری دیوان فرخی سیستانی

اختصاصی از اس فایل مقاله نگرشی موضوعی در تصاویر شعری دیوان فرخی سیستانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله نگرشی موضوعی در تصاویر شعری دیوان فرخی سیستانی


مقاله نگرشی موضوعی در تصاویر شعری دیوان فرخی سیستانی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:70

پیش از این ، در بحث از توصیفات ، به سه نوع توصیف کلّی در دیوان فرخی سیستانی ، یعنی توصیف طبیعت و عناصر جهان ، توصیف های عاطفی و توصیف های ستایشی ، اشاره کردیم. این توصیفات سه گانه که تقریباً همه ی تصاویر به کار رفته در دیوان فرخی سیستانی را شامل می‌شوند ، از جنبه های گوناگون با هم تمایز دارند وما در اینجا ، به اختصار ، به آنها اشاره می‌کنیم.

اوّلین مسأله ای که در این باره مطرح است ، بررسی میزان ابتکاری بودن یا کلیشه ای بودنِ تصاویر به کار رفته در این نوع توصیفات سه گانه است . در توصیفات فرخی از مظاهر طبیعت و عناصر جهان، غالب تصاویر ، از نوآوری و ابداع برخوردارند و کمتر ، تصویری را می یابیم که بر گرفته از تصاویرِ شعری شاعران گذشته ویا معاصر او باشد . اما در توصیفات عاطفی که غالب تصاویر ، برمحورِ توصیفِ معشوق و جمال او دور می زند ؛ جنبه ابتکاری و ابداعی تصاویر ،تا حدودی رنگ می بازد ؛ به این معنی که ، همگام با تصاویر ابتکاری شاعر ، تصاویر به کار رفته در شعر شاعران ادوار پیشین یا معاصر او ، دوشادوشِ هم ، به کار گرفته می شوند والبته نا گفته نماند که این مقدار استفاده از تصاویر شعری گذشتگان ، امری اجتناب نا پذیر وبلکه ضروری   است ؛ چنانکه در شعر تمام شاعران بزرگ ادوار بعد نیز ، این نوع تأثیرپذیری ها از تصاویر شعری پیشینیان خود ، وجود دارد


دانلود با لینک مستقیم


مقاله نگرشی موضوعی در تصاویر شعری دیوان فرخی سیستانی

تحقیق در مورد بررسی شعر نو

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد بررسی شعر نو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد بررسی شعر نو


تحقیق در مورد بررسی شعر نو

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه18

 

فهرست مطالب

                              موضوع: بررسی شعر نو( نیمایی)

 

 

 

 

 

 

 

عنوان

زبان شعر نو( نیمایی)

گذری بر ابهام در شعر نو

ویژگی ها و سویه های مدرن

نوآوری نحوی در شعر نو

داستان پردازی اشعار شعر نو

 

 
زبان شعر نو( نیمایی)

 

پیدات زبان گفتار و زبان شعر دراجزاء با یکدیگر وجه اشتراک دارند. در هر دو نحوه ی بیان« واژه» عنصر اساسی و بنیادین است. اصولاً زبان از ترکیب و هم نشینی واژگان در یک ساختار منظم بوجود می آید. لیکن آنچه مرز میان این دو نحوه ی بیان است شکل برخورد گوینده( یا شاعی با واژه برخورد واژه ها با یکدیگر در شعر و کارکرد خاص آنها می باشد. گفته شد« برخورد واژه ها در شعر»  زیرا« اگر میان واژه ها برخوردی نباشد، شعر بوجود نمی آید. شعر از زبان فراتر رفته، قواد آن را در هم می ریزد میان واژگاه جابجایی پیش می آید این، یعنی برخورد واژه ها[1]  که موجد ساختاری به نام شعر است. در زبان گفتار صرفاً یک نشانه ااست به اشیایی آنکه تصویر شوند گفته می شوند. گوینده در زبان گفتار آنها را به نام می خواند بی آنکه نشانی نشان دهد. لیکن در زبان شعر، واژه نام شیء نیست، خودشیء است و شاعر بی آنکه بگوید نشان می دهد و مخاطب بجای آنکه بشوند می بیند. فرانسیس پونژ[2] می گوید:

 

«  هرگز واژهای را از نزدیک دیده اید؟ واژه ای را بردارید ؟ خوب بچرخانید و به حالتهای مختلف درآورید تا عین مصداق خود شود.» خود پونژ واژه ی « کروش»Croche (= کوزه) را مورد بررسی شاعرانه قرار داد و ادعا کرد که هر صرف این واژه بیانگر جایی از کوره ی گلی است. بعقیده او هیچ واژه ی دیگری رنگ کوزه ندارد. این است جایگاه واژه در شعر.

 آنچه مسلم است این است که شعر هنری زبانی است مثل زبان از عناصری چون واژه و لحن در یک ساختار دقیق ساخته شده و از این نظر نیز از جهات صوری، کاملاً مطنبق با زبان گفتار است. و اگر آن 2 سطح را بنگریم کاملاً یکی شان می یابیم، زیرا هر دو از ابزار و مصالح مشترکی شکل گرفته اند، فقط با نگریستن از دیگرسو، با چشمانی که طور دیگری ببیند، می توان شکاف عمیقی و فاصله میان آن دو نحوه بیان را دریافت. واژه در زبان گفتار یک علامت است و در شعر


1- محمد حقوقی، شعر و شاعران، ص 2-341

 

2- محمد تقی غیاثی سبک شناسی ساختار، ص 16

3- Francis Ponge (1899-1988) شاعر فرانسوی

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد بررسی شعر نو

دانلود مقاله نکاتی چند درباره شعر نو فارسی

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله نکاتی چند درباره شعر نو فارسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

نکاتی چند درباره شعر نو فارسی

 

شعر امروز ایران، فرزند شعر کهن پارسی
شعر نو فارسی را، به ویژه طاعنان، ره آورد روشنفکرانی دانسته اند که از ادبیات غرب به خصوص ادبیات فرانسه متأثر بودند. این اَنگ بیگانه بینی با واقعیتی قرین شد که به ظاهر مؤید آن بود. در حقیقت نوپردازان و، در رأس آنان، نیما عموماً با آثار شاعران فرانسوی، مستقیم یا از راه ترجمه، آشنایی داشتند. به علاوه نخستین نشانه های تجدد در شعر فارسی با نهضت مشروطیت پدیدار گشت که خود آن نیز ارمغان غرب شمرده می شد و در دورانی آغاز شده بود که روابط فرهنگی با غرب و بالاخص فرانسه، به واسطه استادان خارجی دارالفنون و بر اثر مسافرت عده ای از ایرانیان به اروپا برای تحصیلات عالیه وسعت یافته بود. در همین اوان بود که جنبش ترجمه رونق گرفت و، در جنب نشر ترجمه آثار داستانی، سروده های شاعران فرانسوی و آلمانی نیز جسته و گریخته در مطبوعات درج و منشر می شد.
بدین سان، قراینی در تایید نظر آنان که اصالت شعر نو فارسی را منکر بودند و برای آن در مرز و بوم خود خواستگاهی قابل نبودند و حتی آن را حرکتی قهقهرایی تلقی
می کردند وجو داشت.
اکنون این پرسش پیش می آید که این قول تا چه حد پذیرفتنی است و آیا صرف این واقعیت که توسعه روابط فارسی زبانان با غرب خواه ناخواه، اگر نه در ایجاد، دست کم در تقویت و تشحیذ نهضت تجدد در ایران مؤثر بوده و اصالت این نهضت را نفی می کند و آیا برای پذیرفتاری تأثیر غرب زمینه ای مساعد در کشور ما وجود نداشته و اگر داشته ـ که مسلماً داشته ـ این زمینه چه بوده و چگونه پدید آمده است؟
برای پاسخ دادن به این پرسش، ما، در این مقام، درگیر سوابق تاریخی نهضت تجدد، که همه شئون حیات ملی را در بر می گیرد، نمی شویم و تنها به آنچه با تجدد ادبی، بالاخص با شعر نو، ربط پیدا می کند می پردازیم.
برای رسیدن به پاسخی روشن، لازم، می دانیم مسیر تطور شعر فارسی را مرور کنیم و امیدواریم که این مرور، هر چند به غایت اجمالی، راه یا بهتر بگوییم راه هایی را که شعر فارسی از آغاز تا به امروز پیموده نشان دهد و ما را به این نتیجه برساند که شعر نو، اگر هم طریق جدیدی اختیار کرده اند از جهاتی ـ آن هم از جهات اساسی ـ از عناصر پیشینه دار الهام گرفته است. اصولاً جریان های فکری و هنری ـ در عین تأثر از تحولات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، روند مستقل خود را طی می کنند از این رو، اگر بخواهیم برای شعر نو خاستگاهی اصیل و بومی سراغ بگیریم و راهی را که برگزیده توجیه کنیم، از بازگشت به جریانه ادبی متقدم بر آن و، به عبارت ساده تر از نظر افکندن به راه هایی که شعر سنتی پیموده ناگزیریم.
شعر کلاسیک فارسی در عصر سامانیان (قرن چهارم هجری) است که هویت روشن و تشخیص آشکار پیدا می کند. در این عصر است که مجموعه سنن شعر عروضی فارسی مدون می گردد. اوزان، قوالب، قافیه بندی، تردیف، مضامین، موضوعات، صنایع بدیعی، نمادهای شعر فارسی ـ جملگی در اشعار نه چندان زیادی که از آن عصر به جا مانده شواهد متعدد و متنوع دارند. حماسه ملی ما نیز در همین اوان، به نثر و به نظم، تکوین یافته است. به روزگار دولت سامانیان، شعر فارسی از جهات گوناگون به مرحله پختگی می رسد، شاعران بسیاری ظهور می کنند و در انواع مدیحه، تغزل، حکمت و اندرز، رثاء، خمریه، افسانه، و داستان در قالب قصیده و مثنوی و قطعه و غزل و ریاعی و حتی نوعی مسمط شعر می سرایند. اینان را نه تنها پیشگامان و پیشاهنگان(طلایه داران)بلکه بنیان گذاران و پرورش دهندگان ارکان شعر سنتی فارسی باید شمرد.
یگانه مایه ای که در اشعار شاعران عصر سامانی غایب و نامحسوس است مایه عرفانی است، بررسی وجه دلیل خالی بودن اشعار شاعران این دوره از مایه عرفانی به تفحص و تحقیق مستقل نیاز دارد و، در این مقام، از اشاره به خود این واقعیت فراتر
نمی توان رفت. همین قدر می توان یادآور شد که دولت آل سامان مقارن بوده است با اوج رونق مادی و معنوی و صلح و آرامش ماوراءالنهر. بخارا در این برهه تاریخی از مراکز مهم و معتبر تمدن به شمار می رفت و به قول نظامی عروضی در چهار مقاله، در صمیم دولت سامانیان جهان آباد بود و ملک بی خصم و لشکر فرمان بردار و روزگار مساعد و بخت موافق.
در چنین فضایی، بس بعید می نماید که مایه های عرفانی به اشعار شاعرانی راه یابد که از حمایت امیران بهره مند بودند و روزگار در امن و آرامش و رفاه می گذراندند. باری در اشعاری که از این دوره به یادگار مانده تنها در یک رباعی رودکی است که
بارقه ای از عرفان ـ حضور قلب در نماز ـ به چشم می آید:
روی به محراب نهادن چه سود
دل به بخارا و بتان طراز
ایزد ماه وسوسه عاشقی
از تو پذیرد نپذیرد نماز
شعر عصر سامانی، هر چند با مایه های عرفانی عجین نیست، حکیمانه و پر عمق است همه جا، در آن، متانت و وقار و اعتدال خردمندانه مشاهده می شود. حتی در مدایح مبالغه راه ندارد. ممدوح به صفاتی ستایش می شود که در او هست. میان مدیحه سرا و ممدوح نوعی صمیمیت و عطوفت محسوس و مشهود است است. ضمناً اشعار این دوره به جریانی تعلق دارد که، از حیث طرز بیان معانی، روشن و آسان یاب است. در حقیقت در شعر دوره سامانی، دو خصلت اساسی می توان سراغ گرفت، عمق عقلانی، سادگی زیان و روشنی بیان، این دو ویژگی است که آن را هم مردم پسند ساخته است و هم فرزانه پسند خواننده حین خواندن آن، لذت قهری و دیمی
می برد و به تعمق و تلاش فکری و مدد جویی از سوابق معلومات و کشف تلمیحات مهجور و احیاناً شرح و تفسیر نیاز ندارد.
در مقابل این جریان، جریان دیگری سراغ داریم که اشعار پیچیده و پر تکلف و فضل فروشانه یا پر ابهام و حتی معمایی شاعرانی چون انوری، نظامی گنجوی، خاقانی و هم چنین اشعار سبک هندی به آن تعلق دارد. در این مقام، حظ خواننده بیش تر محصول مایه های خود او و توانایی اوست در کشف اشارات و فهم تکلفات شاعر. اشعار دسته اول آسان تر در سینه ها ماندگار می شوند و پاره هایی از آنها چه بسا به صورت مثل سایر در می آیند. حال آنکه اشعار دسته دوم تنها در دیوان جا خوش می کنند و بیش تر در بازار متنفننان متأدب خریدار دارند و صاحبان ذوق سلیم، اگر قصد التذاذ هنری داشته باشند، کم تر به آنها گرایش پیدا می کنند.
همین دو خصلت اساسی عمق و سادگی زبان و روشنی بیان در شعر عرفانی ما مأوا گرفته. نهایت آن که این عمق، به خلاف آنچه در اشعار عصر سامانی و سروده های ناصرخسرو وجود دارد، عقلایی نیست رازورانه است. دریافت سطحی معانی این هر دو نوع ـ اشعار حکیمانه و اشعار عرفانی ـ در پرتو زبان ساده و بیان روشنی که دارند در دست رس عامه است؛ اما پیدا نکردن هم حسی و همدلی و همجانی یا شاعر مستلزم از سر گذراندن تجربه های حکمی و عقلایی یا ذوقی و عرفانی است. از این حیث شعر عرفانی از دست رس دورتر و راه یافتن به حریم شاعر از خلال آن بس دشوارتر است.
در همین خصلت است که شعر نو با شعر عرفانی قرابت می یابد. نهایت آن که، در شعر نو، تجربه شاعرانه وزیبا شناسانه ناب است که به زبانی به ظاهر ساده و بی پیرایه، با واژه ها و تعبیرهای به لحاظ زبانی مأنوس بیان می شود و، از این جهت مانند شعر عرفانی فریبنده است؛ خواننده عادی آن را می خواند و به خیال خود می فهمد و از آن لذت می برد؛ در حالی که هنوز به حریم شاعر راه نیافته است.
برای آن که تصویر شعر نو برجستگی و صراحت و تمایز قوی تری پیدا کند مقایسه آن با شعر عصر غزنوی، که ـ هر چند وجوه اشتراکی با آن دارد ـ از جهات متعدد با آن در تباین است، خالی از فایده نیست.
می دانیم که در عصر غزنوی، شعر درباری فایق بوده است ـ درباری نه تنها از این جهت که به دربار تعلق و به لطافت و ظرافت گرایش داشته بلکه هم از این رو که قرین اعتدال بوده است؛ نه جلوه های شهوانی در آن می بینیم نه فضای قدسی و روحانی و نه حتی آن عمق حکیمانه دوره سامانی شاعر در صدد بازنمایی فردیت خود و باز سازی مصادیق مفرد نیست بلکه می خواهد تصویری نمونه وار و انتزاعی و اجمالی به دست دهد. از شاعر توصیف عواطف و تجربه های فردی به شیوه رمانتیک ها انتظار نمی رود. توقع بیان حالات درونی اصیل و فردی از آن نمی توان داشت. وصف های شاعر صوری و انزاعی و غیر شخصی است. صورت حاکم بر ماده و گویای چیزی است بیش از محتوای خود: رایحه شعری از‌آن شنیده می شود. در حقیقت شعریت کلمات است که به سخن خصلت شاعرانه می بخشد. اگر شاعر از تکرار مضاممین خسته نمی شود، از آن روست که توجه او به سخنوری و بیان استادانه است که ارزشی بالاتر از محتوا پیدا
می کند. تحول در جهت آوردن مضامین نو نیست هنر شاعر در آن است که همان مضامین سنتی را به طرزی نو درآورد. مضمون به ساده شدن و پیراستگی و هر چه بیش تر انتزاعی شدن گرایش دارد تا آن ‌جا که در باز نمودن فسرده و منجمد و تنها از راه جفت شدن با مضامین دیگر بارور گردد. اصل قاعده و مواضعه و سنت است و تبعیت از آن حتمی است شاعر به اراده خود این انقیاد را می پذیرید تا استادی و مهارت خود را، در عین محدودیت نشان دهد. همین قیدهای دل پذیر است که، از طریق مشترکات، سبک دوره ای را شکل می بخشد و آن را در دست رس فهم قرار می دهد. نوآوری ماهرانه و مقبول بیش تر در ترکیب ها و آرایش های تازه مضمون سنتی است. از این رو، یافتن منشأ مضمون دشوار است. تنها پرورش و گونه گونی مضمون واحد را می توان
ردیابی کرد. پروردن مضمون نیز، به واقع، آوردن تصاویری است که برای همان
ویژگی های ثابت شواهدی نو به دست دهند. تنگی دهان و میان معشوق را عنصری در یک رباعی چنین وصف می کند:
تا نَسرایی سخن دهانت نبوَد
تا نگشایی کمر میانت نبوَد
سوگند خوردم که این و اَنت نبوَد
و سعدی در دو بیت چنین:
علت آن است که گاهی سخن می گوید
ورنه معلوم نبودی که دهانی دارد
حجت آن است که وقتی کمری می بندد
ورنه مفهوم نگشتی که میانی دارد
که، در آن، سعدی مضامین بیت اول رباعی عنصری را، با جان دادن در دو بیت، استقلال بخشیده و هم با تعدد افعال سخن را زنده‌تر و پویاتر ساخته است
همین مضمون در حافظ با مایه ای فلسفی عجین می گردد و به این صورت در می آید:
بعد ازینم نبود شایبه در جوهر فرد
که دهان تو در این نکته خوش استدالالیست
در مقایسه اشعار این دوره با سروده های شاعران نوپرداز با تباین آشکاری رو به رو می شویم:
شاعر عصر عزنوی برون گراست، مهم برای او جلوه هاست و او کاری به علل و اسباب ندارد؛ مقید به سنت شعری است؛ نوآوریش در بیان استادانه با حفظ مضامین است؛ در شعرش، صورت بر ماده فایق است، تصاویر شاعرانه در سروده اش انتزاعی و غیر شخصی است؛ شعر، با مشترکات، در چارچوب سبک دوره ای محصور است؛ مخاطبان شاعر محدود و خود اهل ذوق و ادب اند و با شاعر سنخیت فرهنگی دارند، فردیت زبان شاعر نسبتاً ضعیف است و با تغییرات قالبی رنگ می بازد.
در مقابل، شاعر نوپرداز درون گراست؛ سنت شکن است؛ نوآوریش در بیان تجربه های هنری و الهامات نو در قالب مضامین تازه است؛ در شعدش، صورت و ماده پیوند زده و ارگانیک دارند؛ تصاویر از آن شاعر و آفریده اوست، شاعر استقلال جوست و از محدود ماندن در مکتبی رمیدگی دارد؛ مخاطبان شاعر محفلی نیستند و شعر خواهان آن است که حتی در فضای محلی محدود نماند و در پهنه جهانی طنین افکن گردد و قرون و اعصار را در نوردد؛ شاعر در تلاش آن است که زبان خاص خود را بیابد و با این زبان کسب هویت کند.
اکنون این سؤال به ذهن می آید که آیا چنین ویژگی هایی در شعر نو اساساً تازگی دارد؟ پیش از پاسخ دادن به این پرسش یا بهتر بگویم برای پاسخ دادن به این پرسش، بگذار، ببینیم نظریه پردازان شعر نو درباره خصایص آن چه گفته اند.
ویژگی هایی که نظریه پردازان برای شعر نو قایل شده اند بیش تر خصلت کالبد شناسانه دارد و خصوصیات ذاتی و محتوایی آن را کم تر بیان می کند. لذا با این همه رهیافت، درباره پیوند شعر نو و سنتی یا سنت شعری چیزی گفته نمی شود و اگر هم گفته شود منحرف کننده است.1 جدی ترین و جمع و جورترین تحلیلی که در این باب صورت گرفته شاید مقدمه خواندنی محمد حقوقی بر شعر نو از‌ آغاز تا امروز؛ 1301- 1350(مجموعه اشعار نو منتخب خودئ او همراه چند تفسیر) باشد.
حقوقی، ضمن شرح ملاک هایی که برای گزینش اشعار اختیار کرده؛ به ویژگی هایی اشاره دارد که شعر نیمایی را از شعر سنتی متمایز می سازد این ویژگی ها ذیل عناوین کوتاه و بلندی مصرع ها، عدوم رعایت قراردادها، عدم سخنوری، نوع ابهام، نوع ساختمان جای داده شده است. در این میان حقوقی بر سر ابهام درنگ بیش تری کرده و با بر شمردن عوامل آن، کوشیده است تا میان نوع ابهام در شعر نو و در شعر سنتی فرق ماهوی نشان دهد. هم چنین وی، ذیل بحث نوع ساختمان، برای شعر نو معماریی قایل شده که شعر سنتی فاقد آن است.
از تمایزهایی که حقوقی میان شعر نو و سنتی ارائه کرده آنچه با کالبد شناسی شعر _ وزن و قالب_ مربوط می شود کاملاً پذیرفتنی و روشنگر است؛ اما آنچه با جوهر شعر ربط پیدا می کند قویاً محل تأمل است و ما بر سر همین مطلب است که توضیحاتی را لازم می شماریم. در حقیقت، اختلاف بر سر همین برداشت است که ما را بر سر دوراهی قایل شدن گسستگی کامل شعر نو از سنت شعری جز از حیث ماده زبانی یا پیوستگی آن با سنت شعری و ادامه حیات جهانی از این سنت در شعر نو قرار
می دهد.
فرقی که حقوقی در مقوله ابهام میان شعر نو و شعر سنتی قایل شده ناشی از آن به نظر می رسد که وی بیش تر به اشعار شاعرانی چون خاقانی نظر دارد که پیچیدگی و دشواریابی سخن آنان را از وجود تلمیحات و اشارات و استفاده از معلومات در شعر بر می خیزد. از این رو حقوقی به حق این نوع ابهام را از ابهامی که در ذات شعر نو وجود دارد متمایز می داند.2 اما، اگر به جای شعر متکلفانه خاقانی، به غزلیات شمس یا رباعی های خیام توجه کنیم، در آنها پرتو همان تجربه های شعری و زیبا شاسانه شاعران نوپرداز بی همتاست و لازمه انس و الفت گرفتن با آنها سنخیت فکری و روحی پیدا کردن با شاعر و رخنه کردن به حریم اوست.
درباره نوع معماری و ساختمان شعر نیز که وجه تمایز شعر نو شمرده شده حرف هست؛ زیرا نظیر همان ساخت استوار و محکم و همان معماری فنی را در رباعی های خیام و غزلیات حافظ و قطعات شعری دوره سامانی و حتی در قصاید عصر عزنوی ـ با تشبیب، تخلص به مدح، مدح، شریطه ـ می توان سراغ گرفت.
به نظر ما، شعر نو ـ اگر جوهر شعری آن ملاک گرفته شود ـ از جهت عمق و از این نظر که دریافت آن مستلزم نوعی هم حسی و همدلی باشاعر و راه یافتن به حریم مکنویات اوست، دنباله شعر عرفانی است و از این حیث که، در انواعی از آن، مقصود شاعر صرفاً زیبایی آفرینی با کلمات است، دنباله بعضی از اشعار سعدی که به شعر ناب و ـ صرف نظر از وزن ـ به نثر نزدیک می شود. از جهتی دیگر، یعنی مضمون آفرینی، شعر نو را دنباله اشعار سبک هندی می توان شمرد.
بدین سان شعر نو همه ویژگی های ممتاز شعر فارسی ـ وزن عروضی در شعر نیمایی، عمق و احتوای بر تجربه یی همتایی و دردمند شاعر، سادگی زبان و روشنی بیان، مضامین نو، معماری فرهیخته، تشخیص زبانی، را در خود جمع کرده است. در حقیقت، شعر نو؛ از میان خصایصی که شعر فارسی در مرحله از تطور یافته عناصری را اختیار کرده و خلاقانه پرورش داده است. از این رو، باید گفت که شعر نو فارسی ریشه در همین مرز و بوم دارد و آنان که در صدد بوده اند و هستند به آن عنوان عاریتی بدهند و اصالت آن را انکار کنند از جوهرش غافل مانده اند. هم چنین کسانی که خواسته اند و می خواهند آن را تافته ای جدا بافته و یکسره منفصل و مستقل از سابقه و سنت شعری ما جلوه دهند راه گزافه پیموده اند.
مع الوصف، از یک جهت، شعر نو به ویژه فراورده های متأخرتر آن از شعر سنتی فاصله می گیرد و آن تفوق سبک فردی و تعمد شاعر در اجتناب از اندراج در سبک دوره ای است. در دوران طفولیت و نوجوانی شعر نو،‌سبک دوره ای، در قالب شعر نیمایی، بر شاعران نو پرداز تحمیل شد. هر چند، در این زمینه، وجه اشتراک بیش تر جنبه صوری داشت و فاقد آن قوت بود که بتواند بر ویژگی های سبکی شاعر سایه اندازد. در حقیقت اشعار نو شاعرانی چون اخوان و شاملو و سهراب سپهری و فروغ، در همان مرحله آغازین یا در مراحل پختگی شاعری، هویت مستقل خود را نشان داد. باری، وجه اشتراکی که در اشعار سنتی به سبک های دوره ای شکل می داد، در شعر نو رفته رفته رنگ باخت به گونه ای که دوران پروردگی شاعر نوپرداز بیش تر با زبان مستقلی که پس از سیاه مشق ها پیدا می کرد مشخص و متمایز می شد این پدیده را حتی در اشعار سبک هندی، که در آنها نوآوری دغدغه فکری شاعر شده بود، نمی توان سراغ گرفت و خود اصطلاح و عنوان سبک هندی شاهد این معنی است.
این استقلال هویت تشخیص زبان شاعران نوپرداز تصنعی و، به اصطلاح بر بسته نبود بلکه طبیعی و بر رسته بود. چون شعر نه مایه سرگرمی یا شأنی از شئون زندگی معنوی شاعر بلکه تماتم زندگی او شد و جوهر وجود شاعر در شعر او ریخته شد. شعر به سبیکه جوهر وجود شاعر تبدیل گردید. از این رو، همان تمایز فردی موجود در ساحت وجودی شاعر در شعرش بازتاب و هویت شعری به همین صورت تکوین یافت و در نتیجه جو و اقلیم شعری جانشین سبک دوره ای شد. از این پس، آنچه به اشعار شاعران رنگ و بو و طعم واحد داداشتراک در زبان و بیان نبود فضای خاص شعری بود که به تأثیر تحولات اساسی و مسائل حیاتی و جهان انسانی قهراً پدید می آمد.
شعر نو، با این ویژگی، از جهت دیگری نیز، متمایز گشت. شعر سنتی، هر چند از نظر فهم پذیری در دست رس و آسان یاب بود و به آسانی با خواننده آشنای سنن شعری ارتباط برقرار می کرد، به هر حال، محفلی شمرده می شد. این محفل یا دربار بود یا خانقاه و یا انجمن ادبی. اما شعر نو، در عین دشواریابی و غریب نمایی،‌با نوعی جهان شمولی univesality قرین شد و آن فرصت را یافت که از طریق رسانه های گروهی با نفوس ملیونی ارتباط برقرار کند و حتی مرزهای ملی را در نوردد و عالم گیر شود و بیهوده نیست که ترجمه این اشعار به زبان های دیگر در همان دوران پدید آمدن آنها رواج یافت.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   21 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نکاتی چند درباره شعر نو فارسی

مقاله شعر چیست

اختصاصی از اس فایل مقاله شعر چیست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله شعر چیست


مقاله شعر چیست

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:14

شعر چیست

تکرار

شعر چیست ؟

« شعر چیزی جز به موسیقی رسیدن کلام نیست »1 شعر زیبای آفرینی با زبان است2 زبان شعر زبان خبر نیست زبان برای شاعر هدف است نه وسیله و شاعر به یاری آن احساسات خود را که معمولاً احساسات همه انسانها نیز هست نسبت به         واقعیات مسائل حیات زیبا نشان می دهد و زبان زیبای شعر که تجسم بخش عواطف سرشار شاعر درلحظات شور و جذبه و ناخود آگاهی است در خواننده و شنونده همان شور و حال شاعر را بر می انگیزد و در عواطف او نفوذ می کند.

شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است در زبان . ساختار گرایان شعریت شعر را در خود ساخت زبان جستجو می کنند و معتقدند زبان شعر زبانی است نا متعارف و غریب همان که « آشنایی زدای » اصلاح شده است .

کار اصلی ادبیات آشنایی زدایی در زبان یا به قولی تهاجم سازمان یافته ، هنرمندانه و محصول خلاقیّت شاعر و ادیب علیه زبان خبر و بدیع و شگفت انگیز ساختن زبان است . با آشنایی زدایی واژه ها و قواعد زبان جانی تازه میگیرند.

بدیهی است که زیبایی زبان هم در شعر است و هم در نثر اما ترفندهای ادبی در شعر بیشتر از نثر بکار می روند و همین ترفندها و آرایه های ادبی است که زبان را به شعر تبدیل می کنند . این آرایه ها ابتدا همه بدیع نامیده می شوند بعدها بخشی از آنها که به بررسی شیوه های خیال انگیز (تشبیه ، استعاره ، مجاز ، کنایه ) می پرداخت از بدیع جدا شد و در علم دیگری به نام بیان جای گرفت .


1 موسیقی شعر شفیعی کدکنی ص 294

2 این مطالب ، برگرفته از کتاب ((بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی ))دکتر وحیدیان کامیار صفحات 7 و 8

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله شعر چیست