اختصاصی از
اس فایل دانلود مقاله حکمت عبادت وثمره آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مقدمه صفحه 21
در نظام تکوین هر معلولی بنده علت خود بوده ،در حدوث و بقا آن را پیروی می کند و در ذات و صفت و فعل ، فرمان آن را می برد ؛هیچ گونه گسستگی در رشته علیت راه ندارد ، نه علت از اشراف و افاضه باز می ماند و نه معلول از انقیاد و خضوع سرباز می زند .
بی نیازی که معلول ، که صرف نیز به علت است ، از علت خود ، که لازمه ضروری وی عین افاضه بر معلول است با اساس علیت و معلولیت ، سازگار نیست ؛لذا سراسر جهان امکان که معلول خداتی سبحان است ،بنده محض حق بوده و آنی از امتثال دستور تکوینی آن حضرت تمرد ندارد :(انما أمره اذا أراد شیئاأن یقول له کن فیکون ) وعناوین اسلام ،تسبیح،سجده ،عبودیت و اطاعت که در قرآن کریم آمده ناظر به همین مطلب است ،کفر تکوینی معقول نبوده و نفاق یا عسیان طبیعی متصورنیست ،و این همان جبر علی است که غیرا ز اشعر ی جبری ،همه صاحب نظران عقلی آن را پذیرفته اند ،و اما اشاعره بر پایه پندار اولویت و نفی ضرورت علی آنرا در نظام تکوین در کرده اند ،چون اصل علیت فلسفی را به جبری عادت مبدل ساخته و ربط ضروری را نکار نموده اند .
اگر علیت به تشأن ارجاع شود ،پیروی مظهر از ظاهر و اسلام و تسبیح سجده وعبودیت و اطاعت همه مظاهر در برابر ظاهر خویش روشن تر خواهد بود ؛ زیرا صورت مرآتی ؛ جز خضوع در پیشگاه صاحب صورت سمتی ندارد .
1- در نظام تشریع ،که اساس هر گونه آزمون و تکامل اختیاری است هیج گونه جبریا تفویضی راه ندارد و موجود متفکر مختار که در قلمرو قانون قرار می گیرد در انتخاب راه خویش آزاد و در ادامه آن ناهماهنگی آن به نا مایمان یا نفاق مخیر است زیرا بدون آزادینه آزمون میسر است و نه تکامل ممکن خواهدبود.
محدوده نظام تشریع از قلمرو تکوین کمتر است ،چون در غیر موجود آگاه آزاد راه ندارد ،لیکن منطقه پیروی یا تمرد در قاره تشریع بیشتر است ؛از این رو برخی از قوانین تشریعی به دست نسیان سپرده شده و عده ای به بوته عصیان فرو می روند و بعضی به لوث نفاق و گروهی به شائبه ریا آلوده می گردند و سرانجام برخی سهم خلوص یافته و به طور ناب و پیراسته ،محقق می شوند .
لذا اسلام و کفر ،ایمان و نفاق ،اطاعت و عصیان ونیز صواب و خطا خلاصه حق و باطل در فرهنگ قرآن کریم مخصوص نظام تشریع بوده و در حیطه تکوین جز اسلام و اطاعت و صواب و خلاصه حق ،چیزی دیگری یافت نمی شود ؛زیرا زمام هر موجود درنظام تکوینی به دست خدای سبحان است و کار خداوند نیز بر صراط مستقیم ، و اگر ضلالت و بطلان و مانند آن درباره برخی از موجودهای عالم طبیعت مطرح می شود یا ناظر به نظام تشریع است و یا امری است نسبی نه نفسی؛
زیرا موجود عینی متن حق و صواب است ونسبت مبدأ فاعلی خود مطیع محض.
2- هر اسمی از اسمای حسنای حق اقتضایی دارد که بازبان برهان می توان آن را حد وسط قرار داد و نتیجه گرفت .
براثر حکمت خدای سبحان هیچ کاری بیهوده از او صادر نمی شود ، چون خداوند حکیم است و هر حکیمی کارش را با هدق انجام میدهد پس کار خداوند دارای هدف است و بر اثر غنای دابی او هیچ چیزی نم تواند هدف ذات حق باشد ؛ زیرا لازمه اش آن است که ذا ت حق بدون آن هدف کامل نبوده و با نیل به آن کامل شود در حالی که واجب الوجود عین کمال صرف و نامحدود است و کمالی خارج از ذات وی فرض نمی شود .جمع میان این دو اقتضا آن است که فاعل جهان امکان منزه از هدف بوده __چون خود عین هدف هر موجودی است چنانکه عین مبدأ هر وجودی است __ لیکن خود جهان داری هدف وجودی بوده وبه آن نایل گردد ،گرچه عده ای از آن ،دربین راه از گزند برخورد ناگوار مصون نخواهد بود .
هدف انس و جن در نظام تشریع تکامل عبادی آنهاست و اگر انسان ،که دارای روح مجرد عقلی است ، آن را شکوفا کند و از همراهان خود سبقت بگیرد خودش هدف بسیاری از موجودهای مادون قرار میگیرد ، گرجه هدف نهایی همه خداونداست؛ لیکن همانطور که در قوس نزول نخستین صادر جوهر عقلی است ، در قوس صعود کامل ترین راجع و بازگشت کننده ، جوهر عاقل است ،مدار امکان از عقل شروع شده و به عاقل ختم می شود ، و این مطلب نه بر پندار عقول عشره و مانند آن است که حکمت ((مشاء))نیز آن را از مسائل جزمی فلسفه خود به حساب نیاورد و فقط در حد احتمال یاد کرده است بلکه براساس تشکیک و جود یا ظهور است که حکمت متعالیه یا عرفان آن را می فهمد یا می بیند .
4—عبادت در جات فراوانی دارد که برخی از آنها هدف میانگین و بعض دیگر هدف نهایی است .و چون عمل محدود است و شهود نامحدود ،عبادتهای عملی هدف های محدرد بوده و عبادتهای شهودی هدفهای نامحدود خواهند بود . و سر محدود بودن عبادتهای عملی آن است که قلمرو تکلیف با انتقال از دنیا به آخرت تمام شده ولی منطقه شهود همچنان ادامه دارد ، تکامل های عملی که توسط فعل اختیاری انسان حاصل
می شود ، د رقیامت نیست ؛ لیکن تکامل های عملی که با افاضه خدای سبحان حاصل می گردد ، همواره میسور است و بسیار ی از پرده ها ی غیب پس از مرگ برطرف شود تاآنچه نادیدنی بود ، مشهود گردد . لذا قرآن کریم هدف آفرینش جهان خلقت را آگاه شدن انسان به قدرت و علم بی کران خداوند می داند :( الله الذی خلق سبع سموات ومن الارض مثلهن یتنزل الأمربینهن لتعلموا أن الله علی کل شی ءِ قدیر و أن الله قد احاط بکل شیء علماّ )
گرچه علم حصولی و یقین استدلالی در حد خود کمال علمی به شمار آمد ه و هدف قرار می گیرد ، ولیکن نسبت به علم حضوری و یقین شهودی و سیله محسوب می شود :( کلا لو تعلمون علم الیقین *لترون الجحیم *ثم لترونها عین الیقین *)یعنی با علم الیقین می توان به عین الیقین رسید .
بنا براین ، می توان شهودی به معارف را هدف نهایی افرینش انسان دانست ، که همواره به عبادت متکی است ، گرچه نحوه اعتماد آن بر عبادت در هر نشئه ای مناست با همان نسئه است ( یعنی در دنیا به متن عبادتهای تشریعی تکیه دارد و در آخرت به باطن آن که ظاهر می شود ، متکی است ) و اگر لحظه ای عبادت نباشد آنچه مشهود است مستور می گردد وآنکه شاهد است محجوب می شود ؛ زیرا تنها وسیله شهود سالک و ظهور غیب همانا عبادت است :(واعبد ربک حتی یا تیک الیقین ) نه آنکه بعد از یقین پرستش برطرف شود ؛زیرا زوال عبادت همان و زوال یقین همان ؛ چون عصیان بدترین حجاب است .
آنچه از آیه سوره طلاق برمی آید این است که هدف پیداش جهان یعنی ظهور حق درآیینه خلق ،آگاه شدن انسان سالک به علم و قدرت حق است و این علم شهودی عارف واصل را مظهر ((علیم )) وقدیر می کند که با ((بسم الله الرحمن الرحیم )) در صورت اذن خدای سبحان ، همان کاری را که در قیامت به صرف راده می کند در دنیا نیز انجام دهد و هر چه را بخواهد بداند ، مشاهد ه کند .
این مطلب رامی توان از حدیث معروف قدسی استنباط کرد که فایده ظهور ذات که کنز مخفی بود (ظهور ذات نیز همان تجلی حق درآیینه حق است ) آگاه شدن انسان سالک به غیب مطلق به اندازه وسع خویش است واگر د رسند حدیث یاد شده مخنی باشد مضمون آن را آیه سوره (( طلاق )) ضمانت می کند ؛ زیرا آیه یاد شده هم علم را هدف آفرینش می داند و هم قدرت را و چون قدرت خداوند عین علم اوست قدرت انسان عارف نیز در همان علم وی تعبیه می شود ؛زیرا عقل عملی و نظری در سالکان و اصل متحد است .
5—آنچه در محور عمل جوارح یا در حد خاطره جوانح قرار می گیرد ،یا از احکام عبادت است و یا از آداب آن ، و هیچ کدام سر عبادت نیست ؛و آنچه در مدار شهود
عقل نظری و انبعاث عقل عمل قرار می گیرد ، می تواند به حساب حکمت عبادت آید،زیرا صرف خطور دل که حصول آن سهل و در فقه اصغر کاربرد دارد ،گرچه به حمل اولی نیت است لیکن به حمل شایع غفلت ایست ،لذا نه تنها برای تداوم حضور دل کافی نیست بلکه درآغاز هم با هر خاطره دیگر سازگار است وو آن توحید متصور که با هر شرکی بسازد ،شرکی است در کسوت توحید ؛ و عارف ناب ،سالک واصلی است که نه تنها شهود کثرت مانع شهود وحدت نگردد بلکه شهود وحدت نیز حاجب شهود کثرت نشود تا بتواند جامع هر دو باشد ، لیکن به شهود حق نه عرفان خلق ، چه اینکه نتیجه قرب فرایض است .
همان طور که رعایت دستورهای فقه اصغر واجب است لیکن برای نیل به حکمتها ی عبادت کافی نیست ، مراعات رهنمودهای فقه اوسط ، یعنی فن شریف اخلاق متدل ،نیز لازم است ولی رسا نیست ؛بلکه جرمت نهادن ارشاهای فقه اکبر یعنی عرفان نظری و عملی لازم است تا بتوان با ضمیر شاهد و سر طاهر به مصدر نزول عبادت راه یافت و آن را با مجازی ادراکی وتحریکی معبود انجام داد ،چنانکه ((قرب نوافل )) به گوشه ای از آن اشارت دارد .آنگاه نه تنها سالک واصل به حکمت عبادت می رسد بلکه جایگاه سر معبود و صندوق آگاهی وی می شود()هم موضع سره ولجا أمره و عیبة علمه و موئل حکمه و کهوف کتبه و جبال دینه ، بهم أقام انحناء ظهره و أذهب ارتعاد فرائضه )) و از آن جهت که سر عبادت به مثابه روح او و حکم و ادب وی به منزله بدن او به شما ر می آید ، همواره در قرآن کریم انفاق سری بر انفاق جهری مقدم یاد شده چنانکه غالبا در همین زمینه شب بر روز ذکر می شود ،
و منشأ تقدم سر بر جهر و شب برروز همان است که درنشئه خلوت و پرهیز از غیر شهود حق بهتر و بی پیرایه تر خواهد بود .(( ان ناشئة الیل هی أشد و طاءً و أقوم قیلاً ))
البته وقتی سالک واصل مظهر (( لا یشغله شأن عن شأن )) شد دیگر لیل و نهار برای او یکسا ن و سر و جهر در نزد او برابرند ؛ زیرا به جایی رسیده که صباح ومساء را بدان راه نیست و سر وجهر را به آن مقام بار نخواهد بود ، چون از قلمرو قیاس گذشته و از مساحت نسبت سپری شده است ؛ و اگر سالکی تمام شب را به ذکر آیه مخصوصی به سر می برد یا به منظور تعلیم غیر است و یا قبل از وصول به هدف نهایی ، مانند آنچه از رسول اکرم (ص) رسیده است که ثلث شبی را با تلاوت (( ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفر لهم فانک أنت العزیز الحکیم )) سپری نمود ، و (( بسم الله الرحمن الرحیم )) را بیست بار تکرار کرد ، و سعید بن جبیر شبی را در این آیت سپری کرد: (( و امتازوا الیوم ایّها المجرمون ))
6—برای راهیابی به اسرار عبادت نشانه هایی است که برخی از آنها عبارت است از اینکه انچه شرط صحت وقبولی طولی عبادت است نه شرط عرضی وی ، از اسرار آن محسوب می شود ؛ مثلا طهارت شرط صحت نماز است : (( لا صلاة إ لا بطهور )) ؛همان طور که فاتحه الکتاب جزء قطعی آن است : (( لا صلا ة إلا بفاتحه الکتاب )) ؛ لیکن این گونه از اشتراط و توقیف ، گرچه تقدم رتبی را به همراه دارد لیکن از لحاظ سر شناسی در عرض عبادت مشروط و موقوف قرار دارند نه در طول آنها ؛ زیرا شرط طولی قبول طهارت و صلات نیز پرهیزگاری است : (( انما
یتقبل الله من المتقین ))
قبول تقوا نیز رهن ولایت انسان کامل است که هیچ عبادتی حتی تقوا بدون تولی معصومین ( علیه السلام ) مقبول نخواهد بود، حتی پذیرش والی بودن آنان بدون اعتقاد به ولایت تکوینی آن ذوات عظام مقبول نیست ؛ زیرا ولایت تکوینی سر والی بودن و سرپرستی جوامع بشری آنان خواهد بود ؛ یعنی پذیرش سرپرستی آنان مانند نماز و روزه و زکات و حج و ........ از فروع دین به شمار می رود ، و هر کدام فرعی دارای اصل است که سر آن فرع محسوب می گردد ، و آنچه جزء فروع دین است قبول سرپرستی آنان است و آنچه از اصول دین به شمارمی آید ایمان به لزوم نصب آنان از طرف خدای سبحان و مظهریت این حضرات برای خداوند متعالی است .
از این رهگذر معلوم می شود که حقیقت انسان کامل حکمت هر گونه عبادت است و هر سالکی به مقدار نیل خود از کمال انسانی به راز عبادت می رسد و کامل ترین آنان که که معصومین ( علیه السلام ) هستند به سر نهایی عبادت واصل آمدند ، لذا صراط مستقیم و میزان اعمال و ...... خواهد بود .
7 – برای رسید ن به این هدف عالی و پیروز یبر رقیب ، که همچنان محترم نخواهد ماند و سرانجام ایام غم به سر آید ، چاره ای جز خردمندی و هوشیاری در مراقبت حرم امن دل نیست و فرزانگی بدون تدبر و ژرف اندیشی حاصل نخواهد شد و صاحب نظری بدون رازداری و طهارت ضمیر و صیانب سر، میسر نخواهد شد : (( الظفر با لحزم بإ جالة الرأی و الرأی بتحصین الأسرار ))
8—چون با عنایت الهی رساله دیگری به منظور تبیین سر عبادت در برنامه تدوین است اذا سخن را به بیان سرگذشت کتاب حاضر معطوف داشتن مناسب تر است . این کتاب مجموعه گفتارهایی است که در ماه مبارک رمضان 1405 ه.ق برابر با تابستان 1363 ه.ش در جمع برادران سپاه ناحیه ویژه قم ایراد شده و دراثر تناسب با ماه رمضان حکمتهای روزه بیش از حکم عبادت های دیگر طرح شد و نیز گوشه ا ی از حکمت های قرآن ، که این ماه ظرف نزول و فرو د آمد بسیاری از صحایف انبیا ( علیه السلام ) است ، ارائه و شمه ای از مباحث لیلة قدر تبیین شد،؛ و مقداری از سخنان امام مجتبی ( علیه السلام ) ، که نیمه ماه رمضان میلاد آن حضرت است،
به میان آمد ، و چون فتح بدر و فتح مکه در این ماه مبارک بود واز طرف دیگر آن ایام مصادف بابمباران مناطق مسکونی و حمله موشکی و شیمیایی حزب بعث عراق به دستور صدام پلید بود ،گوشه ازجریان جهاد و ایثار مردم متدین و متهد ایران اسلامی بازگو شد ؛ وبرای تعظیم و تعریف ماه مبارک از خطبه رسول اکرم (ص) در آخرین جمعه شعبان و نیز از دعای حضر ت سجاد (ع) استمداد شد ، و سر نامگذاری این ماه به شهر الله که در خطبه پیامبر گرامی (ص) و نیایش امام سجاد (ع) آمده است ، تشریح گردید.
راز زود گذری این ماه پرفیض نسبت به مومنان و بسیار طولانی بودن آن نسبت به تبهکاران که در دعای وداع آمده : (( ما کان أطولک علی المجرمین )) همان است که روز قیامت نسبت به مومنان راستین به مقدار وقت یک نماز واجب است و نسبت به دیگران پنجاه هزار سال و دلیل این مطلب آن است که مومن نور ممثل است و در
مراحل نور سفر می کند، و سیر نور ، سهل و سریع است ؛ زیرا هر حجابی را می شکافد ؛ آنچه در نور حسی مشهود است نمودار ضعیفی ا ز آن نور عقلی است. حضرت امیرالمومنین (ع) نقل می کند که فرمود : (( المومن یتقلب فی خمسه من النور : مدخله نور و مخرجه نور و علمه نور و کلامه نور و منظره یوم القیمة نور ))
انسان و حکمت عبادت صفحه 33 بخش اول :عبادات و حکمت آن
هر آنچه در عالم دنیا هست ، باطنی دارد ، زیرا دنیا تنزل یافته عوامل بالاست ، هر چه در عالم دنیاست نمونه ای است ا زآنچه در عالم معناست . احکام و قوانین الهی هم که در دنیا به صورت دین و دستورا ت عبادی ظهور کرده اسرار و باطنی دارند
عبادت ، که به عنوان هدف آفرینش انسان تعیین شده است ،حکمتی دارد ؛ حکمت عبادت غیر از آداب و احکام آن است . احکام عبادات و اجباتی است که در کتابهای فقهی بیان شده است . ا ز قبیل اینکه وضو چگونه باید انجام بگیرد ؟ نماز چگونه باید خوانده شود؟واجبات نماز چیست ؟ ارکان نماز کدام است و....
نیز عبادات آدابی دارد که تعدادی از آنها را کتابهای فقهی به نام مستحبات و مقداری دیگر راکتا بهای اخلاقی بیان می کند . قسمت سوم حکمت عبادت است . و انسان با سر عبادت محشور می شود . حکمت عبادات که نه در کتابهای فقهی آمده و نه در اخلاقی بیان شده ، ارواح و باطن عبادات است که با باطن انسان در ارتباط است و حشر انسان نیز با هما ن خواهد بود .
مرحوم شهید اول (ره) احکام واجب نماز را در کتابی به نام (( الفیه )) نوشته و آداب مستحبه نماز را که تقریبا سه هزار عدد است ، در کتابی به نا م (( نفلیه ))جمع
آوری کرده است ؛ اما مرحوم قاضی سعید قمی و دیگران ، مانند حضرت امام خمینی ( قدس سرهما ) اسرار نماز را به رشته تحریر د رآورده اند ، و روشن است که حکمت و سر نماز غیر از آداب آن است . به ما گفته اند آن حکمت را فرا بگیرید و بدانها عمل کنید . نماز خواندن و روزه گرفتن و وضو ساختن و دیگر از احکام الهی است . درضمن عمل به هر یک از احکام باید در صدد پی بردن به حکمت نهایی آن نیز باشیم .
اولیای خدا و دار عبرت صفحه 40 عبادت وحکمت آن
قرآن کریم : عده ای نورانی اند : (( جعلنا له نورا یمشی به فی النا س )) وقتی در بین مردم راه می روند ، نورافشانی می کنند ، راه رفتن ، حرف زدن ، و عمل ، و رفتارشان ، نور است . انسان که با آنها می نشیند به یا د خدا متذکر می شود ؛ زیرا سخن آنان این نیست که چه خریدی و چه خوردی ؟ سخن در این است که آن آیه کدام است ؟ و این حدیث چیست ؟
اولیای الهی حرف می زنند نه اینکه ساکت باشند ولی در تنهایی ، ساکتند وسکوتشان فکر است . درجمع ، یا به سو الات جواب می دهند یا مسئله ای طرح می کنند . مجلس پر برکت رسول خدا (ص) سرد و بی روح نبود . یاسوال می کردند و حضرت جواب می فرمودند ؛ یا اگر کسی سوال نداشت ، خود حضرت ابتدای به سخن می فرمود .
اولیای الهی وقتی به جهان می نگرند ، نظرشان با نظریه توحیدی همراه است ؛
عبرت می گیرند و عبرت گرفتن ، یعنی عبور از صفات بد به صفات خوب . اگر کسی در برخورد با حوادث روزگار از صفات بد به صفات خوب عبور نکند ،
نمی گویند او عبرت گرفته ، می گویند تماشا می کرد .ولی اگر از صفت بد وزشتی به نیکی عبور کند ، می گویند : اعتبار و عبرت گرفت . اینان نظرشان ، نظر عبرت آموز است ، اهل ذکر هستند و زبانشان به یاد حق گویاست و چنانکه خداوند سبحان ، قرآن را که سراسر حکمت است ((ذکر )) می نامد ، ارشاد و تعلیمات آنان نیز حکیمانه و حرکتشان میان مردم ،هم موجب برکت و آموزنده است ، که انسان چگونه زندگی کند و هم مجرای فیض حق است .
برکات الهی به وسیله ایشان بر امت اسلامی نازل می شود و زندگی و خط مشی آنان برکت است . در برابر عده ای که (( ومنهم من یمشی علی بطنه ))عده ای مشی و حرکت آنان روی شکمشان است ، مانند خزندگان ،تمام تلاششان این است که برای شکم کار کنند.
بعضی از اصحاب امام رضا (ع) در قم حضور داشتند ؛ یکی از آنها حضرت (( زکریا بن آدم )) است . وی نامه ای برای حضرت نوشت یا پیام داد که رجال علمی وبزرگان یا پیرمر دان قم بروم .
حضرت به وی فرمودند :نه هرگز ! تو در قم بمان ؛ چون وجود تو برای مردم قم برکت است. خدای سبحان به برکت توعذاب را از بین مردم برمی دارد ؛همانگونه که برکت قبر پدرم ، موسی بن جعفر ( سلام الله علیه ) عذاب را از اهل بغداد بر می دارد.
این مقام علما و اولیای الهی است که مشی و حیات و قرارشان برکت است .
پیامبر و اسرار قیامت صفحه 62 عبادت و حکمت
از سخنان برجسته رسول خدا (ص) است که فرمود : (( أنا والساعة کهاتین )) من و قیامت مثل این دو انگشت که در کنا ریکدیگر ند نزدیک هستیم ( دو انگشت را جفت کردند) . وقتی سخن از قیامت می شد ، رنگ صورت مبارک حضرت تغییر می کرد؛
گویا از خطر خانمان براندازی که در شرف تحقق است خبر میدهند . معمولا کسی که بخواهد خبر تلخ و سنگینی را ابلاغ کند صوتش متغییر می شود . به مردم نگاه کردو فرمود : من و قیامت مانند این دو انگشت هستیم . بین من و قیامنت فاصله ای نیست . شریعت و دین و کتابی نیست که بعدار من بیاید . (این معنای متوسطی است که بعضی از شارحین اصول کافی ذکر کرده اند ) فرمود : من می دانم قیامت چیست .صورت حضرت برای این سرخ می شود که باقیامت همراه است و از آن دور نیست .
امیرامومنین (ع) فرمودند : (( لو کشف الغطا ء ما ازددت یقینا )) برای من پشت و روی پرده یکسان است . گویا من قیامت رامی بینم ؛ اما رسول خدا بالاتر از این را می فرمایند : که من و قیامت این چنین هستیم دو انگشت به هم نزدیک از یکدیگر با خبرند ، گرمی و سردی یکدیگر را احساس می کنند : من می دانم قیامت چه خبر است و شا همچنان غافل هستید .
گروهی در قیامت کور محشور می شوند .برای اینکه چشمانشان عادت کرده چیزهایی راببیند که درقیامت نیست، چیزهای که درقیامت است نیاز به چشم مناستدارد که آن را تهیه نکرده اند . لذا چیزی رانمی بینند کور و گنگ و کرند .چون نظام انجا نظام دیگر ی و بازار آنجا بازار دیگر ی است . اما شما آرام نشسته اید !
کسی که از منطقه موشکباران شده به دست صهیونیستها ی کافر بیاید ،می تواند بگوید
من وجبهه چون این دو انگشت هستیم ؛من از جبهه خبر دارم شما چه می دانید چه خبر است.
پس پیامبراکرم می فرماید :«یامعشر المسلمین !انّ اًفضل الهدی هدی محمد (ص)»بهترین هدایت، راهی است که خدای سبحان به وسیله من به شما ابلاغ فرموده است . چون من از دور خبر نمی دهم بلکه از نزدیک دستی بر آتش دارم ؛ منتها آتش ما را نمی سوزاند . این اخبار از جهنم و بهشت و تشریح خصوصیات قیامت برای کسی ممکن است که از نزدیک خبر داشته باشد.
البته ما همه می توانیم به جایی برسیم که بگوییم (( أانا والساعة کهاتین )) منتها رسول خدا پیشاپیش همه در ماجرای قیامت ، مانند دو انگشت ، حضور داردو ما گوشه ای از قیامت را به دنبال حضرت می توانیم مشاهده کنیم.
مرحوم ملا عبد الرزاق کاشانی (رضوان الله علیه ) می گوید : (( و لقد شاهدنا هم یاکلونها عینا )) ما آشکارا دیدیم کسانی را که (( غسلین )) می خورند . این حرف بسیار بزرگی است! خدای کریم در قرآن فرموده : طعام کسانی که حرام می خورند
در جهنم غسلین یعنی چرک است (( ولا طعام إلا من غسلین * لا یأکله إ لا الخاطئون)) باطن غذای حرام تیرگی است همان طور که باطن عبادت نور است .
مرحوم صدر المتألهین می فرماید : افرادی بودندکه مشاهده می کردنددیگران موقع حرف زدن از دهانشان آتش بیرون می آید . وقتی خاموش می شدند مثل اینکه در
تنور بودند . معصیت ، فحش ، غیبت ، تهمت ، اهانت ، بد زبانی ، بدگویی ، زخم زبان،رنجاندن ،همه اینها آتش است که از دهان بیرون می آید این باطن گناه است .
ما اگر نتوانیم به آنجا برسیم که بگوییم من وقیامت کنار هم هستیم ، لاا قل می توانیم بگوییم ما و بعضی از اسرا رقیامت کنا رهم هستیم .
تأثیر پذیری انسان از نیت صفحه 74نیت و حکمت آن
امام صادق (ع) فرمود: (( ما ضعف بدن عما قویت علیه النیه )) هیچ گاه بدن به موجب نیت قوی و بلند، ضعیف و ناتوان نخواهد بود . چون عمل ظاهری وصوری ، وجوداّ و عدما ، تابع قصد قلبی است .هم از نظر قوت و ضعف چنین است . به طوری که اگرنیت و قصد محکم و قوی باشد، بدن ضعیف و نا توان قادر به کارمهم است ، و چنانکه نیت ضعیف باشد ، بدن نیرومند به ضعیف می گرایید .پس ارزش وجودی انسان به نیت است نه به بدن . این حدیث از روشنترین احادیث وارده از ائمه معصومین است که حد انسان را بیان می کند که انسان (( حیوان ناوی )) یعنی قصد کننده است
وشاهد دیگر بر اینکه نیت و قصد انسان اصالت دارد ، آن است که اگر این نیت محقق شده و قوی گشت نماز حالت مناجات به خود می گیرد و در واقع معراج شخص نمازگزار می شود . و هر گاه ضعیف شد و نماز گزار از نمازگزار مستحق ((ویل))خواهد شد ؛ چنانکه خدای سبحان فرموده : (( فویل للمصلین *الذین عن صلاتهم ساهون *الذین هم یراءون *و یمنعون الماعون ))
اخلاص وریا صفحه 75 نیت و حکمت آن
عقل عملی دارای شئون واثاری مثل اراده و اخلاص است . واین عقل همان نوری است که وسیله شناخت و پرستش خدا و در نهایت بهشتی شدن انسان می شود . هر گاه این نور بدون هیچ مانعی و خسوفی تابش داشت ، حالت ایمان و اخلاص ایجاد می شود و هرگاه این عقل به سبب پیروی از هوای نفس ، مکسوف و پوشیده شد ، حالت کفر وریا
بیدار می شود.
کلینی ( رحمة الله ) از امام صادق (ع) روایت کرده است )) لیس بین الإیمان و لاکفر إملا قلة العقل – قیل : کیف ذاک یا ابن رسول الله ؟ قال – إن العبد یرفع رغبته إلی مخلوق فلو أخلص نیته لله أتاه الله الذی یرید فی اسرع من ذلک )) مرز ایما ن و کفر جز کم عقلی نیست چون انسان به منظور جلب توجه دیگران عبادت می کند درحالی که اگر در این عبادت را برای خدا خالصانه انجام دهد ، خداوند زودتر او را به مطلوبش
می رساند .
شبیه این روایت نیز از امام باقر (ع) نقل شده است که حضرت فرق بین حق و باطل را کم عقلی بیان می فرمودند:
پس مخلص عاقل است و کسی که عاقل نیست مخلص نخواهد بود ؛ در نتیجه ریا می کند
چنانکه عاقل ، ریا کننده نیست و ریا کار عاقل نخواهد بود .
حذیفه بی یمان می گوید: (( سألت رسول الله (ص) عن الإخلاص ؟ قال سأ لته عن جبرئیل ؛ فقال : سألته عن الله تعالی ؟فقال : اخلاص سر من سری أُودعه فی قلب من أحببته )) از پیامبر معنای اخلاص را پرسیدم حضرت فرمود : من از جبرئیل و او از خدا سوال کرد . خدای سبحان فرمود اخلاص سری است که در دل محبوب خود قرار می دهم .
بنده سالک وقتی دوستدار خدا ی سبحان شد ، تابع و پیرو چیزی است که بر زبان دوست و حبیب خدا نازل شود و آن کسی نیست جز وجود اقدس رسول اکرم (ص) پیروی او سبب محبوبیت خدای متعال می شود . آری پیروی از محبوب ؛ محبوبیت
می اورد ؛چنانکه خدای سبحان می فرماید: (( أ قل إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله )) دراین صورت وعده قرب ولایی عملی می شود . چون خود وعده فرموده : هر کس به وسیله (( نوافل )) بقرب جوید لا جرم محبوب حق تعالی شده به مقامی می رسد که خدا گوش ، چشم و دست وی می شود .
پس اخلاص که اساس در نیت است ، حکمتی ملکوتی دارد که کسی جز محبوب خدا به آن نمی رسد و کسی را خدا دوست ندارد مگر آنکه نوافل و فرایض را انجام دهد.
ریا ، یعنی این که به مردم نشان دهد برای خدا کار می کنم در حالی که برای خدا کار نکند و معنای (( سمعه )) آن است که به گوش دیگران می رساند که برای خدا کار
می کنم در حالی که نکند . ریا و سمعه اگر درمتن عمل عبادی باشد ، عمل باطل است . لذا در عبادات ، نیت راشرط می کنند و ریا را مبطل عمل می دانند .
در بعضی از نصوص آمده است که اگر کسی کار خیری را انجام دادو برای مردم بازگو کرد ، مقداری از ثواب آن کم می شود . اگر چند بار گفت ، کم کم بی ثواب
می گردد . مثل اینکه باغبانی زحمت بکشد گلی را فراهم کند . سپس برگهای لطیف گل را مکرر لمس کند این گل کم کم پژمرده می شود . عمل خیری که انسان انجام داد اگر یک بار برای دیگران گفت ، مثل این است که یک باربه برگ گل دست بزند .ده بارگفت مثل اینکه ده بار به برگ گل رالمس کند ، سرانجام ، گل به صورت تفاله ای در می آید .
نیت در عبادت لازم است . ولی در مسئله غیر عبادی ( توصلیات ) دستوری نیست که حتما برای خدا کار ی را انجام دهد .ولی اگر همین توصلی را رنگ عبادی داده در آن ریا کند ، خود را گرفتارکرده است .مثلا لاز نیست دست آلوده را با قصد قربت بشوید ،بلکه برای پاک شدن ، صرف شستن کافی است .ولی اگر شخص نشان دهد که این عمل را برای رضای خدا می کنم ، شرک و معصیت محسوب
می شود ، زیرا او می توانست عمل را مثل سایر توصلیات انجام دهد . اما اگر خواست ثواب ببرد ، باید به قصد قربت باشد .
پس شریک قرار دادن حرامن است ، زیرا اگر کسی در گوشه از کارهای خود راشریک قرار داد ، در آن قسمت دیگر عبد خدا نیست . در نتیجه عمل او به خاطر ناقص بودند مورد قبول نبوده و او بنده خدا نیست .
در خطبه شعبانیه از رسول خدا رسیده است که خدا را بانیتهای صادق وقلب طاهر بخوانید .امام صادق (ع) می قرمایند : قلب طاهر قلبی است که در آن خاطره ای غیر خاطره ((الله )) نباشد.
انسان همواره در معرض هجوم وسوسه شیطان است وشیطان به وسیله نفس ما را رها نمی کند . خدای سبحان فرمود : (( و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله إنه سمیع علیم )) هر وقت این دشمن به سمت شما آمده به خدا پناهنده شوید . اگر فکر گناه در شما پیدا شد ، بدانید که شیطان در صدد هجوم و حمله است . هنگام حمله دشمن باید به پناهگاه بروید.
وقتی گرفتار وسوسه شدید ، تنها گفتن (( أعوذ بالله من الشیطان الرجیم )) کافی نیست . استعاذه لفظی اگر چه عبادت است ، ولی اثری جز در محور لفظ ندارد .
هنگامی که آژیر خطر را شنید ید باید به پناهگاه بروید . اگر کسی آژیر را بشنود در فضای باز بایستد و بگوید : من به پناهگاه پناهنده می شوم ! این پناه بردن نیست بلکه وقتی آژیر شنیده شد ، انسان باید خود را به پناهگاه برساند.
فرمود : د رخود احساس ضعف کنید وبه آن قو ی محض پناهنده شوید که جز او ( جل جلاله ) پناهگاهی نیست .(( ولن تجد من دونه ملتحدا )) .
فرشتگان و استشمام نیت صفحه 78 نیت و حکمت آن
یکی از شاگردان اما سجا د (ع) از حضرتش سوال کرد : فرشتگان اعما ل ما را که می نویسند بجاست ؛ برای اینکه می بینند و می نویسند . اما آیا خاطرات و نیتهایی را که فقط از دل گذرانده ایم و هنوز به لباس عمل در نیاوردیم هم می نویسد ؟ آنها راکه نمی بینند پس از کجا می فهمند تا بنویسند؟ و اینکه خداوند می فرماید )) و إن تبدو ما فی انفسکم أو تحفوه یحاسبکم به الله )) اسرار درونی راکه به کسی افشا نکرده اید ،در قیامت باید حسابش را پس بدهید . این اسرار درونی را فرشتگان چگونه میدانند و از کجا می نویسند ؟
حضرت فرمودند : ایا بوی باغ و بستان و بوی کثافت وگنداب یکی است ؟ اگر از کنار باغی پر از گل و معطر بگذرید ، بوی خوب احساس می کنید . و چنانکه بوی بد به مشام انسان برسد می فهمد که این جا کثافت و زباله است . از بوی می توان فهمید که از کنار باغ می گذریم یا از کنار چاه .
فرشتگان از بوی خوش تشخیص می دهند که در قلب این مومن اسرار و نیتها و اردههای خیر و طیب و طاهر است . و نیز از بوی بد هم فرشتگان می فهمند که در درون این شخص پلید ی است . چه جور می شود که انسان د رچاه زندگی کند و از بوی چاه اظها ر تنفر نکند و باخبر نباشد؟ اگر کسی به ملکوت رسیده باشد بوی بد و خوب دیگران هم به مشام او می رسد مومن را از منافق باز می شناسد .
روزی علی (ع) مشغول سخنرانی بوده عده ای پای حضرت نشسته بودند . بعضی از جاسوسان اموی خبر آوردند که (( خالد بن عرفطه )) مرد !
حضرت اعتنا نکرد ند . عده ای قبول کرده پذیرفتند که خالد مرده است . حضرت به سخنان خود ادامه دادند . بار دیگر گفته شد : خالد مرد .
حضرت اعتنا نکردند .
بار سوم گفتند : یا امیر المومنین این خبر رسمی شد .
فرمودند : نه ؛ او نمرده است او هنوز شورش و بلوایی د رپیش دارد و به تحریک حکومتها طاغی ، علیه من می شورد و از درب این مسجد وارد می شود . انگاه حضرت به کسی که پای منبر بود اشاره کرده فرمود : پرچم او هم به دست این شخص است که علیه حق قیام می کند ! او هنوز نمرده است !
این قضیه بعدها واقع شد . و این علم غیب امیر المومنان (ع) و آشنایی به اسرار درونی کسی است که پای سخنان حضرت نشسته تحقق پیدا کرد.
حضرت ، مانند فرشته ای ، که درون افراد را می بیند و می داند درون چه کسی باغ و درون چه فردی گنداب است . درون وی را دید ؛ به هر حال ، ما یا مشغول کند ن چاه هستیم و یا مشغول آبیار گل.(( وأما من کان من المقربین * فروح و ریحان و جنة نعیم )) خود آن شخص گذاشته از آنگه (( جنا ت تجری من تحتها الانها ر )) در انتظار اوست می شود (( روح و ریحان )) در غیر این صورت با کنار رفتن پرده انسان پیش همه رسوا می شود .
در روایا ت آمده است که بوی عالم بی عمل دیگران را اذیت و آزار میدهد چون بدتر از دیگران است .حتی بوی عالم بی عمل اهل جهنم رانیز اذیت میکند . آنها متأذی می شوند و میگویند او راکنار تر بزنید .
آرامش دل صفحه 95 نماز و حکمت آن
وقتی قرآن کریم سخن از نماز یه میان می آورد ، می فرماید (( و أقم الصلوة لذکری )) نماز بخوانید تا یاد مرا زنده کنید و من در یاد شما به وسیله نماز ظهور
کنم اگر یاد خدا به وسیله نماز ظهور کد ، آن قلب مطمئن است .
از طرفی یاد خدا دلها را مطمئن می کند (( ألا بذکر الله تطمئن القلوب ))) پس دل انسان نماز گذار مطمئن است .هر گز از غیر خدا نمی ترسد .هیچ دشمنی چه از درون وچه از بیرون نمیتواند موجب هراس او شود ؛ زیرا اهل نماز به یاد حق هستند و یاد حق عامل طمأمنینه و آرامش است .
در سوره معارج درباره حکمتهای نماز می فرماید: طبع انسان در برابر شداید بی تابی می کند و اگر خیری به او رسد ، سعی می کند انحصار طلب باشد و به دیگران ندهد فطرت انسان بر توحید ، و طبیعت او به رجس و آلودگی متمایل است . فطرت راانبیا احیا می کنند و طبیعت جز آلودگی چیزی نیست .
قرآن می فرماید : (( إن انسان خلق هلوعا *اذا مسه الشر جزوعا *و اذا مسه الخیر منوعا *إلا المصلین )) اگر رنج و شری به انسان برسد جزع و بی تابی کرده و صبر را از دست می دهد و اگر خیری به او برسد سعی می کند به دیگران نرسد و نرساند و مناع خیر باشد مگر نمازگزاران
نماز گزاران طبیعت راسرکوب و فطرت را احیا کرده اند خاصیت نماز احیای فطرت است . نماز گزار کسی است که سرگشی طبیعت را رام کند . او با سرمایه آرامشی که از نماز به دست آورده د رفراز ونشیب زندگی سست نمی شود و در شداید و سختیها جزع نمی کند ،اگر خیر ی به او رسد منع نمی کند واز دیگران دیغ نمی دارد .
نماز و باور قیامت صفحه 99 نماز و حکمت آن
((و الذین یصدقون بیوم الدین )) نماز گزاران کسانی هستند که به قیامت باور دارند چون یاد معاد است که انسان را طاهر می کند و همه مشکلات در اثر فراموشی قیامت است .
وقتی قرآن علت تبهکار ی تبهکاران رامیشمار د می فرماید ))لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب )) چون روز حساب را فراموش کردند مستحق عذاب هستند .نماز گزار قیامت رافراموش نمی کند آن راباور دارد (( الذین هم من عذاب ربهم مشفقون )) آنان از عذاب خدای سبحان هراسانند نماز آن است که انسان رااز قیامت هراسناک و به یاد معاد متذکر کند . ((إن عذاب ربهم مأمون )) چه کسی از عذاب الهی در امان است ؟ مگر انسان برکه ایمنی دریافت کرده است ؟
پیامبر اکرم می فرماید ((إعملو أن الله تعالی أقسم بعزته أن یعذب المصلین و السا جدین و الساجدین و لا یورعهم بالنار یوم الناس لرب العالمین )) بدانید که خدای سبحان به عزت خویش قسم یاد کرده که نماز گزار ان وسجده کنندگان را به آتش نسوزاند و آنان را نترساند روزی که همه گرفتار ترسند نمازگزاران و اهل سجده نمی ترسند زیرا صدای آتش جهنم را نمی شنوند (( لا یسمعون حسیسها ))
از امام صادق (ع) نقل شده که فرموده (( اذا صلیت صلاة فریضه فصلها لوقیتها صلاة مودع یخالف أن لا یعود إلیها أبدا .. ...)) وقتی نماز می خوانید مانند کسی نماز بخوانید که می خواهد نماز وداع کند ممکن است اجل مهلت ندهد به نماز بعدی برسد !
نمازگزار و پیمان شهادت صفحه 101 نماز و حکمت آن
قرآن در ادامه خواص نماز و صفات نمازگزار می فرماید ))و الذین هم لأماناتهم و عهدهم راعون )) آنانکه امانتهای خودرا چه مالی و چه غیر مالی رعایت میکنندو به تعهد اتی که دارند، چه بین خود و خدا و چه بین خود و دیگران ، پایبندند . نا آنجا که می فرماید : بامن عهد ببندید و مرا طرف معامله خود قرار دهید .
برخی از بزرگان رسالهایی به نام رساله عهد نوشته اند .یکی از اینها نوشته ابن سینا ست که تعهدات خودرا در آن رساله بیان می کند . آنان عهد می کنند که زبان جز به ذکر خدا باز نکنند و د رمجالس گناه و محافلی که سودی ندارد حضور نیابند. دراین عهدنامه ها مواد عهدی بین خود و خدا را توضیح میدهند .پس ممومن باخدای خود عهدی دارد و خدا آن قدر نزدیک است که مومن می تواند با او عهد ببندد.
(( و الذین هم بشها داتهم قائمون )) کسانی که در شهادتهای خود ایستادگی می کنند. اگر به وحدانیت حق و رسالت شهادت میدهند برآن می ایستند و اگر در دیگرمسائل حقوقی به حق شهادت می دهند ، برآن پایداری می ورزند.
حشربا فرشتگان صفحه 103 نماز و حکمت آن
در ذیل آیه کریمه (( الحمد لله فاطر السموات والأرض جاعل الملا ئکه رسلا أولی
أجنحة مثنی و ثلاث و رباع یزید فی خلق ما یشاء إن الله علی کل شیء قدیر )) آمده است که جعفر طیار (ع) وقتی دو دستش را در راه خدا داد ، خدای سبحان به او دو بال مرحمت کرده که : (( یطیر بهما فی الجنه )) وی با آن دو با ل به همراه فرشتگان در بهشت ، مشغول پرواز است . فضیلت حشر با فرشتگان که هیچ لذتی بالاتر از آن نیست در روایات برای بنده صالح خدا، حضرت ابوالفضل العباس نیز گفته شده و اینگونه پاداشهای غیبی ظهورراز عبادت و اطاعت و بروز بندگی است.
امام باقر (ع) می فرماید : (( من عبد من شیعتنا یقوم إلی الصلاة الا اکتنفته بعغدد من خالفه ملائکه یصلونه خلفه و یدعون الله عزوجل له حتی یفرغ من صلاته )) هیچ بنده این از شیعیان ما یه نماز نمی ایستند جز آنکه به تعداد مخالفان او فرشتگان وی را در بر میگیرند و پشت سراو نماز می گزارند و برای او دعا می کنند تا از نماز فراغت یابد.
انسان میتواندامام فرشتگان باشد .قرآن هم تشویق می کند که شما آن قدر می توانید رشد کنید که اگر بگویید (( وجعلنا للمتقین اماما )) خدایا مارا به جایی برسان که اهل تقوی به ما اقتدا کنند . آنان تابع ما باشند و ما آنان را رهبری کنیم .
از امام پنجم (ع) رسیده است که نماز گذار سه خصلت دارد :
خصلت اول : وقتی نمازگزار به نماز ایستد فرشتگان از آنجا تا دو رنمای اسمان اورادر بر می گیرند و او درمیان صفوف فرشتگان است . این چه عبادتی است که همه فرشتگان مامور حفظ انسانند تا وسوسه ها،شیطان ، و هم و خیال از هیچ راهی نتواند نمازگزار را به خود متوجه کند؟اگر نماز گزار با حضور قلب ، متوجه
نماز شود ، درحصار امن فرشتگان قرار می گیرد.
گاهی نماز ی خواندهمی شود ولی وقتی تمام شد صورتش سیاه است به نمازکزار میگوید:تو مرا ضایع کردی خدا تو را ضایع کند و گاهی صورتش سفید و روشن است و می گوید : تو مرا حفظ کردی خدا تو را حفظ کند
شیطان در کمینت نماز روزه و کارهای خیر است ،درکنار می نشیند و وسوسه می کند . خودش گفته : (( لاقعدن لهم صراطک المستقیم )) من در کمین راه راست تو می نشینم کمین می کنم و نمی گذارم عبور کنند مرکز فساد و گناه کمینگاه شطان است .در نماز وسوسه می کند . یک وقت انسان متوجه می شود که نمازش تمام شده و می گوید (( السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ))!
خصلت دوم : اینکه خیرات از چهره های آسمانی پیوسته بر سر نماز گزاران فرود می آید تا نمازش را به پایان برساند .
خیر چیست ؟ ما چه چیز را خیر می دانیم ؟ بعضی عمرها با برکت است دوست خوب ، استاد خوب، شاگرد خوب ،فرزند خوب ، فرزند صالح و داشتن اخلاص ، نماز تحصل می شود و نماز گزار به مدد عبادت مستحق نزول خیرات و خوبیها می گردد .
خصلت سوم : خدای سبحان فرشته ای را وکیل کرده تا به نماز گزار بگوید : تو اگر بدانی با چه کسی مناجات می کنی ، دست از نماز برنمی داری .
لذا از معصوم (ع) رسیده است که : (( وأذقنی حلاوةذکرک )) شیرینی یادت را به من بچشان ما چون نچشیدیم ، نماز بریمان عادی است .اینکه ما نماز میخوانیم و
وچیزی از نورانیت احساس نمی کنیم ، برای آن است که نماز را با آداب و اسرار آن نخوانده ایم .
توصیه به انبیا به نماز صفحه 117 نماز و حکمت آن
امام هشتم (ع) درباره عظمت نماز فرمودند : شما سخن انبیا را درقرآن می شنوید بنده صالح خدا عیسای مسیح می گوید : خدا مرا به نماز توصیه کرد :
امام صادق (ع) این سخن را در جواب معاویه بن وهب که از وی درباره بهترین وسیله تقرب و محبوبیت بندگان به پروردگار پرسیده بود فرمود : (( ما اعلم شیئا بعد المعرفةافضل من هذه الصلاه ! ألا تری أن العبد الصالح عیسی بن مریم علیه السلام قال : و أوصانی بالصلوه))بهترین وسیله تقرب به پروردگا ر پس از معرفت خدا چیزی بالاتر از نماز نیست معرفت جزئ اصول اعتقادات است .
و براساس آن تقرب به وسیله نماز ممکن است آیا ندیدی عیسی بن مریم راکه می فرماید :خداوند مرا به نماز توصیه کرده است.
آسمانی شدن انسان صفحه 120 نماز و حکمت آن
اگر عمل بالا رفت عامل نیز بالا می رود چون عمل از عامل جدانیست که عمل را در نامه ای بنویسند و تنها همان بالا رود .ممکن نیست جان عمل که نیت است از انسان جدا باشد .عمل مانند بخار و دود نیست ، همواره باصاحب عمل وابسته خواهد بود . اگر عمل بالا می رود عامل هم بالا می رود . آنگاه انسان آسمانی و فرشته شده ، وصف او سماوی می شود .
این معنای عقلی را امیر المومنین (ع) در بیان لطیفی تبیین فرموده اند که (( فاعل الخیر خیر منه و فاعل الشر شرمنه )) بهتر از هر عمل خیری انسانی است که عمل خیر را انجام میدهد . اگر نماز فضیلت دارد ، اگر نماز بالامی رود ،بهتر از نماز ، نماز گزار است چون این نماز فعل اوست .
چگونه می شود نماز بالا رود و نماز گزار بالا نرود روزه بالا می رود و روزه دا ر بالا نرود .نیز بدتر از هر عملی بدی است که آن را مرتکب می شود زیرا عمل بد و شر اثر آن شخص است .چگونه می شود اثر از موثر قویتر باشد .
در بعد فضیلت اگر اعمال خیر بالا می رود روح انسان که عامل این اعمال خیر است آن هم یقینا بالامیر ود .
قرآن کریم به پیامبر گرامی اسلام می فرماید : (( قل تعالو أتل ما حر م ربکم ......))
تعالی غیر از إلی است . اگر دو نفر در یک سطح قرار گیرند ، یکی به دیگری میگوید:
(( الی )) یعنی ، پیش من بیا . اگر در دو طبقه باشند ، آنکه بالاتر است می گوید تعال یعنی بالا بیا حرف انبیا این است که بالا بیایید.
این لطیفه رادر تفسیر بیضاری ملاحظه می فرمایید که ان را ادیب میگوید : در بادیه نشینا ن عرب رسم بود و هنوز هم هست که در مناطق کوهستانی خانه ها را در سینه کوه می سازند و دامنه کوه را که هموار است برای کشت و زراع آماده
می کنند بچه ها د رنقاط هموار به باز ی مشغول می شدند . هنگام غروب پدرومادر به لبه ایوان می آمدند و به بچه ها می گفتند : تعالوا تعالوا بیایید بالا بیایید بالا.
حرف انبیا نیز چنین است قرآن کریم هم وقتی سخن از پیامبر را نقل می کند
می فرماید: بیایید بالا تا من برای شما بگویم : (( تعالوا أتل ما حرم ربکم علیکم ))
گرایش به طبیعت صفحه 121 نماز و حکمت آن
صدرالمتالهین می فرماید :
انسانی که محصول عمر او ساختن یک قصر و تهیه کردن یک سلسله امور مادی و مالی باشد . هرگز ترقی نمی کند .شاخه ها ی درختی که بالا آمده فرع درخت است نه اصل آن . اصل ،که دهان و چشم و ریشه و مغز و سر آن است درگل فرو رفته است . همین گونه انسانی که در طبیعت فرورفته و دل به گِل داده و تمام فکر و همتش آن است که از زمین دربیاورد و زمین را مزین کند مانند درختی است که تمام عمق فکرش به درون خاک رفته و پاهای او چون شاخه بالا آمده باشد . کجا او ترقی دارد ؟ خاکی را روی خاکی انباشته ، هر چه بیشتر به گل فرو برود شاخه ها و فروع آن بیشتر است .شاخه ها ی درخت چنار بلندتر است چون فرورفتگی آن در عمق خاک بیشتر است .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 48 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود با لینک مستقیم
دانلود مقاله حکمت عبادت وثمره آن