![بررسی کمی و کیفی فاضلاب تصفیه خانه شهرک های صنعتی علی آباد و ارائه راهکار جهت بهبود کارایی سیستم](../prod-images/429201.jpg)
بررسی کمی و کیفی فاضلاب تصفیه خانه شهرک های صنعتی علی آباد و ارائه راهکار جهت بهبود کارایی سیستم
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:10
امام علی بن محمد هادی، در پانزدهم ماه ذیحجه سال 212 هجری در نزدیکی شهر مدینه از سمانۀ مغربیّه زاده شد پس از تولد نوزاد، سنّت شرعی و شمخصی که از رسول خدا شفارش شده است درباره ی نوزاد اجرا شد علی بن محّمد، که ما از این به بعد او را با نام اما هادی(ع) می شناسیم، هر گاه از مادر خویش یاد می کند شایستگی او را بیشتر نمایان می سازد اما هادی (ع) دوران کودکی را در محیطی خاص سپری می سازد. از یک سو دورنمای جدایی از پدر که به تهدبد و اجبار مأمون عباسی از مدینه به بغداد فراخوانده شده است امام را در یک موقعیت مخصوص قرار می دهد چیزی که در دورا ن امام هادی دیگر بی سابقه بوده است امام هادی(ع) با نگاه تیزبین و موشک خانه ای که مسلّح به امدادهای پروردگار می باشد هر آنچه که در محیط زندگی خویش می گذرد با دقت فراوان مورد بررسی قرار می دهد او در زمانی که سایه پر مهر پدر را بر سر خویش دارد و در مکتب والای امامت پرورش می یابد می بیند که پدر در تلاش علمی- فرهنگی مداوم و خستگی ناپذیر وارد شده است تا پایه های اعتقادی مکتب تشیّع را استحکام بیشتری ببخشد در این گیرودار، دستگاه حکومتی برای مشغول کردن مردم و منحرف ساختن افکار عمومی از مسالۀ مبارزه با جنایات و ستمگری های دستگاه خلافت، ترفند منحرف ساختن افکار عمومی به چیزهای دیگر رابرگزیدن است موضوع ظلم ستیزی و بی پروایی اما هادی(ع) از همان دوران کودکی و در روزگاری که آغاز جدایی او از پدرش می باشد به خوبی مشهود و محسوس است در آخرین روزهایی که اما جواد ( ع) در کنار خانوداه ی خویش در ظهر مدینه سوکنت دارد دو نفر از فرزندانش را در کنار گرفته و با آن ها درباره ی سفزی که در پیش روی دارد، گفتگو می کند- سرزمین عراق جایی است که امام جواد (ع) را به سوی آن فراحوانده اند امام نهم ابتدا از علی النقی – امام هادی می پرسد: دوست داری کدام یک از سوغات های عراق برایت هدیه آورده شود؟ فرزند پاسخ می دهد: شمشیری که یه سان شعله ی آتش- سوزان ئ بّران باشد اما جواد (ع) که بیشترین معنی و اعجاز را در همین سخن کوتاه فرزند خویش احساس کرده است. برای اینکه شایستگی و برگزیدگی پروردگار را در مورد این فرزند بر اطرافیان خویش بهتر نمودار سازد. اگر اما هادی (ع) از معلمی تعلیم و تربیت پذیرد بیگمان آن معلم، فقط پدربزرگوارش_ امام جواد( ع) _ خواهد بود و دیگر هیچ اندیشه ای هر چقدر هم که تجربه اندوخته و آگاه و عالم باشد جرأت و جسارت این را نخواهد یافت که در لباس تعلیم و تربیت به حضور این برگزیدگان راه یابد معتصم عباسی که به کین و خشم و حسد خویش، امام جواد(ع) را مسموم ساخته و او را به شهادت رسانیده است اکنون به چاره ای افتاد تا به گونه ای از خانواده و اما دلجویی کرده و خودش را، بیگانه از ماجرا جلوه دهد.
نماز ، غدیر و امام علی (ع)
تمام پدیدههاى نظام هستى معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشأ آفرینش آنها خالق قادرى است که هستى از او نشأت گرفته است. همه موجودات از جمله انسان از فیض حق وجود یافتهاند. و نه تنها در مقام حدوث بلکه در مقام بقاء نیازمند و محتاج اویند.
یعنى خداوند نه تنها نعمت وجود را به موجودات اعطا نموده است بلکه ربوبیت و سرپرستى آنها را نیز عهدهدار گشته است پس خدا هم خالق است و هم رب، و همه موجودات به خالقیت و ربوبیت او اعتراف دارند.
یسبح لله ما فى السموات وما فى الارض الملک القدوس العزیز الحیکم.
«تسبیح مىگوید خدا را آنچه در آسمانها و در زمین است آن پادشاه پاک عزیز حکیم را».
انسان که اشرف کائنات است بر اساس فطرت به ربانیت او مقر و معترف است و هرگونه شرک را از او نفى مىکند و لازم است که فقر خویش و غناى خالق، کوچکى خود و عظمت رب را اظهار نماید و رمز نماز در همین است که بنده اظهار عبودیت و بندگى نماید. چنانچه در کلام گوهر بار امام رضا(علیه السلام) آمده است که: علة الصلاةِ انَّها اقرارٌ بالربوبیّة لله ـ عزّ وجل ـ وخلعُ الانداد وقیامٌ بین یدى الجبّار جلّ جلاله بالذّل والمسکنة والخضوع والاعتراف.
«علت نماز اقرار به ربوبیت خدا و نفى هرگونه شریک براى او و ایستادن با خضوع و کوچکى و بیچارگى در پیشگاه خداست»(2).
از آن جهت که آدمى مرکّب از عقل و شهوت است و نیز در فرمان بردارى او هیچ گونه جبرى وجود ندارد بلکه با اختیار زندگى مىکند قطعاً داراى معاصى و گناهان هم هست پنج بار ایستادن در مقابل خداوند در حال نماز به معناى اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان و طلب مغفرت در مقام عمل است.
پس «نماز، ایستادن با اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان پیشین و نهادن صورت بر زمین پنج نوبت در شبانه روز با عظمت خدا، همراه است».
و چون هواى نفس هر لحظه او را به غفلت و سرکشى سوق مىدهد و به غرور و خود خواهى دعوت مىکند و به افزون طلبى و تمامیت خواهى فرا مىخواند باید در مقابل آن، عاملى باشد بسیار قوى و نیرومند که جلوى این رذایل را سد نموده و او را به سمت عزت و عظمت انسانى سوق دهد که آن نماز است چون نماز تنها عنصر بازدارنده از ذمائم اخلاقى است.
چنانچه در حدیث آمده است که «نماز موجب یاد خدا و دورى از غفلت و سرکشى و باعث خشوع، فروتنى و خواهان طلب افزایش معنوى و مادى است».
و چون در سرشت آدمى نسیان و فراموشى عجین است هر لحظه بیم آن مىرود که انسان خود و آفریدگارش را به باده نسیان و فراموشى سپرده و طغیان و سرکشى را پیشه خود سازد و عمرى را در حیوانیت و پستى
سپرى سازد و کمال و انسانیت خویش را در حیات حیوانى ببیند اینجاست که: «نماز او را به مداومت بر ذکر خدا در شب و روز بر مىانگیزاند تا بنده، مولى و مدبر و آفریدگار خود را فراموش نکند چرا که فراموشکارى، باعث طغیان و سرکشى خواهد بود»(1).
وبالاخره اینکه فلسفه نماز، حضور در پیشگاه ربوبى و اظهار بندگى و عبودیت و اقرار به ربوبیت پروردگار و جاودانگى بر آن ذاتى است که موجب مىشود بنده در پى اصلاح و سعادت خویش برآید و به کمال انسانى خود دست یابد. «انسان در حال نماز در محضر خدا و به یاد خداست و همین حالت او را از معاصى بازداشته و از همه تباهىها و تاریکىها او را مانع مىشود».
فلسفه قبله
حالت نماز از بهترین حالات روحانى و معنوى انسان در تمام لحظات عمرش بحساب مىآید بنده خود را به تمام معنى آماده مىسازد تا با معبود خویش سخن بگوید. عبد وقتى در مقابل معبود خویش قرار مىگیرد و مهیاى سخن گفتن با او مىگردد احساس مىکند که باید آدابى را درنظر بگیرد و با حفظ آن آداب با او سخن بگوید چنانچه در عرف اجتماعى هم چنین است.
یکى از آداب این حالت معنوى و ملکوتى، قیام در مقابل کعبه است، محلّى که جلوهاى از حق در آن تجلّى یافت و نمونهاى از تصویر کعبه حق در بیت المعمور در این سراى مادى در آن مکان ظهور یافت. لذا فرمان رسید به آنان که مىخواهند از دنیّت دنیا اِدبار نموده و قلب خویش را از همه امور سرگرم کننده آن بازداشته و با انقطاع از ملعبههاى خلق وصال به حق پیدا نمایند به قبله اقبال نمایند تا شاید بدان واسطه نورانیت قلبشان به وجود جسمانى و مادى آنان تسرّى یافته و قدرت حق را با خلافتى که از قِبَل او بعهده دارند در زمین ظاهر سازند. چنانچه از امام صادق(علیه السلام) منقول است که فرمودند: «هرگاه براى نمازى رو به قبله ایستادى از دنیا و آنچه در آن است و مردم و آنچه در آنند مأیوس باش و قلبت را از هر چیز که تو را از خدا غافل مىکند خالى کن و با چشم دل عظمت خدا را نظاره کن»(1).
و قیام مقابل کعبه در حال نماز باید یادآور ایستادن انسان در مقابل عظمت الهىاذا استقبل المصلى القبلة استقبل الرحمان بوجهه لا إله غیره.
«آنگاه که نمازگزار روى به قبله مىایستد روى به آن خدایى ایستاده است که جز او خدایى نیست»(2).
در واقع رو کردن به قبله به معناى بردن دل بدانجاست یعنى سپردن دل به صاحبدل است که گناه را از او باز دارد و در مسیر کمال سیر دهد بنابر این استقبال ظاهرى به کعبه باید با توجه باطنى بدان همراه باشد والاّ نماز، او را سودى نبخشد. «حاتم اصم را از نمازش پرسیدند در جواب گفت: چون وقت نماز آید وضو سازم و به موضع نماز روم پس براى نماز کعبه را در میان دو ابروى خود فرض مىکنم و صراط را زیر دو قدم خود و بهشت را بر راست و آتش را از چپ و ملک الموت را پشت سر و آن نماز را آخرین نماز خود پندارم و با خوف و رجا، با خضوع و خشوع و اخلاص آن را انجام دهم»(1).
پس استقبال به قبله در حال نماز به معناى استدبار دل از غیر خداست. و اعراض از قبله به معناى استقبال به غیر اوست. و به همین خاطر توجه به قبله در نماز از واجبات شمرده شده و روى گردانى از آن از محرمات به حساب آمده چنانچه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمودند: «آیا آن کس که در نماز صورتش را از قبله بر مىگرداند نمىترسد از اینکه خداوند او را مسخ نماید و صورتش را مبدّل به صورت حمار کند».
سرّ الله اکبر
گفتن تکبیر به معناى ورود در حریم معنوى نماز است و با تعظیم و تکبیر در شروع نماز خداوند او را تکریم و تعظیم نماید و او را نزد بندگان دیگرش بزرگ بدارد چون او با بیان الله اکبر نه تنها خالق خویش را بزرگتر دانسته بلکه از او نفى شرک نموده است. و این مضمون کلام گوهر بار امام حسن عسکرى(علیه السلام) است که فرمودند: «هنگامى که نمازگزار دو دستش را جهت گفتن الله اکبر بالا برد و ثناى خدا گوید خداى تعالى به ملائکه خود چنین فرماید: اى عبادت کنندگان من آیا نمىبینید بندهام را که چگونه مرا بزرگ و عظیم شمرد و از شریک و تشبیه و نظیر پاک دانست و دستش را بلند کرد و دورى جست از گفتههاى دشمنان من که براى من شریک قائلند شما را شاهد مىگیرم به درستى که به زودى من او را در دار جلالم بزرگ و عظیم خواهم کرد و پاک مىگردانم او را در پاکیزگى دار کرامتم و او را از گناهان پاک مىسازم و از عذاب جهنّم و آتش آن او را حفظ مىکنم»(1).
و شاید سرّ بالا بردن دستان به هنگام تکبیر (الله اکبر) نفى همه امور دنیوى و قدرتهاى پوشالى و یا نفى همه اوصاف مادى از اوست. چنانچه از على(علیه السلام) منقول است که فرمودند: وجه دیگر «الله اکبر» این است که کیفیت و چگونگى را از او نفى مىکند گویى اذان گوینده مىگوید: خداوند والاتر از آن است که وصف کنندگان صفت او را ادراک کنند»(2).
گفته مىشود همین که وقتى بندهاى تکبیره الاحرام نماز را بگوید خداوند به او توجه کند و فرشتهاى را مأمور کند که ثواب همه اجزاى نماز را به دست او سپارد و او را نزد خود عزیز دارد و مشمول عزت خود گرداند و در قلب او اثر کبریائى خویش را نمایان سازد اگر ذکر تکبیر او از روى صدق و صفا باشد.
ولى اگر در قلب او چیزى باشد که از حقیقت معناى تکبیر بازش دارد خداوند او را از حلاوت و شیرینى یاد خود محرومش سازد و از قرب به خود و شادمانى مناجات محجوب سازد. امام صادق(علیه السلام) را در این باره کلام زیبائى است که فرموده ایشان چنین است: «پس به هنگام نماز دل خود را بیازماى اگر شیرینى نماز را و در عمق جان، سرور و بهجت آن را
مىیابى و دلت از راز و نیاز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت مىبرد بدان که خداوند، تو را در تکبیرى که بر زبان راندهاى تصدیق فرموده است و گر نه بدان فقدان لذّت مناجات و محرومیت از شیرینى عبادت دلیل بر این است که خداوند تو را در گفتن تکبیرات دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است».
و اینکه چرا گفتن هفت تکبیر در ابتداى نماز داراى ثواب و فضیلت است هشام بن حکم گوید از امام موسى کاظم(علیه السلام) پرسیدم امام در پاسخ فرمودند: «اى هشام خدا آسمانها را هفت، زمین را هفت و حجابها را هفتگانه آفرید پس چون پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را به معراج برد و قرب او به پروردگارش به اندازه فاصله دو کمان یا نزدیکتر شد یک حجاب از حجابهایش برداشته شد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) تکبیر گفت و آغاز نمود به گفتن کلمات افتتاحیه نماز، پس چون حجاب دوم برایش برداشته شد تکبیر گفت و به همین منوال گذشت تا به هفت حجاب رسید پس آن جناب هفتتکبیر گفت بدین علت براى افتتاح نماز هفت تکبیر گفته مىشود».
نماز و تأثیر آن در زندگی فردی و اجتماعی
در دنیای مادی و ماشینی امروز، همه به دنبال پیشرفت و ترقی هستند و هر روز برای دستیابی به امکانات بهتر و جدیدتر تلاش می کنند، تا از رفاه بیشتری برخوردار شوند. این همه اختراع و اکتشاف به خاطر راحتی و تأمین نیازهای جسمی انسان است. آیا درمیان این همه رفاه اهمیتی هم به غذای روح بشر داده شده است؟
اصلا غذای روح انسان چیست؟
هدف از آفرینش موجودات عبادت است. حال عبادت چیست؟ تمامی کارها و اعمالی را که ما انجام می دهیم اگر برای رضای خدا باشد، عبادت محسوب می شود. چرا که آن چیزی که یک امر را عبادت می کند آن است که با انگیزه و نیت پاک و مقدس انجام شود و به تعبیر قرآن رنگ خدایی داشته باشد و عبادت نیز خود شامل درجه های مختلفی می باشد که نماز عالیترین نوع آن محسوب می شود زیرا نماز تنها عبادتی است که انسان هر روز موظف به انجام آن است و به ماه و فصل و شرایط خاصی وابسته نیست و این عبادت اثرات مختلفی را برای انسان در زندگی فردی و اجتماعی به همراه دارد ازجمله اینکه: عامل نزدیکی به خداوند و بازدارنده از گناه و دوری از شیطان است، زیرا نمازی که در اول وقت باشد و تمام شرایط آن به جا و با حضور قلب ادا شود باعث می شود انسان ازدرون و برون درمقابل خطرات شیطان حفظ شود؛ دوم: نماز عامل پاکی جسم و روح انسان است زیرا روح انسان نیز درمیدان زندگی روزانه درمعرض آلودگی های زیادی مانند هوسها، خودخواهیها، غرور، تکبر و کینه و حسد قراردارد سوم: نماز، تمرین وظیفه شناسی و قبول مسئولیت پذیری است و مانعی دربرابر بی بندوباری و سهل انگاری نسبت به وظایف و کمکی به پیشرفت در زندگی می باشد چهارم: نماز وسیله ای برای حفظ تعادل فرد در مقابل سختیها و نعمتها می باشد. این عامل سازنده ایستادگی و مقاومت انسان را در فراز و نشیب زندگی حفظ کرده و باعث می شود که فرد دربرابر هرگونه سختی و رنجی نلغزد و درهنگام سختیها به خدا توکل کند و او را تکیه گاه امنی برای خود بداند زیرا نماز عالیترین مهم ترین وسیله استعانت و یاری جستن ازخداوند است که در مواقع سختی و برای رفع پریشانی و نگرانی سفارش شده است. از دیگر فواید نماز، کبرزدایی است، حضرت علی(ع) درنهج البلاغه نماز را عامل تنزیه و تزکیه از کبر و خود بزرگ بینی معرفی می فرمایند و می گویند: خداوند حکیم، نماز را برای پاکسازی و جداسازی انسان از بیماری کبر و خودستایی مقرر فرموده است.
نماز عامل بازدارنده از گناه و شهوت است زیرا نماز واقعی انسان را از زشتیها و منکرات باز می دارد و باعث می شود که انسان در موقع نماز از هرگونه بی عفتی پاک باشد و روحش نیز مانند جسمش طاهر شود.
نماز نوعی تمرین بدنی یا ورزش است که انسان را شاداب و سرحال می کند و باعث می شود که تنبلی و کسالت از او دور شود و انسان با نشاط بیشتری به کار و فعالیت بپردازد.
یکی از اثرات اجتماعی نماز ترس از عذاب قیامت است زیرا یادآور معاد و روز محشر است و درنتیجه سبب می شود تا انسان مواظب رفتار و اعمال خود باشد چرا که خود را درپیشگاه خداوند مسئول می داند نماز، وسیله ارتباط خالق با مخلوق و به منزله پلی برای رسیدن به خداوند است و مشوقی برای انفاق کردن اموال به دیگران به این ترتیب، افراد هم ارتباطشان را با خدا حفظ می کنند و هم پیوندشان را با مخلوق، خداوند دراین زمینه می فرماید «قل لعبادی الذین امنوا یقیموا الصلاه و ینفقوا مما رزقناهم سراً و علانیه» به بندگان من که ایمان آورده اند بگو نماز را به پا دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم در پنهان و آشکار انفاق کنند. یکی دیگر از رموز نماز این است که خودبینی و غرور را درهم می شکند و به انسان درس تواضع و خشوع دربرابر خداوند و همینطور در زندگی می دهد نماز علاوه بر ایجاد خضوع و خشوع یک نوع تمرین جهاداست جهاد انسان با نفس خود. و بالاترین امر به معروف و نهی از منکر می باشد. نماز، استحکام بخش ارزشها و جلوگیری از فروپاشی شخصیت افراد و اعضاء یک جامعه می باشد. چرا که اگر افراد جامعه سست و بی مسئولیت باشند، اجتماع آنها نیز متزلزل خواهدشد.
خلاصه: نماز، عبادتی انسان ساز، وسیله ای برای وسعت رزق، شفای بیماریها، سهولت در امور زندگی و معیشت و دفع بلاها و خطرات است.
تآثیر نماز بر اعتیاد
حدیث از امام صادق (ع):
ای انسان ، تو طبیب خویشتن هستی ، هم دردها برای تو بیان شده است و هم به دوای آن دردخها راهنمایی شده ای
اعتیاد بلای سیاه و خانمان سوز . بشری در عصر بیگانگی از خود است . دامنه ابتلاء به اعتیاد از وابستگی به مشروبات مرگبار الکی در کشورهای غربی ( الکلیسم ) گرفته تا اعتیاد به مواد افیونی که بدبختانه هنوز گریبانگیر جامعه مسلمانان ماست گسترده است .
گویی ، انسان امروزی برای گم کردن خود و فرار از اضطرابها و افسردگیهای خویش راهی جز وابستگی به صدها نوع ماده روانگردان پیدا نکرده است . حال آن که اگر به مجموع تعداد معتادان به الک و مواد مخدر در سراسر جهان ، شمار کسانی که به لهو و لعب های دیگر از جمله قمار و انحرافات جنسی و ... اعتیاد دارند را اضافه کینم ، به آمار تکان دهنده و وحشتناکی خواهیم رسید که خبر از افول دردناک ستاره انسانیت می دهد .
با این که فجایع ناشی از اعتیاد از جنبه های مختلف فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و ... قابل بررسی است . اما تنها در بعد پزشکی قضیه می توان به این نکته اشاره کرد که هر سال بخش عضیمی از توان پزکشی و روانپزشکی کشورها ، مصروف درمان عوارض جسمی و روانی متعدد معتادان و تأثیرات شومی که خواه ناخواه بر اعضای خانواده شخص معتاد وارد میشود ، می گردد.
هر چند علتهای مختلفی در ابتلای به اعتیاد مطرح شده است . اما بیشتر تحذیر روان و تجربه تغییر حالات روانی ناشی از خود می گریزد و دچار خود فراموشی می شود و این برعکس جریان مقتدر خودشناسی و معرفت النفس موجود در تعالیم نماز است . نمازگران با تکرار دائم آیات هفتگانه سوره حمد ( سبع المثانی ) که چون حلقه های به هم متصل ، هر کدام راهگشای بعدی می باشد . پیوسته سرنوشت خود را مرور می کنند و در مسیر خودشناسی و خود باوری گام بر می دارند و با اعتقاد به ایاک نعبد و ایاک نستعین از هیچ چیز جز خدا برای التیام دردرهای خویش یاری نمی جویند .
و این گونه ایت که نماز حقیقی تیشه بر ریشه اعتیاد می زند و به قول اندیشمند شهید و استاد بزرگ مطهری (ره) :
راز این که اکثر جانی های دینا معتاد بع یک سلسله سرگرمیهای خیلی شدید از قبیل مصرف تریاک و هرودین و مشروبات الکی و قمار هستند، این است که می خواهند از خودشان فرار کنند . مثل این مه دورنشان پر از مار و پر از عقرب است و دایم او را می گزند و این اعتیاد ها مانند مرفینی است که به انسانی که از شدت درد می نالید تزریق می کنند ، تا درد را احساس نکند ، این بدبختی بزرگی است که انسان نتواند خودش را آنچنان بسازد تا بتواند با خودش خلوت کند .
برعکس بیشتر اهل صلاح و تقوی و اخلاق ( نمازگزاران ) و آنهایی که ندای وجدانشان را همیشه می شنوند ، معتاد به اینها نیستند و از هز چند که آنها را از خودشان منصرف می کند ، فرار می کنند ، دلشان می خواهد ، خودشان یاشند و در خودشان فکر کنند . چون عالم درونشان از عالم بیرونشان واقعا سالم تر است .
تأثیر نماز بر وسواس های فکری
حدیث از امام صادق (ع) :
شیطان ، به وسیله وسواس نمی تواند بر ضرر بنده خدا کاری بکند ، مگر آن که بنده از یاد خدا اعراض کرده باد.
وسواس از قدیمی ترین اختلالات شناخته شده روانی است که بین مردم از شیوع نسبتا بالایی( حدود دو درصد جامعه ) برخوردار است وسواس را امروزه در دو عنوان کلی وسواس فکری ( مانند احتیاط یا تنفر مروبط به ترشحات و مواد دفعی بدن ، ترس از وقوع اتفاقات وحشتناک مثل آتش سوزی و مرگ و ... ) و وسواس عملی ( مانند شست و شوی دست ، استحمام ، آرایش مفرط ، امتحان دردها و قفلها ، مرتب و منظم کردن ، احتکار و جمع آوری و .....) طبقه بندی می کنند.
موضوع سخن امروز ما وسواس فکری است که می تواند مشکلات متعدد و مسایل آزاردهنده بسیاری را برای شخص مبتلا و اطرافیانش به همراه داشته باشد . در این حالت شخص مبتلا ممکن است تصاویری ذهنی به شکل صحنه های وحشتناک و ناراحت کننده بسیاری داشته باشد که هر چه بیماری سعی در مقاومت در مقابل آنها دارد ، نمی تواند از آنها خلاص شود این وسوسه فکری از موضوعات بسیار کلی مانند سوال ذهنی درباره اینکه : چه کسی خدا را آفریده ؟ هدف از زندگی چیست ؟
و گرفته تا افکار گناه آلوده جنسی و ترسهای مرضی و ..... متفاوت است و تقریبا همه این افکاتر بیمار را در وضعیت وحشتناکی قرار می دهند .
اما درست برخلاف آنچه که در مورد شخصیتهایی مثل جانی بانی یان ( خطیب و مؤلف انگلیسی در قرن هفدهم ( که به شدت از افکار وسواسی در ارتباط با خدا و مذهب رتج می برد ، به نظر می رسد ، مذهب و شکوهمندترین جلوه آن یعنی نماز می توانند در زدودن وسواس فکری نقش بسیار مهمی بازی کننند.
گواه این موضوع نیز یادآوری این مساله است که در منابع اسلامی و وسواس پدیده شناخته شده ایست و به آن به عنوان وسوسه ای از سوی شیطان اشاره می شود . به عنوان مثال در کتاب اصول کافی ( باب عقل و جهل ) آمده است : در نزد امام صادق (ع) شخصی را به عقل و درایت نام بردند و گفتند او وسواس دارد ، حضرت فرمود : چگونه عاقل است که شبطان را اطاعت می کند؟
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 26 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه101
فهرست مطالب ندارد
حسین فرزند علی پسر ابوطالب و فاطمه دختر محمد پیامبر اسلام و امام سوم شیعیان است. حسین ۳ شعبان ۴ هجری قمری زاده شده و در ۱۰ محرم ۶۱ در کربلا کشته میشود.
زندگی
هنگام زمامداری پدرش با او در جنگهای جمل و صفین و نهروان همراهی کرد. سال ۵۰ هجری هنگام مرگ برادرش حسن پسر علی، معاویه حدود ۱۰ سال به عنوان خلیفه باقی بود. بر پایه قرارداد صلح با حسن، معاویه نمیبایست برای خود جانشینی انتخاب کند[نیاز به ذکر منبع]. ولی معاویه سال ۶۰ هجری مرد و پسرش یزید رابه جانشینی انتخاب کرد. حسین از همان ابتدا بیعت وی را نپذیرفت. یزید نامهای به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از حسین برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. حسین که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند.
در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامههای زیادی برای حسین نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. حسین نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه بامسلم بن عقیل همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه پسر زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و مردم کوفه را تهدید کرده بود مسلم را تنها گذاشتند.
در نتیجه عبیداللّه، مسلم بن عقیل را دستگیر نموده و به قتل رسانید. حسین با خانواده و یاران خود به طرف کوفه حرکت کرد و در نزدیکی کوفه بود که خبر پیمان شکنی مردم کوفه و قتل مسلم را آوردند. عبیداللّه که بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده بود حر پسر یزید ریاحی را برای دستگیر کردن حسین و همراهانش فرستاد. و سپس عمر پسر سعد را با سی هزار نفر به کربلا اعزام نمود. این امر موجب شد تا تعداد زیادی از افرادی که با حسین بودند او را رها کنند وتنها حدود ۷۰ تن با او باقی بمانند. عبیداللّه به عمر بن سعد وعده داده بود که اگر حسین را به شهادت برساند او را حاکم ری خواهد کردولی پس از این ماجرا این کار را نکرد.
عمر دستور داد حسین و همراهانش را محاصره کنند و آب را بر روی آنان ببندند. سرانجام حسین را روز عاشورا، ۱۰ محرم سال ۶۱ در کربلا شهید کردند.
سوم شعبان سال 4 هجری دومین سبط وریحانهی رسول اکرم (ص) و سومین پیشوا و امام معصوم و پنجمین چهرهی درخشان آل عبا حضرت ابا عبدالله الحسین در خانه علی و فاطمه (س) متولد شد و جهان از ولادت آن حضرت روشن و منور گشت.
حضرت امام حسین(ع) در آغوش پیامبر بزرگ اسلام (ص) به مدت 7 سال تربیت یافت و درباره امام حسین(ع) پیامبر مکرر فرموده است: خدایا من حسین را دوست می دارم پس دوست بدار کسی که او را دوست می دارد و در جای دیگر مقام آن حضرت را به قدری بالا برده است که می فرماید:
حسین منی و انا من حسین، حسین از من است و من از حسینم، و پیامبر امام حسین را احیاء کننده شریعت خود و نگه دارندهی قرآن و مکتب خود می داند و این مقام را بدست نیاورد جزء با پاسداری خالصانهی حضرتش از اسلام و قرآن و نثار خون پاک و مقدسش در احیای دین جدش رسول الله (ص)، درود خدا بر او و اهل بیتش باد.
امام حسین (ع) جلوه اوصاف پیامبران است وجود مبارک امام حسین (ع) که در آیینهی قرآن و در عرصه گاه وجود پیامبر اسلام و در صفحهی روشن بصیرت و بینش خود همه پیامبران را با ارزش های وجودی آنان می دید سرا پا عاشق آنان شد و در دنیای باطنش همراه و همراز آنان گشت و از ارزشهای وجود آنان به شدت رنگ گرفت تا جایی که وارث آنان شد.
هنگامی که می گوییم حسین وارث پیامبران است به این معنا نیست که آن حضرت از آن بزرگواران ارث مادی برده است بلکه به این معنا است که آن جلوهگاه حقیقت همهی ارزشهای الهی و معنوی آنان را به ارث برده است.
پربارترین و سنگین ترین ارثی که از پیامبران برای پس از خودشان باقی ماند ارزش های الهی و انسانی و فرهنگ ثمر بخش و پاکشان بود که هر انسانی با نشان دادن لیاقت و شایستگی و از طریق حسب و نسب معنوی می توانست از آن بزرگواران ارث ببرد و در میان همه سهم ارث بری امام حسین (ع) به خاطر بستگی روحی به آنان، سهم فوق العاده ای بود.
امام حسین (ع) از حضرت آدم (ع) مقام خلافت، مقام علم همهی اسماء، مقام هدایت و مقام کرامت را به ارث برد و از حضرت نوح مقام تبلیغ و صبر و استقامت و دلسوزی و مهرورزی به بندگان خدا و از حضرت ابراهیم مقام دوستی و دعا و تسلیم و امامت و از حضرت موسی مقام پایداری و مبارزه سخت بر ضد ستمگران و از حضرت عیسی مقام معنوی و باطنی و از پیامبر اسلام همهی ارزش های الهی و از امیر المومنین علی (ع) همهی حقایق را بهمیراث برد و از طریق این ارث بری و همنشینی باطنی به جایی رسید که در زیارت وارث به آن حضرت خطاب می شود.
« اشهد انک الامام البر التقی الرضی الزکی الهادی المهدی »
گواهی می دهم که تو یقینا پیشوا، نیکوکار، اهل رضایت از حق، و پاک و پاکیزه، هدایت کننده، هدایت شده ای امام حسین هنگام زمامداری پدرش با او در جنگهای جمل و صفین و نهروان همراهی کرد. سال ۵۰ هجری هنگام مرگ برادرش حسن پسر علی، معاویه حدود ۱۰ سال به عنوان خلیفه باقی بود. بر پایه قرارداد صلح با حسن، معاویه نمیبایست برای خود جانشینی انتخاب کند[نیاز به ذکر منبع]. معاویه در سال ۶۰ هجری مرد و پسرش یزید رابه جانشینی انتخاب کرد. حسین از همان ابتدا بیعت وی را نپذیرفت. یزید نامهای به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از حسین برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. حسین که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند.
در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامههای زیادی برای حسین نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. حسین نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه بامسلم بن عقیل همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه پسر زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و مردم کوفه را تهدید کرده بود مسلم را تنها گذاشتند.
در نتیجه عبیداللّه، مسلم بن عقیل را دستگیر نموده و به قتل رسانید. حسین با خانواده و یاران خود به طرف کوفه حرکت کرد و در نزدیکی کوفه بود که خبر پیمان شکنی مردم کوفه و قتل مسلم را آوردند. عبیداللّه که بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده بود حر پسر یزید ریاحی را برای دستگیر کردن حسین و همراهانش فرستاد. و سپس عمر پسر سعد را با سی هزار نفر به کربلا اعزام نمود. این امر موجب شد تا تعداد زیادی از افرادی که با حسین بودند او را رها کنند وتنها حدود ۷۰ تن با او باقی بمانند. عبیداللّه به عمر بن سعد وعده داده بود که اگر حسین را به شهادت برساند او را حاکم ری خواهد کرد ولی پس از این ماجرا این کار را نکرد.
امام حسین در روز دوم محرم سال ۶۱ هجری قمری همراه کاروانش به کربلا رسید و پس از اطلاع از نام آن سرزمین گریه کرد و گفت: «به خدا سوگند، این زمین زمین کربلا است.» سپس گفت: «این خاکی است که جبرئیل از جانب پرودگار برای جدم، رسول خداآورده و گفته است که حسین در آن مدفون میشود.»
روز نبرد
روز عاشورا، حملهای سراسری و شدید از سوی سپاه عمر سعد به اردوگاهامام حسین انجام گرفت. این حمله که با تیراندازی عمر سعد به طرف اردوگاه امامحسین شروع شد[نیاز به ذکر منبع]، با تیرهای نیروهای سعد ادامه یافت. حسین گفت: این تیرها، پیکها و قاصدهای دشمن به سوی شماست. شمر هم به نیروهای خود دستور داد که حمله گروهی انجام دهید و افراد حسین را بکلی نابود سازید. همه گردانهای سپاه کوفه در این حمله شرکت داشتند. یاران حسین هم در مقابل این هجوم سعی کردند که از خود دفاع کنند [نیاز به ذکر منبع]و نیمی از یاران امام (غیر از بنی هاشم) در این حمله نخست کشته شدند. عده کشته شدگان این حمله را ۴۱ نفر گفتهاند. تعدادی از آنان (غیر از ده نفر از غلامان حسین و دودمانش و دو تن ازغلامان علی)، عبارتاند از:
نعیم بن عجلان، عمران بن کعب، حنظله، قاسط، کنانه، عمرو بن مشیعه، ضرغامه، عامربن مسلم، سیف بن مالک، عبدالرحمان درجی، مجمع عائذی، حباب بن حارث، عمرو جندعی، حلاس بن عمرو، سوار بن ابی عمیر، عمار بن ابی سلامه، نعمان بن عمر، زاهر بنعمر، جبلة بن علی، مسعود بن حجاج، عبدالله بن عروه، زهیر بن سلیم، عبدالله و عبیدالله پسران زید بصری بررسی زندگی امام حسین(ع) (از ولادت تا شهادت)
اِنَّ الحُسینَ مِصْباحُ هدی و سَفینَهُٔ نَجاهِٔ
تاریخ گذشته، تومار بازی است در برابر تومار بسته آینده. بهوسیلهٔ این تومار باز،باید بخش بسته را گشود و خطوط حرکت آینده را ترسیم کرد، و از زندگانی گذشتگاندرسهایی فراوان آموخت.
امام حسین(ع) از جهات فضیلت و کمال اخلاقی بر همه کس برتری و رجحانداشته است. عشق و اراده، صبر و فداکاری، حسن خلق، تواضع، ادب، بخشش، صله رحم،راستی، درستی، عبادت، فراست و ذکاوت، شجاعت و شهامت، آزادی و سعادت، فداکاری وگذشت، امیدواری و آرزو، شرافت و عشق، مرام و مسلک، سیاست ملی و مظلومیتاجتماعی، بر همه کس صراحت دارد که اگر حسین(ع) نبود این کلمات معنا نمیشد.
حسین(ع) از جهت امامت و ولایت با پدر و برادرش در یک سطح قرار داشتهاند وسایر ائمه هدی هم در همان صف بودهاند ولی هر یک از آنها در بروز خصال و مکارمشخصی یک اهمیت و مزیت خاصی داشتهاند و از میان همه آنها حسین(ع) ویژگیخاصی دارد، زیرا او مکتب تربیتی خاصی گشود و در مکتب عملی خود درس فضیلت واخلاق داد و روش اخلاقی او و پرورش تربیتی او چنان بود که پیغمبر(ص) و علی(ع) و خلفاو اصحاب همه، در اکرام و احترام او تأکید و مبالغه داشتند و حتی معاویه که رقیبسرسخت او، پدرش و برادرش بود حضوراً و غیاباً نسبت به حسین نهایت احترام میکرد واعتراف به مقام و فضیلت او مینمود.
مقدمه
ای گشته فلک منور از رأی حسین افتاده ملک چو سایه در پای حسین
شد رنگ قمر عارض زیبای حسین طوبی خجل از قامت رعنای حسین
ای گشته عیان بنزد اقبال حسین دانسته زقول نبوی حال حسین
خواهی که خداوند تو را دارد دوست در دل جا ده محبت آل حسین
ملل پیشرفتهٔ جهان ملتی هستند که برای آیندهشان از گذشته سرمشق گیرند ومسیر بزرگان، آباء و اجداد و اقوام خود را انتخاب کنند تا به مطلوب خود برسند. ملترستگار آن است که اخبار تاریخی ـ ملی خود را حفظ و در آن سیر کند تا به سرحد کمالنائل گردد.
جالبترین صفحات اوراق گذشته تاریخ، شرح حال رجال و پیشوایان جامعهٔبشری است که برای سعادت خانواده یا ملت خود قیام کرده و گامهای بلند برداشته و باخطرات خانمان برافکن مبارزه کردهاند و در نتیجه، نسل آینده و اخلاف آنها از اینمجاهدت برای پیشرفت و ارتقاء فردی و جمعی استفاده نمودهاند. بهرهگیری از سیرهٔبزرگان، سنت بشری است که هر قوم و ملتی آداب و عادات، حرکات و سکنات، کردار وگفتار بزرگان خود را به عمل گذاشته و به صورت شئون ملی و رسوم اجتماعی درآوردهاست. پس مجموعهٔ اندیشه و گفتار و کردار بزرگان یک قوم آداب ملیت و شئون قومیتآن جامعه را تشکیل میدهد.
هرکه ناموخت از گذشت روزگارهیچ ناموزد زهیچ آموزگار
میلاد سید الشهدا
اشعهٔ آفتاب وجود مبارک «با سوابقی که جبرئیل به پیغمبر خدا از مولود او خبردادهبود» روز پنج شنبه سوم شعبان سال چهارم هجرت در مدینه از مشرق دامانفاطمه زهرا۳ در خانهٔ امیرالمؤمنین(ع) پرتو افکن گردید. او دومین ثمرهٔ پیوند فرخندهٔعلی(ع) و حضرت فاطمه۳ بود.
حسین بن علی(ع) در دوران خود به شجاعت و آزادگی و ایستادگی در برابر ستمشهرت داشت. میلادش مانند زندگانی و شهادتش شگفتانگیز است. حضرت در مدتزندگی خود در کنار جدش رسول خدا(ص) با آن حضرت مأنوس بوده و حتی وقت نماز از آنحضرت جدا نمیشد. رسول خدا(ص) سخت به او و برادرش اظهار علاقه کرده و با جملاتیکه دربارهٔ آنها فرمودند، گوشهای از فضایل آنها را برای اصحاب بازگو کردند. اکنون در آثارحدیثی، شمار زیادی فضیلت برای امام حسین(ع) نقل شده که بسیاری از آنها نظیرحدیث «الحسن والحسین سیدا شباب أهل الجنهٔ» متواتر بوده و یا فراوان نقل شده است.
بعد از تولد حسین(ع)، بیدرنگ او را که شش ماهه به دنیا آمده بود، به حضورپیغمبر خدا(ص) بردند. به اتفاق تمام مورخان رسول خدا کام کودک را با آب دهان خودبرداشت و زبان در دهان او گذاشت و او را از شیرهٔ جان خود سیراب کرد و فرمود: «حسینمنی و انا من حسین» و آن طور که میل داشت حسین را پرورش داد و تربیت کرد تابزرگشد. ابن اثیر مینویسد: در زمان تولد امام حسین(ع)، رسول خدا(ص) در گوشراست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و اسراری را به گوش او خواند و اماناتی به اوتحویل داد. حسین هم اسرار و امانت جدش را بهتر از هر کس حفظ کرد و به عملگذاشت.
در مسیر تاریخ سه نفر شش ماهه به دنیا آمدند
آنچه از تاریخ به دست میآید، سه نفر شش ماهه به دنیا آمدهاند:
یحیی بن زکریا، عیسی بن مریم و حسین بن علی (ع)
عالمان طبیعی اروپا از روی موازین علمی تکامل ثابت کردهاند که جنین آدمیشش ماهه کامل نمیشود و زیست نمیکند. هر مولود شش ماهه ناقص الخلقه میشود؛زیرا مقدار تکامل سلولهای او به حد زیست نرسیده و میگویند هر مولودی باید کمتر از۲۵۰۰ گرم وزن نداشته باشد و حد کمال جنینی او در نه ماهگی است و حال آنکه حسینشش ماهه به دنیا امد و این قول مورد انفاق فریقین است و از نظر صورت وسیرت همزیباترین و کاملترین افراد بشر بود. نه تنها نقصی در او دیده نشد بلکه به کمال جسمانیو رشد کامل روحانی خود رسید. قیام عاقلانه و حکیمانه او مثل اعلای کیاست و سیاستونشانهٔ جرئت بود. نباید حساب زندگانی ابی عبدالله را با سایر مردم عادی مقایسه نمود.حسین مرد آسمانی بود و از آب و خاکِ دیگر عجین شده و نشو و نما یافته و سیر فکری اوباعث نجات بشر از نابخردی است.
ابن شهر آشوب مینویسد: پس از تولد حسین، فاطمه مریض شد و رسول خدا(ص)دایه خواست. حسین از پستان احدی شیر نخورد مگر آن که چهل شبانه روز از انگشتوزبان پیغمبر(ص) تغذیه کرد تا بزرگ شد.
دوران کودکی سیدالشهدا(ع)
امام حسین(ع) تا هفت سالگی زیر نظر مقام نبوت و رسالت سایهوار حرکتمیکرد و در کنار مهد عصمت و طهارت بود. تا سی وهفت سالگی در حجر ولایت مطلقهالهیهٔ پدرش و تا چهل وهشت سالگی در کنار مهر و عاطفهٔ امامت برادرش، حضرتمجتبی عمر گذرانیده و یازده سال هم دورهٔ امامت و ولایت مطللقه خود او بود. بنابرایندورانِ کودکی و جوانی، کمال و امامت او در مهبط نزول وحی و مهد عصمت و دامان ولایتو ساحل امامت و مکتب ولایت ادامه داشته تا عاشورا که سن او پنجاه وهفت سال سال وهفت ماه بود.
در تربیت حسین اسرار شرافت، پاکیزگی، فضیلت، سعادت، سیادت، شهامت،شجاعت، استقامت و پافشاری در راه دین، عزت و حمیت، حفظ ناموس و حقوق دیگران،دستگیری از بینوایان، احقاق حق مستمندان، تسلیم نشدن و زیر بار زور نرفتن،طرفداری از حق و حقیقت، نهفته است.
سجایایی که حسین از جد و پدر و مادرش به ارث برد برای احدی امکانپذیر نبود.در پرورشگاه محمدی شخصیت حسین عامل مؤثری در احیاء شریعت اسلام بود و مثلاعلای درس فضیلت و اخلاق گردید.
دوستی حسین برای پیغمبر نه تنها از راه عاطفهٔ فرزندی بود، بلکه برایسفارشاتی بود که از زبان وحی گرفته و حسین را سببِ جاودانگی و استمرار رسالت و نبوتخود شناخت.
حسین، احیاگرِ مجد و عظمت اسلام و سبب ابقاء حیات اجتماعی مسلمین برایهمیشه گردیده و نقش او فراموش شدنی نیست.
حسین و نسب
امام حسین از حیث نسب ممتازترین انسان است؛ زیرا جدش رسول خدا(ص)،مادرش فاطمه زهرا، پدرش علی مرتضی، برادرش حسن مجتبی، خواهرش زینب کبریو همسرش دختر یزدگرد پادشاه ساسانی است و این نسب برای احدی نیست
حسین و صورت و سیرت
خواند میر از شواهد النبوه نقل میکند که امام حسین(ع) صورتی زیبا و جمالیمنور داشت که چون در خانه تاریک مینشست از سفیدی رخسار مبارکش محیط اطرافروشن میشد و همه میدانستند امام حسین(ع) است.
حسین بن علی شخصاً داری مزایایی بود که دیگران فاقد آن بودند وسرتاسرزندگیش عجیب بود؛ یکی آن که شش ماهه به دنیا آمد و دیگر آن که شهادتشبینظیر بود. در قیام خونین او بسیاری از کلمات عملاً ترجمه شد که اگر حسین(ع) نبوداین کلمات معنا نمیشد: عشق و اراده و صبر و فداکاری از جمله آن موارد است. سالارشهیدان در حسن خلق، تواضع، ادب، بخشش، صله رحم، راستی، درستی، عبادت،فراست و ذکاوت، شجاعت و شهامت، آزادی و سعادت، فداکاری و گذشت، امیدواری وآرزو، شرافت و عشق، مرام و مسلک، صبر وبردباری، سیاست ملی و مظلومیت اجتماعیدارای نبوغ فکری بود. این کلمات را چنان معنا کرد که تاکنون کسی چنین معنانکردهاست.
امام حسین(ع) سرباز با شخصیت و فداکار اسلام است که درس آزادی و فداکاریو مجد و عظمت را به مسلمین آموخت و در صورت و سیرت بینظیر و ممتاز بود.
دوران کودکی سیدالشهدا(ع)
امام حسین(ع) تا هفت سالگی زیر نظر مقام نبوت و رسالت سایهوار حرکتمیکرد و در کنار مهد عصمت و طهارت بود. تا سی وهفت سالگی در حجر ولایت مطلقهالهیهٔ پدرش و تا چهل وهشت سالگی در کنار مهر و عاطفهٔ امامت برادرش، حضرتمجتبی عمر گذرانیده و یازده سال هم دورهٔ امامت و ولایت مطللقه خود او بود. بنابرایندورانِ کودکی و جوانی، کمال و امامت او در مهبط نزول وحی و مهد عصمت و دامان ولایتو ساحل امامت و مکتب ولایت ادامه داشته تا عاشورا که سن او پنجاه وهفت سال سال وهفت ماه بود.
در تربیت حسین اسرار شرافت، پاکیزگی، فضیلت، سعادت، سیادت، شهامت،شجاعت، استقامت و پافشاری در راه دین، عزت و حمیت، حفظ ناموس و حقوق دیگران،دستگیری از بینوایان، احقاق حق مستمندان، تسلیم نشدن و زیر بار زور نرفتن،طرفداری از حق و حقیقت، نهفته است.
سجایایی که حسین از جد و پدر و مادرش به ارث برد برای احدی امکانپذیر نبود.در پرورشگاه محمدی شخصیت حسین عامل مؤثری در احیاء شریعت اسلام بود و مثلاعلای درس فضیلت و اخلاق گردید.
دوستی حسین برای پیغمبر نه تنها از راه عاطفهٔ فرزندی بود، بلکه برایسفارشاتی بود که از زبان وحی گرفته و حسین را سببِ جاودانگی و استمرار رسالت و نبوتخود شناخت.
حسین، احیاگرِ مجد و عظمت اسلام و سبب ابقاء حیات اجتماعی مسلمین برایهمیشه گردیده و نقش او فراموش شدنی نیست.
حسین و نسب
امام حسین از حیث نسب ممتازترین انسان است؛ زیرا جدش رسول خدا(ص)،مادرش فاطمه زهرا، پدرش علی مرتضی، برادرش حسن مجتبی، خواهرش زینب کبریو همسرش دختر یزدگرد پادشاه ساسانی است و این نسب برای احدی نیست
حسین و صورت و سیرت
خواند میر از شواهد النبوه نقل میکند که امام حسین(ع) صورتی زیبا و جمالیمنور داشت که چون در خانه تاریک مینشست از سفیدی رخسار مبارکش محیط اطرافروشن میشد و همه میدانستند امام حسین(ع) است.
حسین بن علی شخصاً داری مزایایی بود که دیگران فاقد آن بودند وسرتاسرزندگیش عجیب بود؛ یکی آن که شش ماهه به دنیا آمد و دیگر آن که شهادتشبینظیر بود. در قیام خونین او بسیاری از کلمات عملاً ترجمه شد که اگر حسین(ع) نبوداین کلمات معنا نمیشد: عشق و اراده و صبر و فداکاری از جمله آن موارد است. سالارشهیدان در حسن خلق، تواضع، ادب، بخشش، صله رحم، راستی، درستی، عبادت،فراست و ذکاوت، شجاعت و شهامت، آزادی و سعادت، فداکاری و گذشت، امیدواری وآرزو، شرافت و عشق، مرام و مسلک، صبر وبردباری، سیاست ملی و مظلومیت اجتماعیدارای نبوغ فکری بود. این کلمات را چنان معنا کرد که تاکنون کسی چنین معنانکردهاست.
امام حسین(ع) سرباز با شخصیت و فداکار اسلام است که درس آزادی و فداکاریو مجد و عظمت را به مسلمین آموخت و در صورت و سیرت بینظیر و ممتاز بود.
حسین بر دوش پیغمبر(ص)
شیبانی از عبدا.. بن شداد روایت میکند که پدرش گفته در یکی از اوقات نمازهایجماعت خدمت پیغمبر بودم ایشان حسن و حسین را بر دوش خود سوار کرده بود و چوننزدیک شد، آنها را بر زمین گذاشت. آن گاه برای نماز جماعت تکبیر گفت. هنگام سجودخیلی طول کشید. من سر خود را بلند کردم، دیدم حسین بر پشت پیغمبر(ص) سوار شده.من دوباره به سجده رفتم. چون نماز تمام شد، بعضی گفتند: یا رسول الله میان دو سجدهآنقدر طول دادی که ما گمان کردیم امری حادث شده و یا وحی بر تو نازل شده، فرمود:هیچ کدام از آنها نبود، فقط پسرم حسین سوارم شده بود و من نخواستم او را پایین آورمصبر کردم تا خود فرود آید.
ابوسعید خدری روایت کرده که حسین را دیدم دوان دوان نزد پیغمبر آمد. رسولخدا نماز میخواند و حسین به گردنش آویخت و پیغمبر با دست او را گرفت و تا به رکوعرفت، او را نگاه داشت.
بخاری از ابوهریره نقل میکند که حسین و حسن نزد پیغمبر(ص) و در دامان مهر وعطوفت او بودند که هوا تاریک شد. پیغمبر(ص) فرمود بروید به حجرهٔ مادرتان. گفتندتاریک است ما میترسیم. ناگاه نوری ظاهر شد یا برقی زد و فضا را روشن کرد. حسنین بهخانهٔ مادر رفتند.
ابو عمر بن عبدالله قرطبی نقل میکند که با چشم خود دیدم پیغمبر(ص) حسین راصدا میکرد و او از دامان رسول الله بالا میرفت. آن گاه دهان حسین را میبوسید ومیگفت: خدایا من حسین را دوست دارم تو نیز او را دوست دار.
حسین و فدایی شدن ابراهیم
در ترجمه المستقصی نقل کردهاند که پیغمبر(ص) امام حسین را بر زانوی راست وابراهیم را بر زانوی چپ خود نشانیده بود که جبرئیل نازل شد و گفت: خدایت سلاممیرساندو میفرماید این دو فرزند را برای تو جمع نخواهد کرد و یکی را از تو باز خواهدگرفت، اینک بیندیش و هر کدام را خواهی اختیار کن.
پیغمبر(ص) بر چهرهٔ حسین و ابراهیم نگریست و فرمود: اگر حسین وفات کند ازمفارقت او دل من و علی و فاطمه هر سه خواهد سوخت، ولی اگر ابراهیم وفات یافت اکثردرد و حزن نصیب من خواهد شد و انتقال ابراهیم را قبول نمود و او را فدای حسین کرد وپس از سه روز ابراهیم مریض شد و وفات یافت.
حسین(ع) و لباسهای مختلف
لباس، معرف فرد و اجتماع است و با لباس میتوان افراد و قبایل و ملل را از همتشخیص داد. سادگی و بیآلایشی لباس نمونهٔ سادگی و بیآلایشی روح است.
در روایتی مجلسی نقل میکند که در روز عید حسنین لباس رنگارنگ، تن کودکانمردم دیدند و از جدشان لباس خواستند، جبرئیل لباس حریر سفید آورد و آن گاه آنانلباس رنگین خواستند. طشتی آوردند جبرئیل آب ریخت و لباس حسن سبز و لباسحسین سرخ شد در این موقع حسین پنج ساله بود.
حسین(ع) دارای لباسهای بهشتی بود؛ یعنی لباس مخصوص پیغمبر ازتافتههای نرم بود که فاطمه۳ تهیه کرده بود و بر او میپوشانید و میفرمود لباسبهشتیاست. نماز گزاردنِ حسین بر پدر و برادر و خواهرش
طبری در تاریخ کبیر مینویسد: چون امیرالمؤمنین(ع) از جهان درگذشت. حسنو حسین و عبدالله بن جعفر عامل غسل و کفن و دفن او شدند و او را در پارچهایکفنکرده، دفن نمودند و بر او نماز خواندند و حسن(ع) نُه تکبیر بر جنازهٔ پدر گفت.
حسین(ع) و حج خانه خدا
مورد اتفاق مورخان است که حضرت حسین(ع) بیست وپنج سفر پیاده از مدینه بهمکه برای حج رفته است؛ یعنی در مدت عمر، که بیشتر سنوات آخر زندگی آن حضرتبوده، بیست وپنج بار به خانهٔ خدا رفته است.
حسین(ع) و کمک به مستمندان و صفات ممتاز ایشان
باری، حسین بن علی(ع) ظروف چوبی و قدح از پوست کدو داشتهاند که در آن غذامیخوردند.
آن حضرت دارای این صفات ممتاز بوده: مهمان را گرامی میداشت، سائل رامحروم نمیکرد و آنقدر میداد که بینیاز میشد. صله ارحام مینموده و به تمام ارحاممقرری میداد تا بینیاز گردند. با فقرا مجالست و معاشرت داشت و به درد دل آنهامیرسید. پیادهها را سوار میکرد. ارباب حوائج را به حاجت خود میرسانید. برهنهها رامیپوشانید. گرسنهها را سیر میکرد. قرض مقروضین را ادا مینمود. پشتیبان ضعفا بود.دوست و شفیق ایتام بود. محتاجان را ضمانت و اعانت میکرد. هر مالی که برای اومیرسید یک جا به سائل میداد تا دیگر گدایی نکند.
امام حسین(ع) به سائلی که از راه دور سراغ خانهٔ کریم آمده بود، از پشت در چهارهزار درهم یا دینار داد و از این که اندک است، عذر خواست. با این اخلاق و بخششحسین(ع) تمام فامیل و اقارب و عشیره و همسایگان و اهل مدینه و قبایل بدوی و اربابحوائج دور دست را فریفتهٔ ملکات اخلاقی خود نمود.
در زیر آسمان مردی شجاعتر از حسین نبود، زیرا شرایط ابراز شجاعت
در مواقع ابراز شجاعتِ پیغمبر(ص) و علی(ع) چنان نبود که در جنگ حسین(ع)موجودبود.
حسین(ع) و شرافت
امام حسین(ع) فطرتاً شریف بوده، زیرا برای نجات ملت اسلام از هلاکت،اضمحلال و مرگ همیشگی قیام کرد و با بیان حق و حقیقت معانی شرف و شرافت را درخلال مسافرت خود برای مردم ترجمه کرد و اگر حسین(ع) با کردار و گفتار خود شرف رامعنا نکرده بود، بسیاری دیگر از الفاظ واقعاً و در حقیت بدون معنا در ابهام میماندند!
حسین بود که شرافت محمد(ص) و آل محمد را روشن کرد و با فداکاری و سعی وعمل، خاندانش را در نجات بشر و هدایت و ارشاد جامعه با منطق عملی مبرهن و ثابتنمودو خطر بزرگی که داشت مسلمین و اسلام را تهدید به مرگ میکرد، به شرافت نفسخود برطرف فرمود. اقتدار و عظمت و شرافت را برای پیروان اسلام ثابت کرد ودرخشانترین مظاهر صفات فاضله را که به شرافت ترجمه میشود، بر مردم بیان فرمود وملیت اسلام را جاویدان فرمود.
بزرگی به مردم و آزادگی استنه از مال و جاه و ملک زادگی است
زخوی نکو مرد یابد شرفنه از پرتو و دودمان سلف
که هر نیک و بد زادهٔ آدمندزخوی نکو با شرف مردمند
حسین(ع) و صبر و شکیبایی
صبر وحوصله حسین به قدری بود که جبرئیل دربارهٔ صبر و عطش او گفت: آسماناز صبرش انگشت حیرت به دندان میگزد او آنقدر صبر میکند که پوست بدن اطفالش ازتشنگی به هم جمع میشود و لب هایش از رطوبت خالی و خشک میگردد و باز هم بهدشمن نفرین نمیکند، بلکه آنان را به دعا هدایت میفرماید و میگوید: خداوندا این قومرا هدایت فرما. «صغیرهم یمیته العطش و کبیرهم جلده منکمش».
مورخان نوشتهاند: به قدری صبر حسین در مصیبت با اهمیت و با عظمت بود کهدر روی کرهٔ زمین مصیبتی چون مصیبت او رخ نداده و بزرگترین آثار مصیبت او صبرحسین است.
حسین(ع) و علم و دانش
امام حسین(ع) در دانش وارث مقام نبوت و مکان امانت و ولایت و عصمت وطهارت بوده، علوم و دانش را از لسان وحی فرا گرفته و آنچه هم اخذ کرده به مرتبهٔ
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:22
فهرست:
زندگی
علی شریعتی در دوم آذر سال ۱۳۱۲ در مزینان، یک روستای سنتی کوچک، کنار کویر، در نزدیکی سبزوار دیده به جهان گشود. پدرش محمد تقی شریعتی، موسس کانون حقایق اسلامی و مادرش زهرا امینی، زنی روستایی متواضع و حساس بود. پدر پدر بزرگ علی، ملاقربانعلی، معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده ملاهادی سبزواری محسوب میشد.
در سال ۱۳۳۱، اولین بازداشت او رخ داد و این اولین رویارویی او و نظام حکومتی بود. در تاریخ ۲۴ تیر سال ۱۳۴۷ با پوران شریعت رضوی، یکی از همکلاسیهایش ازداوج کرد.
شریعتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و تحصیلات عالی خود را در سال ۱۳۴۱ در فرانسه و در رشته تاریخ و جامعهشناسی مذهبی ادامه داد. در سال ۱۳۴۳ به ایران برگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری از سوی ساواک بود و متعلق به ۲ سال پیش یعنی در هنگام خروج از ایران که به همان دلیل معلق مانده بود و در عین حال لازمالاجرا بود. بعد از بازداشت به زندان قزلقلعه در تهران منتقل شد. اوائل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت.