
همانا ذکر اخلاق و اوصاف شریفۀ حضرت رسول (ص) را نگارش دادن بدان ماند که کسی آب دریا را به پیمانه می پیماند یا خواهد جرم آفتاب را از روزن خانه بکوشک خویش درآورد لکن برای زینت کتاب واجب می کند که به مختصری که فراخور این کتاب است اشاره کنیم، بدان که حضرت رسول (ص) در دیده ها با عظمت می نمود و در سینه ها مهابت او بود، رویش از نوری درختشید مانند ماه شب چهارده از میانه بالا اندکی بلندتر بود و بسیار بلند نبود و نرمۀ گوش نمی گذاشت و اگر بلند(1)تر می شد میانش را می شکافت(2) و بـــر دو طــرف سر می افکند و رویش سفید و نورانی بود و گشاده پیشانی بود و ابرویش باریک و مقدس و کشیده بود و رگی در میان پیشاپیش بود که هنگام پر می شد و بر می آمد و بینی آن جناب باریک و کشیده بود و میانش اندکی برآمدگی داشت و نوری از آن می تافت و محاسن شریفش انبوه بود و دندانهایش سفید و براق و نازک و گشاده بود و گردنش در صفا و نور و استقامت مانند گردن صورتهائی بود که از نقره می سازند و صیقل می زنند.
اعضای بدنش همه معتدل و سینه و شکمش برابر یکدیگر بود. میان دو کتفش پهن بود و سر استخوانهای بندهای بدنش قوی و درشت بود و اینها از علامات شجاعت و قوت است و در میان عرب ممدوح است، بدنش سفید و نورانی بود و از میان سینه تا نافش خط سیاه باریکی از مو بو مانند نقره که صیقل زده باشند و در میانش از زیادتی صفا خط سیاهی نماید و پستان ها را طرف سینه و شکم آن حضرت از مو عاری بود و ذراع و دوشهایش مو داشت انگشتانش کشیده بود، ساعدها و ساقش صاف و کشیده بود، کف پاهایش هموار نبود، بلکه میانش از زمین دور بود و پشت پاهایش بسیار صاف و نرم بود، به حدی که اگر قطره آبی بر آنها ریخته می شد ، بند نمی شد و چون راه می رفت قدمها را بر دوش متکبران بر زمین نمی کشید و باتانی و وقار راه می رفت و چون به جانب خود ملتفت می شد که با کسی سخن بگوید به روش ارباب دولت بگوشۀ چشم نظر نمی کرد ، بلکه با تمام بدن می گشت و سخن می گفت : و در اکثر احوال دیده اش بزیر بود و نظرش بسوی زمین زیاده بود و هر که را می دید مبادرت به سلام می نمود و اندوهش پیوسته بود و فکرش دائم و هرگز از فکری و شغلی خالی نبود و بدون احتیاج سخن نمی فرمود و کلمات جامعه می گفت که لفظش اندک و مغیش بسیار بود و از افادۀ مقصود قاصر نبود و ظاهر کننده حق بود و خویش نرم بود و درشتی و غلظت در خلق کریمش نبود و کسی را حقیر نمی شمرد و اندک نعمتی را عظیم می دانست ، هیچ نعمتی را مذمت نمی فرمود اما خوردنی و آشامیدنی را مدح هم نمی فرمود و از برای فوت امودنیا بغضب نمی آمد و از برای خدا چنان بخشم درمی آمد که کسی او را نمی شناخت و چون اشاره می فرمود بدست اشاره می نمود که بچشم درمی آمد که کسی او را نمی شناخت و چون اشاره می نمود که بچشم و ابرو و چون شاد می شد دیده بر هم می گذاشت و بسیار اظهار فرح نمی کرد و اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و کم بود که صدای خنده آن حضرت ظاهر شود و گاه دندانهای نورانیش مانند دانه های تگرگ ظاهر می شد، د ر خندیدن و هر کس را بقدر علم و فضیلت در دین زیادتی می داد و در خور احتیاج متوجه ایشان می شد و آنچه بکار ایشان می آمد و موجب صلاح امت بود برای ایشان بیان می فرمود و مکرر می فرمود که حاضرات آنچه از من می شوند به غائبان برسانند و می فرمود که برسانند بمن حاجت کسی را که حاجت خود را بمن نتواند رسانید و کسی را بر افزایش و خطای سخن مؤاخذه نمی فرمود و صحابه داخل می شدند به مجلس آن حضرت طلب کنندگان علم و متفرق نمی شدند مگر آنکه از حلاوت علم و حکمت چشیده بودند و از شهر مردم در حذر بود اما از ایشان کفاره نمی کرد و خوشروئی و خوشخوئی را از ایشان دریغ نمی داشت و جستجوی اصحاب خود می نمود و احوال ایشان می گرفت و هرگز غافل از احوال مردم نمی شد مباد که غافل شوند و بسوی باطل میل کنند و نیکان خلق را نزدیک خود جای می داد و افضل خلق ترد او کسی بود که خیرخواهی او برای مسلمانان بیشتر باشد و بزرگترین مردم نزد او کسی بود که مراسات و معاونت و احسان و یاری مردم بیشتر کند. و آداب مجلس آن حضرت چنین بود که در مجلسی نمی نشست و بر نمی خاست مگر با یاد خدا و در مجلس جای مخصوص برای خود قرار نمی داد و نهی می فرمود از این و چون داخل مجلس می شد و در آخر مجلس که خالی بود می نشست و مردم را باین امر می فرمود و بهر یک از اهل مجلس خود بهره از اکرام و التفات می رسانید و چنان معاشرت می فرمود که هر کس را گمان آن بود که گرامی ترین خلق است نزد او و با هر که می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد بر نمی خاست و هر که او حاجتی می طلبید اگر مقدور بود روا می کرد والا بسخن نیکی و وعده جمیلی او را راضی می کرد و خلق عیش همه خلق را فرا گرفته بود و همه کس نزد او در حق مساوی بود.
مجلس شریفش مجلس بردباری و حیا و راستی و امانت بود و صداها در آن بلند نمی شد و بد کسی در آن گفته نمی شد و بدی از آن مجلس مذکور نمی شد و اگر از کسی خطائی صادر می شد نقل نمی کردند و همه با یکدیگر در مقام عدالت و انصاف و احسان بودند و یک دیگر را به تقوی و پرهیزکاری وصیت می کردند در مقام تواضع و شکستگی بودند پیران را توقید می کردند و بر خردسالان رحم می کردند و غریبان را رعایت می کردند و سریت آن حضرت با اهل مجلس چنان بود که پیوسته گشاده رو و نرم خو بود و کسی از همنشینی او متضرر نمی شد و سرا بلند نمی کرد و فحش نمی گفت و عیب مردم نمی کرد و بسیار مدح مردم نمی کرد و اگر چیزی واقع می شد که مرضی طبع مستقیمش نبود تغافل می فرمود و کسی از او ناامید نبود و مجادله نمی کرد و بسیار سخن نمی گفت و قطع نمی فرمود سخن احدی را مگر آن که باطل گوید و چیزی که فایده نداشت متعرض آن نمی شد و کسی را مذمت نمی کرد و احدی را سرزنش نمی فرمود و عیبها و لغزشهای مردم را تفحص نمی نمود و بر سوء ادب غریبان و اعرابیان صبر می فرمود حتی اینکه صحابه ایشان را به مـــجلس می آوردند که ایشان سئوال کنند و خود مستفید شوند.
هان ای مردم مکر نکنید و از عقایم سرقت روا مدارید و کفار را بعد از قتل چشم و گوش و دیگر اعضاء قطع نفرمائید و پیران و اطفال و زنان را نکشید و رهبانان را که در غارها و بیغوله ها جای دارند بقتل نرسانید و درختان را از بیخ ترنید جز آن که مضطر باشید و نخلستان را مسوزانید و به آب غرق مکنید و درختان میوه دار را بر نیاورید و حرث و زرع را مسوزانید باشد که هم بدان محتاج شوید و جانوران حلال گوشت را نابود نکنید جز اینکه از بهر قدرت لازم افتد و هرگز آب مشرکان را با زهر آلوده سازید و حیلت میارید و هرگز آن حضرت با دشمن جز این معاملت نکرد و شبیخون بر دشمن ترد و از هر جهادی جهاد با نفس را بزرگتر می دانست.
شامل 12 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله پیامبر و اخلاق اسلامی