اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقی در مورد حضرت زکریا

اختصاصی از اس فایل تحقی در مورد حضرت زکریا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقی در مورد حضرت زکریا


 تحقی در مورد حضرت زکریا

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه12

 

فهرست مطالب ندارد 

حضرت زکریا(ع)

 

 

 

شیوه‏هاى تبلیغى حضرت زکریا(ع)

 

  1. پیشتازى در خیرات
  2. عبادت خالصانه و سفارش به آن

 

 

 

حضرت زکریا، پیامبرى از نسل سلیمان و پدر یحیى است که کفالت و سرپرستى مریم، مادر عیسى را نیز بر عهده داشت و خانواده‏اش بیت تقوا، عفات و عبادت بود. نام این پیامبر الهى هفت بار در قرآن در سوره‏هاى آل عمران، انعام، مریم و انبیا یادشده است. <قرآن مجید از زکریا تحت دو عنوان یاد کرده؛ یکى کفالت مریم و دیگر بشارت به تولد حضرت یحیى»(1) و همچنین خاندانش را به کار نیک و خشوع و دعا به درگاه حق ستوده است،

 

وَوَهَبْنا لَهُ یَحْیى‏ وَأَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِى الخَیْراتِ وَیَدْعُونَنا رَغَباً وَرَهَباً وَکانُوا لَنا خاشِعِینَ؛(2)

 

و یحیى را بدو بخشیدیم و همسرش را براى او شایسته و آماده حمل گردانیدیم. زیرا آنان در کارهاى خیر شتاب مى‏نمودند و ما را از روى رغبت و بیم مى‏خواندند و دربرابر ما فروتن بودند.

 

وَزَکَرِیّا وَیَحْیى‏ وَعِیسى‏ وَإِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصّالِحِینَ؛(3)

 

و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را (یاد آر)، همگى از صالحان بودند.

 

شیوه‏هاى تبلیغى حضرت زکریا(ع)

 

  1. پیشتازى در خیرات

 

فضاى حاکم بر آیات حکایتگر قصه زکریا و خاندانش فضایى آکنده از ایمان، تقوا، پایدارى و احسان است و یکى از صفات بارز این خاندان و در رأس آنها زکریا، شتاب در انجام‏دادن کارهاى نیکو است که شیوه‏اى از شیوه‏هاى تبلیغ عملى نیز محسوب مى‏شود؛

 

إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِى الخَیْراتِ؛(4)

 

آنان در کارهاى خیر شتاب مى‏نمودند.

 

به‏عبارت دیگر در روابط ایشان با همنوعان، همواره اصل نیکى، خدمت و احسان حاکم‏بود.

 

  1. عبادت خالصانه و سفارش به آن

 

عبادت و توجه باطنى خالص به خداى بزرگ حقیقتى است که مظاهر آن در اعمال و رفتارهاى اجتماعى جلوه گر مى‏شود و زکریا به خاطر خشوع باطنى و تضرع مخلصانه به‏درگاه الهى مى‏توانست به انجام‏دادن خیرات و احسان به بندگان خدا همت گمارد؛

 

وَیَدْعُونَنا رَغَباً وَرَهَباً وَکانُوا لَنا خاشِعِینَ؛(5)

 

و از روى رغبت و بیم ما را مى‏خواندند و دربرابر ما فروتن بودند.

 

توکل و اعتماد زکریا به عنایات الهى نیز در اثر آن ایمان و خشوع بسیار چشمگیر بود؛

 

وَزَکَرِیّا إِذْ نادى‏ رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِى‏فَرْداً وَأَنْتَ خَیْرُ الوارِثِینَ؛(6)

 

و زکریا را (یاد کن) هنگامى که پروردگار خود را خواند: پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانى.

 

او خود همواره به عبادت الهى سر گرم و حتى جایگاه مخصوصى بدان اختصاص داده بود. زمانى که ملائکه بشارت یحیى را برایش آوردند آن حضرت در محراب مشغول ابتهال و تضرع بود؛

 

فَنادَتْهُ المَلائِکَةُ وَهُوَ قائِمٌ یُصَلّى فِى المِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى‏؛(7)

 

پس در حالى که وى ایستاده در محراب خود دعا مى‏کرد، فرشتگان، او را ندا دردادند که؛ خداوند تو را به ولادت یحیى مژده مى‏دهد.

 

زکریا راهنما و مشوق دائمى مردم به نماز و دعاى پروردگار بود و حتى آن‏گاه که ازجانب خدا مأمور به سکوت گردید، مطابق برخى تفاسیر با اشاره، مردم را به نماز رهنمون شد.

 

قالَ آیَتُکَ أَلّاتُکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَ لَیالٍ سَوِیّاً * فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ مِنَ المِحْرابِ فَأَوْحى‏ إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً؛(8)

 

فرمود: نشانه تو این است که سه شبانه روز با این‏که سالمى با مردم سخن نگویى. پس از محراب بر قوم خویش درآمد و ایشان را آگاه گردانید که روز و شب به نیایش بپردازید.

 

گفته‏اند که هر روز از غرفه خویش در هنگام نماز صبح و خفتن بیرون مى‏آمد و اذان مى‏گفت و بنى‏اسرائیل با او نماز مى‏کردند. چون وقت وعده خدا رسید و نتوانست با مردم سخن بگوید در زمان مقرر بیرون آمد و با اشاره آنها را اعلام کرد به نماز.(9)

 

به‏هر حال از جمله پیام‏هاى آیات فوق این است که این اسوه قرآنى همچون دیگر مبلّغان قرآنى، مردم را چه با سخن آشکار و چه با اشاره و نداى کوتاه به تسبیح و عبادت خداى یکتا سفارش مى‏کرده است.

 

‏‏ ‏جدول مشخصات و عناصر شیوه‏هاى تبلیغ حضرت زکریا(ع)

 

ردیف

شیوه‏ها

محل اجرا

نوع‏بیان

وسایل و ابزارها

زمینه‏ها(عوامل موجبه)

هدف

میزان‏پذیرش

1

 پیشتازى در خیرات

در همه‏جا

عملى

-

تخلّق پیامبر به ارزش‏هاى الهى

ترویج نیکى‏ها

‏خوب

2

عبادت خالصانه و سفارش به آن‏

همه‏جا به‏ویژه محراب و مسجد

عملى

نمازجماعت، خطابه

-

‏‏تبلیغ عملى توحید

‏خوب

 

 

 

1 - خزائلى، اعلام قرآن، ص 349.

 

2 - انبیاء (21) آیه 90.

 

3 - انعام (6) آیه 85.

 

4 - انبیاء (21) آیه 90.

 

5 - انبیاء (21) آیه 90.

 

6 - همان، آیه 89.

 

7 - آل عمران (3) آیه 39.

 

8 - مریم (19) آیات 10 - 11.

 

9 - محمدباقر مجلسى، حیاة القلوب، ج 1، ص 380

دعاهاى حضرت زکریا(ع) براى درخواست فرزند

زکریّا یکى از پیامبران الهى است. او یک عمر توحید و خدا پرستى و پاکى و درستى را تبلیغ کرد و مردم را به راه راست هدایت نمود. آن‏گاه که به سنّ پیرى رسید فکر مى‏کرد به زودى مرگ به سراغ او خواهد آمد و در غمى جانکاه فرورفت.
غم و اندوه زکریا براى آن بود که فرزندى نداشت و از نزدیکان او هم کسى نبود که راه او را ادامه دهد و از این نظر بسیار اندوهگین شد که مشعل هدایتى که از دیر باز در خاندان او و به دست پدران او بوده است به خاموشى گراید.
پیرى خود و عقیم بودن همسر، او را از چشم داشتن به لطف الهى باز نداشت او این خواسته و آرزوى خود را در موارد گوناگون از خداوند درخواست کرد که در سه‏جاى قرآن کریم از آن یاد شده است:
الف) حنّه همسر عمران در حال حاملگى نذر کرده بود فرزندى که به دنیا مى‏آورد خدمتگزار بیت المقدس شود. وقتى که زایمان کرد دختر زایید و گفت:
خداوند هم نذر او را قبول کرد. زکریا که شوهر خاله مریم و بزرگِ بیت المقدس بود سرپرستى مریم را برعهده گرفت و او را بزرگ کرد. و در میان مسجد براى او محرابى ساخت که مریم در آن به عبادت مى‏پرداخت. زکریا هر گاه براى سرکشى به مریم به محراب او داخل مى‏شد مشاهده مى‏کرد طعام گوارا و میوه‏هاى غیر فصل نزد مریم موجود است، از مریم مى‏پرسید:
جواب مى‏شنید:
در این هنگام، عبادت و معنویت و کمالات مریم، زکریا را تکان داد و باخود گفت: چه مى‏شد من چنین فرزندى داشتم و بلا فاصله دست به دعا برداشت و گفت:
رَبِّ هَبْ لى‏ مِنْ لَدُنْکَ ذُرِیَّةً طَیِّبَةً اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاء؛
بارالها، به من ذریه و فرزندانى پاکیزه از نزد خود ببخش، به درستى که تو شنونده دعایى.
سپس در حالى که در محراب نماز مى‏گزارد فرشتگان الهى به او بشارت دادند که خداوند فرزندى به نام یحیى که بزرگ و پاکدامن و پیامبر خواهد بود به تو عطا مى‏کند.
زکریا ناباورانه گفت:
جواب آمد:
ب) در آغاز سوره مریم آمده است: یاد کن رحمت پروردگارت را بر حضرت زکریا. آن‏گاه که آهسته پروردگارش را خواند و گفت:
رَبِّ إِنِّی وَهَنَ العَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَلَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیّاً وَإِنِّی خِفْتُ المَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَکانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً؛
بارالها، استخوانم سست شده و موى سپید سرم را فرا گرفته است، تاکنون هر گاه تو را خوانده‏ام بدعاقبت نبوده‏ام. من از موالىِ پس از خود مى‏ترسم، همسرم نیز عقیم است، فرزندى به من عطا کن از جانب خود که وارث من و وارث آل یعقوب باشد، و او را پسندیده بدار.
از جانب خداوند ندا آمد:
زکریا گفت:
جواب آمد:
خداوند یحیى را با کتاب و حکمت به زکریا عطا فرمود.
ج) در سوره انبیاء، در مقام یاد پیامبران و اشاره به زندگى و بندگى‏شان، آن گاه که نوبت به زکریا مى‏رسد، خداوند مى‏فرماید: آن گاه که زکریا پروردگارش را ندا داد و گفت:
رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً وَأَنْتَ خیْرُ الوارِثینَ؛
بارالها، مرا تنها نگذار و تو بهترین وارثانى

 

قال رب انى وهن العظم منى و اشتغل الراءس شیبا ((گفت : خداوندا! بدرستى که سست شده استخوان از بدن من و سرم از پیرى چون شعله سفیدى برآورده است ،)) و لم اکن بدعائک رب شقیا ((و به دعاى تو اى پروردگار من هرگز محروم نبودم بلکه همیشه دعاى مرا مستجاب کرده اى ،)) و انى خفت الموالى من ورائى و کانت امراءتى عاقرا ((بدرستى که من مى ترسم از خویشان بدکردار خود که وارث من باشند بعد از من ، و بود زن من عقیم و فرزند نیاورد براى من ،)) فهب لى من لدنک ولیا# یرثنى ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا ((پس ببخش مرا از جانب خود فرزندى که اولى باشد به میراث من از سایر خویشان من که میراث برد از من و میراث برد از آل یعقوب - یعنى یعقوب پسر ماثان که عموى مریم بود، یا یعقوب پسر اسحاق علیه السلام - و بگردان آن فرزند را خداوندا پسندیده خود و پاکیزه اخلاق )).
و على بن ابراهیم گفته است : زکریا علیه السلام در آن وقت فرزندى نداشت که بعد از او قائم مقام او باشد و از او میراث برد، و هدایا و نذرهاى بنى اسرائیل از براى عباد و علماى ایشان بود، و زکریا در آن وقت سرکرده عباد و علماء ایشان بود، و زن او خواهر مریم دختر عمران بن ماثان بود، و یعقوب پسر ماثان بود، و سایر اولاد ماثان در آن وقت سرکرده هاى بنى اسرائیل و شاهزاده هاى ایشان بودند، و ایشان از اولادان سلیمان بودند.(382)
یا زکریا انا نبشرک بغلام اسمه یحیى لم نجعل له من قبل سمیا پس حق تعالى فرستاد بسوى او که : ((اى زکریا! ما تو را بشارت مى دهیم به پسرى که نام او یحیى است و کسى را قبل او او همنام او نگردانیده بودیم یا آنکه پیش از او شبیه او نیافریده بودیم )).
قال رب انى یکون لى غلام و کانت امراتى عاقرا و قد بلغت من الکبر عتیا ((گفت : خداوندا! چگونه خواهد بود از براى من پسرى و حال آنکه زن من عقیم است که در جوانى فرزند نمى آورد و حال آنکه من رسیده ام از پیرى به حدى که بدنم خشک شده است و به نهایت پیرى رسیده ام )).
قال کذلک قال ربک هو على هین خلقتک من قبل و لم تک شیئا ((گفت خدا: بلکه چنین است امر خدا، گفت پروردگار تو: این بر من است و بتحقیق که تو را آفریدم پیشتر و نبودى هیچ چیز)).
از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است که : ولادت حضرت یحیى علیه السلام بعد از بشارت حضرت زکریا علیه السلام به پنج سال شد.(383)
قال رب اجعل لى آیه قال آیتک الا تکلم الناس ثلاث لیال سویا ((گفت : خداوندا! براى من علامتى قرار ده که بدانم چه وقت خواهد شد؟ فرمود: علامت تو آن است که نتوانى سخن گفت با مردم سه شب در حالى که صحیح باشى و لال نباشى و علتى نداشته باشى )).
و در چند حدیث معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که : چون زکریا را در آن وقت علم بهم نرسید که آن ندا از جانب حق تعالى است و احتمال مى داد که از جانب شیطان باشد، از خدا آیتى و علامتى طلبید که حقیقت آن وعده براى او ظاهر گردد، پس حق تعالى وحى فرمود به او که : آیت تو آن است که بى آزارى و علتى سه روز با کسى سخن نتوانى گفت ، چون این حالت او را حادث شد دانست که آن ندا از جانب خدا بوده است و در آن سه روز سخنى که با مردم مى گفت اشاره به سر مى کرد.(384)
فخرج على قومه من المحراب فاوحى الیهم ان سبحوا بکره و عشیا ((پس بیرون آمد بر قوم خود از محراب نماز - یا از غرفه خود - پس اشاره کرد بسوى ایشان که تنزیه کنید و تسبیح بگوئید خداى خود را - یا نماز کنید براى او - در بامداد و پسین )).
و گفته اند که : هر روز از غرفه خود در وقت نماز صبح و خفتن بیرون مى آمد و اذان مى گفت و بنى اسرائیل با او نماز مى کردند، چون وقت وعده خدا رسید و نتوانست با مردم سخن بگوید در وقت مقرر بیرون آمد و به اشاره آنها را اعلام کرد به نماز، پس دانستند که وقت شده است که زنش حامله شود، و سه روز بر این حال بود که با کسى سخن نمى توانست گفت و تسبیح و دعا و نماز مى توانست نمود.(385)
یا یحیى خذ الکتاب بقوه و آتینا الحکم صبیا تقدیر کلام آن است که : پس یحیى را به او عطا کردیم و او را به حد کمال رسانیدیم و وحى فرستادیم بسوى او که ((اى یحیى ! بگیر کتاب را - یعنى تورات را - به قوت روحانى - که به تو عطا کرده ایم ، یا به جد و اهتمام بگیر و عزم کن بر عمل کردن به آن - و عطا کردیم به او حکم پیغمبرى را در وقتى که کودک بود)).
و گفته اند سه ساله بود؛ و بعضى گفته اند مراد از حکم ، حکمت و دانائى است چنانچه از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است در تفسیر این آیه که : کودکان ، حضرت یحیى را تکلیف به بازى کردند، در جواب ایشان فرمود: براى بازى خلق نشده ام .(386)
و مؤ ید اول است آنکه به سند معتبر منقول است که على بن اسباط گفت : به خدمت امام محمد تقى علیه السلام رفتم در وقت امامت آن حضرت ، و در آن وقت قامت مبارکش پنج شیر بود، پس من تاءمل مى کردم در قامت آن حضرت که براى اهل مصر نقل کنم ، پس نظر نمود به من و فرمود: خدا در امامت بر مردم حجت تمام مى کند چنانچه در پیغمبرى مى کند، و چنانچه گاهى پیغمبرى را در چهل سالگى مى دهد گاهى در کودکى چنانچه حضرت یحیى را داد و فرمود: (و آتینا الحکم صبیا)، همچنین در امامت گاهى در بزرگى مى دهد گاهى در خردسالى .(387)
و حنانا من لدنا وزکوه و کان تقیا ((شفقت و مهربانى و رحمتى از خود شامل حال او کردیم ، یا او را مهربان بر بندگان خود گردانیدیم و پاکیزگى از گناهان ، یا نمو در اعمال شایسته یا توفیق صدقات و زکات به او دادیم ، و بود متقى و پرهیزکار از هر چه پسندیده ما نیست )).
در حدیث معتبر از امام محمد باقر علیه السلام منقول است که : لطف الهى نسبت به او به مرتبه اى بود که هر وقت یا رب مى گفت حق تعالى مى فرمود: لبیک اى یحیى .(388)
و برا بوالدیه ولم یکن جبارا عصیا ((و نیکوکار بود به پدر و مادر خود و نبود تجبر و تکبر کننده و معصیت نسبت به ایشان یا نسبت به پروردگار خود)).
و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا(389) ((و سلام ما بر او باد - یا سلامتى ما از براى اوست از بلاها - در روزى که متولد شد و روزى که مرد و روزى که زنده خواهد شد و از قبر مبعوث خواهد گردید)).
و در جاى دیگر فرموده است که و زکریا نادى ربه رب تذرنى فردا و انت خیر الوارثین ((یاد کن زکریا را در وقتى که ندا کرد پروردگار خود را که : پروردگارا! مگذار مرا تنها و بى فرزند و تو بهترین وارثانى ،)) فاستجبنا له ووهینا له یحیى و اصلحنا له زوجه انهم کانوا یسار عون فى الخیرات و یدعوننا رغبا و رهبا و کانوا لنا خاشعین (390)
((پس مستجاب کردیم دعاى او را و بخشیدیم به او یحیى را و به اصلاح آوردیم از براى او جفت او را - على بن ابراهیم روایت کرده است که : حایض نمى شد و در آن وقت حایض شد(391) - بدرستى که ایشان پیشى مى گرفتند در نیکیها و اعمال شایسته و مى خواندند ما را براى رغبت به ثواب ما و ترس از عقاب ما و بودند از براى ما خشوع کنندگان )).
و به سند معتبر منقول است که : سعد بن عبدالله از حضرت صاحب الامر عجل الله تعالى فرجه الشریف سؤ الى چند کرد در هنگامى که آن حضرت کودک بود و در دامن حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام نشسته بود، و از جمله آن سؤ الها این بود که پرسید از تاءویل (کهیعص )؟
فرمود: این حروف از خیرهاى غیب است که مطلع گردانید خدا بر آنها بنده خود زکریا علیه السلام را و بعد از آن براى محمد صلى الله علیه و آله ذکر فرموده است ، و این قصه چنان بود که زکریا از حق تعالى سؤ ال نمود که تعلیم او نماید نامهاى آل عبا صلوات الله علیهم را، پس جبرئیل نازل شد و آن نامهاى مقدس را تعلیم او نمود، پس زکریا علیه السلام هرگاه محمد و على و فاطمه و حسن علیهم السلام را یاد مى کرد، دلگیرى و اندوه و الم او برطرف مى شد، و چون نام حسین علیه السلام را یاد مى کرد گریه در گلوى مى شد و از بسیارى گریستن نفسش تنگ مى شد، پس روزى مناجات کرد که : خداوندا! چرا آن چهار بزرگوار را که یاد مى کنم غمها از دلم بیرون مى رود و دلم گشاده مى شود، و چون حسین علیه السلام را یاد مى کنم دیده ام گریان و دلم محزون مى شود و آه و ناله ام بلند مى گردد؟
پس حق تعالى واقعه کربلا را به او وحى نمود چنانچه فرموده است کهیعص که ((کاف )) اشاره است به کربلا؛ و ((ها)) به هلاک عترت رسول صلى الله علیه و آله در آن صحرا؛ و ((یا)) به یزید علیه اللعنه الشدید که ظلم کننده بر حسین بود؛ و ((عین )) عطش و تشنگى آن حضرت است ؛ و ((صاد)) آن حضرت است .
چون زکریا علیه السلام این را شنید، سه روز از محراب خود بیرون نیامد و منع فرمود مردم را که به نزد او بروند و رو آورد به گریه و فغان و نوحه و مرثیه مى خواند بر این معصیت و مى گفت : الهى ! آیا به درد خواهى آورد دل بهترین جمیع خلقت را به مصیبت فرزندان او؟ آیا این بلیه و محنت را به ساحت عزت او فرود خواهى آورد؟ آیا جامه این ماتم را بر على و فاطمه علیهماالسلام خواهى پوشانید؟ آیا شدت این درد و محنت را به عرصه قرب و منزلت ایشان داخل خواهى نمود؟ پس مى گفت : الهى ! روزى فرما مرا فرزندى که با این پیرى دیده من به او روشن گردد، چون به من عطا فرمائى مرا به محبت او مفتون گردان ، پس دل مرا به مصیبت آن فرزند به درد آور چنانچه دل محمد حبیب خود را به فرزندش به درد خواهى آورد.
پس خدا حضرت یحیى علیه السلام را به آن حضرت عطا فرمود، و به مصیبت او دلش را به درد آورد و مدت حمل یحیى در شکم مادر شش ماه بود و مدت حمل امام حسین علیه السلام نیز شش ماه بود.(392)
به سندهاى معتبر و صحیح بسیار از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهماالسلام منقول است که : چنانچه پیش از یحیى علیه السلام کسى به نام او مسمى نشده بود، همچنین به نام امام حسین علیه السلام کسى پیش از او مسمى نشده بود، و پى کننده ناقه صالح علیه السلام ولد الزنا بود و کشنده حضرت یحیى علیه السلام ولد الزنا بود و کشنده امیر المؤ منین علیه السلام ولد الزنا بود و کشنده امام حسین علیه السلام ولد الزنا بود، و نمى کشد پیغمبران و اولاد ایشان را مگر فرزندان زنا، و نگریست زمین و آسمان مگر بر یحیى و حسین علیهماالسلام ، و آفتاب بر ایشان گریست که سرخ طالع مى شد و سرخ فرو مى رفت .(393)
و در روایت دیگر آن است که : رشح خون از آسمان مى ریخت چنانچه جامه سفیدى که در هوا مى داشتند سرخ مى شد، و هر سنگ که از زمین برمى داشتند از زیرش خون مى جوشید.(394)
و به سند معتبر از امام زین العابدین علیه السلام منقول است که فرمود: یا پدرم امام حسین علیه السلام چون به کربلا مى رفتیم در هیچ منزل فرود نمى آمدیم و بار نمى کردیم مگر آنکه آن حضرت یاد حضرت یحیى علیه السلام مى کردند، و روزى فرمودند: از پستى و بى قدرى دنیا نزد خدا آن بود که سر یحیى بن زکریا علیه السلام را به هدیه فرستادند براى فاحشه اى از فاحشه هاى بنى اسرائیل .(395)
و ابن بابویه رحمه الله علیه به سند خود از وهب بن منبه روایت کرده است که : روزى ابلیس لعنه الله علیه در مجالس بنى اسرائیل مى گشت و ناسزا به مریم علیها السلام مى گفت ، و آن حضرت را نسبت به زکریا علیه السلام مى داد، تا آنکه بنى اسرائیل بر زکریا شوریدند و در مقام قتل آن حضرت شدند، و حضرت زکریا از ایشان گریخت تا به درختى رسید و آن درخت براى آن حضرت شکافته شد، و چون زکریا به میان درخت رفت ، شکاف درخت بهم آمد و آن حضرت از نظر ایشان پنهان شد و ابلیس علیه اللعنه با سفهاى بنى اسرائیل از پى آن حضرت مى آمدند، چون به آن درخت رسیدند ابلیس علیه اللعنه دست گذاشت از پائین تا بالاى درخت و موضع دل آن حضرت را شناخت ، پس امر کرد ایشان را که آن موضع را با اره بریدند و آن حضرت را در میان درخت به دو نیم کردند و آن حضرت را به آن حال گذاشتند و برگشتند، و ابلیس از ایشان غایب شد و دیگر پیدا نشد؛ و به آن حضرت از بریدن اره هیچ المى نرسید، پس حق تعالى ملائکه را فرستاد که آن حضرت را غسل دادند و سه روز بر او نماز کردند پیش از آنکه او را دفن کنند، و چنین مى باشند پیغمبران جسد مطهر ایشان متغیر نمى شود و در خاک نمى پوسد و پیش از دفن سه روز بر ایشان ملائکه و انس نماز مى کنند.(396)
و در تفسیر امام حسن عسکرى علیه السلام مذکور است در تفسیر قول حق تعالى که در قصه یحیى علیه السلام فرموده است لم نجعل له من قبل سمیا یعنى : ((کسى را پیش از او نیافریده بودیم که یحیى نام داشته باشد،)) و فرمود در تفسیر قول خداى تعالى (و آتیناه الحکم صبیا) از حکمتهائى که خدا به آن حضرت در کودکى عطا فرموده بود آن بود که اطفال به او گفتند: بیا تا بازى کنیم ، گفت : آه ، والله که ما را براى بازى نیافریده اند بلکه براى جد و امر بزرگى آفریده اند، (وحنانا من لدنا) یعنى : ((تحنن و مهربانى بر پدر و مادر و سایر بندگان خود به او داده بودیم ،)) (و زکوه ) یعنى : ((طهارت و پاکیزگى داده بودیم هر که را ایمان به او آورد و تصدیق او بکند،)) (و کان تقیا) یعنى : ((پرهیزکار بود از شرور و معاصى ،)) (و برا بوالدیه ) ((و احسان مى کرد نسبت به پدر و مادر خود و فرمانبردار ایشان بود،)) (و لم یکن جبارا عصیا) ((و نمى کشت مردم را بر وجه غضب و نمى زد ایشان را از روى غضب )) و هیچکس نیست مگر آنکه گناه کرده است یا قصد گناه در خاطرش گذشته است بغیر از یحیى که هرگز گناه نکرد و اراده گناه نیز در خاطرش خطور نکرد.
و امام علیه السلام فرمود در تفسیر این آیه (هنالک دعا زکریا ربه ) یعنى : چون زکریا دید نزد مریم میوه زمستان را در تابستان و میوه تابستان را در زمستان گفت به مریم : از کجاست این میوه ها از براى تو؟ مریم گفت : از جانب خدا است و خدا هر که را مى خواهد روزى مى دهد بى حساب و یقین دانست زکریا که او راست مى گوید زیرا که مى دانست کسى بغیر او به نزد مریم نمى رود، پس در آن وقت در خاطر خود گفت : آن کس که قادر است از براى مریم میوه زمستان را در تابستان و میوه تابستان را در زمستان بفرستد قادر است که مرا فرزند عطا فرماید هر چند پیر باشم و زنم سترون (397) باشد.
پس در آن وقت دعا کرد که : پروردگارا! ببخش مرا از جانب خود ذریت پاکیزه نیکوئى بدرستى که تو شنونده دعائى ؛ و ملائکه ندا کردند زکریا را در وقتى که در محراب به نماز ایستاده بود: بدرستى که خدا تو را بشارت مى دهد به یحیى که تصدیق کننده کلمه خدا - یعنى عیسى - خواهد بود، و سیدى یعنى سرکرده و بزرگى خواهد بود در طاعت خدا و بر اهل طاعت او، و حصور خواهد بود و با زنان نزدیکى نخواهد کرد، و پیغمبرى خواهد بود از شایستگان . و اول تصدیق یحیى علیه السلام عیسى علیه السلام را از آن بود که صومعه اى که حضرت مریم داشت و عبادت الهى در آنجا مى کرد غرفه اى بود که راهى نداشت و به نردبان به آن غرفه مى رفتند و کسى بغیر از زکریا به آن غرفه نمى رفت ، و چون بیرون مى آمد بر در غرفه قفل مى زد و از بالاى در روزنه اى کوچک گشوده بود که باد از آنجا داخل مى شد، پس چون مریم آبستن شده است غمگین شد و در خاطر خود گفت : کسى جز من به این غرفه بالا نمى آید و مریم آبستن شده است و من رسوا مى شوم در میان بنى اسرائیل و گمان خواهند کرد که من او را آبستن کرده ام .
پس به نزد زن خود آمد و این قصه را به او گفت ، آن زن گفت : اى زکریا! مترس که خدا براى تو نمى کند مگر آنکه خیر تو در آن است ، و بیاور مریم را که من ببینم و از حال او سؤ ال کنم ؛ پس زکریا علیه السلام مریم را به نزد زن خود آورد و حق تعالى از مریم مشقت جواب گفتن را برداشت ، و چون داخل شد به نزد زن زکریا که خواهر بزرگ او بود زن زکریا از براى او برنخاست ، پس یحیى علیه السلام به قدرت خدا در شکم مادر دست بر او زد و او را از جا کند و با مادر خود سخن گفت که : بهترین زنان عالمیان با بهترین مردان عالمیان که در شکم اوست به نزد تو مى آیند و تو از براى ایشان بر نمى خیزى ؟ پس زن زکریا از جا کنده شد و برجست و از براى مریم ایستاد، پس یحیى در شکم او سجده کرد براى تعظیم عیسى و این اول تصدیقى بود که او را کرد.(398)
مؤ لف گوید: مشهور آن است که مادر یحیى علیه السلام ((ایشاع )) بود و خلاف است که آیا خواهر مریم بود یا خاله او، و این حدیث دلالت بر اول مى کند.
و در حدیث دیگر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که : در روز قیامت منادى ندا خواهد کرد: کجاست فاطمه دختر محمد صلى الله علیه و آله ؟ کجاست خدیجه دختر خویلد؟ کجاست مریم دختر عمران ؟ کجاست آسیه دختر مزاحم ؟ کجاست ام کلثوم مادر یحیى ؟(399) (و تمام حدیث در جاى خود خواهد آمد).
از حضرت رسول صلى الله علیه و آله منقول است که : زهد حضرت یحیى در این مرتبه بود که روزى به بیت المقدس آمد و نظر کرد به عباد و رهبانان و احبار که پیراهن ها از مو پوشیده اند و کلاه ها از پشم بر سر گذاشته اند و زنجیرها در گردن خود کرده و بر ستونهاى مسجد بسته اند، چون این جماعت را مشاهده نمود به نزد مادرش آمد و گفت : اى مادر! از براى من پیراهنى از مو و کلاهى از پشم بباف تا بروم به بیت المقدس و عبادت خدا بکنم با عباد و رهبانان ، مادر او گفت : صبر کن تا پدرت پیغمبر خدا بیاید و با او مصلحت کنم .
چون حضرت زکریا آمد، سخن یحیى را نقل نمود، زکریا علیه السلام فرمود: اى فرزند! چه چیز تو را باعث شده است که این اراده نمائى و تو هنوز طفلى و خردسالى ؟
یحیى علیه السلام گفت : اى پدر! مگر ندیده اى از من خردسالتر که مرگ را چشیده است ؟
فرمود: بلى .
پس زکریا به مادر یحیى گفت : آنچه مى گوید چنان کن ، پس مادر کلاه پشم و پیراهن مو از براى او بافت ، یحیى پوشید و رفت به جانب بیت المقدس و با عباد مشغول عبادت گردید تا آنکه پیراهن مو بدن شریفش را خورد، پس روزى نظر کرد به بدن خود دید که بدنش نحیف شده است و گریست ، پس خطاب الهى به او رسید: اى یحیى ! آیا گریه مى کنى از اینکه بدنت کاهیده است ؟ بعزت و جلال خودم سوگند که اگر یک نظر به جهنم بکنى پیراهن آهن خواهى پوشید به عوض پلاس !
پس یحیى علیه السلام گریست تا آنکه از بسیارى گریه رویش مجروح شد به حدى که دندانهایش پیدا شد.
چون این خبر به مادرش رسید با زکریا به نزد او آمدند و عباد بنى اسرائیل به گرد او برآمدند و او را خبر دادند که : روى تو چنین مجروح و کاهیده شده است .
گفت : من باخبر نشدم .
زکریا گفت : اى فرزند! چرا چنین مى کنى ؟ من از خدا فرزندى طلبیدم که موجب سرور من باشد.
گفت : اى پدر! تو مرا به این امر کردى و گفتى که در میان بهشت و جهنم عقبه اى هست که نمى گذرند از آن عقبه مگر جماعتى که بسیار گریه کنند از خوف الهى .
فرمود: بلى اى فرزند! من چنین گفتم ، جهد و سعى نما در بندگى خدا که تو را به امر دیگر امر فرموده اند.
پس مادرش گفت : اى فرزند! رخصت مى دهى که دو پاره نمد از براى تو بسازم که بر اطراف روى خود نهى تا دندانهایت را بپوشاند و آب چشمت را جذب نماید؟
گفت : تو اختیار دارى .
پس مادرش دو قطعه نمد براى او ساخت و بر رویش گذاشت ، در اندک زمانى از گریه او چنان تر شد که چون آن را فشرد آب از میان انگشتانش جارى شد!
چون حضرت زکریا علیه السلام این حال را بدید گریان شد و رو بسوى آسمان نمود و عرض کرد: خداوندا! این فرزند من است و این آب دیده اوست و تو از همه رحم کنندگان رحیم ترى .
پس هرگاه که زکریا مى خواست بنى اسرائیل را م

دانلود با لینک مستقیم


تحقی در مورد حضرت زکریا

تحقیق در مورد حضرت اسماعیل

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد حضرت اسماعیل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد حضرت اسماعیل


تحقیق در مورد حضرت اسماعیل

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه9

 

فهرست مطالب

  پیامبرى

اسماعیل هجرت ابراهیم به مصر تولد

حضرت اسماعیل(ع) هجرت ابراهیم و اسماعیل به

مکه پیدایش زمزم ذبح اسماعیل

بناى کعبه توسط ابراهیم و

اسماعیل ابراهیم

و همسر اسماعیل 

 

‏داستان حضرت اسماعیل(ع)پیامبرى اسماعیل

خداوند پیامبرى حضرت اسماعیل(ع) را به صراحت بیان داشته و فرموده است: <وَاذکُرْ فِى الکِتابِ إِسْمعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الوَعْدِ وَکانَ رَسُولاً نَبِیّاً». دعوت حضرت اسماعیل(ع) میان قبیله‏هاى عربى که آن حضرت بین آنها مى‏زیسته، صورت گرفته است. زندگى و ولادت اسماعیل(ع) شاهد برخى از حوادث هیجان‏انگیز بوده که در زیر بدان‏ها اشاره مى‏کنیم.

هجرت ابراهیم به مصر

ابراهیم(ع) مدتى در شهر حَرّان اقامت گزید و در همان شهر با دختر عمه‏اش ساره ازدواج کرد، ولى از آن‏جایى که مردم آن سامان به جز لوط و عدّه‏اى اندک، دعوت وى را اجابت نکردند، از مردم آن‏جا به ستوه آمد و تصمیم گرفت از آن شهر هجرت کند. قرآن کریم به این ماجرا اشاره مى‏کند: <فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقالَ إِنِّى مُهاجِرٌ إِلى‏ رَبِّى إِنَّهُ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ».

سبب این هجرت، دشمنى زاید الوصفى بود که میان ابراهیم و ایمان‏آورندگان و میان بت‏پرستانى که از ایمان به خدا سر برتافتند، به وجود آمد. از این رو ابراهیم(ع)از آنها بیزارى جسته و روگردان شد.

خداوند در قرآن کریم‏ابراهیم(ع) را براى موضعى که در قبال قوم خود اتخاذ کرد، مورد ستایش قرار داده و مؤمنان را به پیروى از او تشویق و ترغیب فرموده است:

قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِى إِبْراهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّا بُرَءاؤُا مِنْکُمْ وَمِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَبَدا بَیْنَنا وَبَیْنَکُمُ العَداوَةُ وَالبَغْضاءُ أَبَداً حَتّى‏ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛(1)

ابراهیم و کسانى که بدو گرویدند، بهترین الگوهاى شمایند. آن‏گاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه غیر از خدا مى‏پرستید، بیزارى مى‏جوییم. ما به شما اعتقاد نداریم و تا زمانى که به خداى یگانه ایمان نیاورید، میان ما و شما دشمنى و کینه‏توزى وجود خواهد داشت.

ابراهیم(ع) همراه کسانى که به وى ایمان آورده بودند، رهسپار شام گردید. به سرزمین شام در آن زمان کنعان مى‏گفتند. وى مدت نه چندان زیادى در آن‏جا اقامت گزید و پس ازآن‏که سرزمین شام گرفتار قحطى شدیدى شد و مردم آن سامان مورد تهدید گرسنگى قرار گرفتند، و عده زیادى از مردم آن‏جا براى کسب معاش و تهیه غذا و مراتع، شهر را ترک کردند، ابراهیم(ع) نیز آن شهر را به قصد مصر ترک گفت.

تولد حضرت اسماعیل(ع)

ابراهیم(ع) به همراه همسر و کنیز همسر خود، هاجر از مصر به فلسطین بازگشت. ابراهیم(ع) به داشتن فرزند بسیار علاقه‏مند بود و از خدا خواست فرزندى شایسته بدو عنایت کند: <رَبِّ هَبْ لِى مِنَ الصّالِحِینَ».

گویى ساره همسرابراهیم(ع) احساسات آن حضرت را درک کرد و بدو گفت: خداوند مرا ازداشتن فرزند محروم ساخته، به نظر من شما با هاجر کنیزکم ازدواج کن، شاید خداوند از او به تو فرزندى عطا کند. ساره زنى سالخورده و نازا بود که به فرزنددار شدن او امیدى نبود. از این رو ابراهیم(ع) با هاجر ازدواج کرد و اسماعیل از او متولد شد. تورات، در سفر پیدایش، اسماعیل را این گونه وصف کرده است:

<و أمّا إسماعیل فقد سمعتُ قولَکَ فیه و هاء نذا أُبارکَه و أَنمیه و أَکثرهُ جدّاً جدّاً وَیلِدُ اِثْنَى عَشرَ رئیساً وأجعله أمةً عظیمةً؛(2)

گفته‏ات را در باره اسماعیل شنیدم و من اینک او را برکت داده و به رشد و کمال مى‏رسانم و نسلش را فزونى بخشیده و از او دوازده رئیس به وجود مى‏آید و او را امتى بزرگ مى‏گردانم.

این روایت مژده‏اى است به امت حضرت محمد(ص)، زیرا آن حضرت و نیز اعراب حجاز، از نسل اسماعیلند و این وعده، درنسل حضرت ابراهیم(ع) به دست حضرت محمد(ص) و امت آن حضرت، عملى شده است.

هجرت ابراهیم و اسماعیل به مکه

پس ازآن‏که ابراهیم(ع)، از هاجر داراى فرزندى به نام اسماعیل شد، هاجر در اثر آن دچار غرور و مباهات شد و همین سبب حسرت و رشک در درون ساره گشت. از این رو از ابراهیم(ع) خواست تا آنها را از وى دور کند، چه این‏که زندگى با هاجر براى او طاقت فرسا بود. ابراهیم(ع) براى فرمانى که خدا اراده فرموده بود، خواسته ساره را اجابت کرد. خداوند به ابراهیم(ع) وحى کرد تا هاجر و اسماعیل را که دوران شیرخوارگى را مى‏گذراند به مکه ببرد.

ابراهیم(ع) با رهنمون اراده الهى، کودک و مادر او هاجر را همراه خود برد و پس از طى مسافتى طولانى خداوند بدو فرمان داد تا در بیابانى دور از آبادى، همان‏جا که بعدها در آن کعبه بنا مى‏گردید، درنگ کنند.

ابراهیم(ع) هاجر و کودک او را در آن سرزمین بى‏آب و علف فرود آورد و سپس آنها را ترک گفت و بازگشت. هاجر در پى او راه افتاد و بدو گفت: به کجا مى‏روى؟ چرا ما را در این بیابان وحشتزاى بى‏آب و علف رها مى‏سازى؟ وى چند بار این مطلب را تکرار کرد تا شاید ابراهیم برگردد، ولى او به راه خود ادامه داد.در این هنگام بود که هاجر از او پرسید: آیا خدا به تو چنین فرمان داده؟ ابراهیم(ع) گفت: آرى. هاجر اظهار داشت: حالا که این گونه است خداوند به ما توجه و عنایت خواهد داشت و سپس به مکانى که ابراهیم، او و کودکش را در آن‏جا قرار داده بود، بازگشت.

ابراهیم(ع) در حالى که در فراق و جدایى همسر و کودک خود سخت پریشان بود،به راه افتاد، ولى اراده خدا بر اراده او چیره گشته و تسلیم پروردگار خویش شد و در حالى که به نزد پروردگار خود تضرع و زارى مى‏کرد، بازگشت و با این کلمات که قرآن آنها را براى ما بیان کرده است، خداى خود را مى‏خواند:

رَبَّنا إِنِّى أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِى بِوادٍ غَیْرِ ذِى زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ المُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِى إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ * رَبَّنا إِنَّکَ تَعْلَمُ ما نُخْفِى وَما نُعْلِنُ وَما یَخْفى‏ عَلىَ اللَّهِ مِنْ شَى‏ءٍ فِى الأَرضِ وَلا فِى السَّماءِ؛(3)

پروردگارا، من برخى از اعضاى خانواده‏ام را در منطقه‏اى بى‏آب و علف نزدیک خانه محترم تو سکونت دادم. پروردگارا، این کار را انجام دادم تا نماز را به‏پا دارند. دل‏هاى مردم را متوجه آنها گردان و بدان‏ها نعمت عنایت کن، شاید سپاسگزار شوند. پروردگارا، تو از آشکار و نهان ما خبر دارى. هیچ چیز در آسمان و زمین بر خداوند نهان نیست.

مفهوم این آیه این است که خدایا، برخى از فرزندان خود را در سرزمین مکه که منطقه‏اى بى آب و علف بوده و در کنار خانه‏ات که آن را براى تو بنا خواهم کرد و خانه‏اى که تعرّض و اهانت به آن را حرام خواهى ساخت، سکونت دادم، خداوندا، من آنها را در این سرزمین سکنا دادم تا در کنار خانه‏ات نماز را به پا دارند و وظایف عبادت و بندگى را تنها براى تو به‏جا آورند، بارخدایا، دل‏هاى مردم را متوجه آنها نما و بر آنان نظر لطف و رحمت داشته باش، و در این مکان دور دست آنها را ازانواع نعمت‏ها بهره‏مند گردان تا نعمت‏هایت را سپاس گویند. پروردگارا، تو بر نهان و آشکار ما آگاهى و از حزن و اندوهى که در فراق زن و فرزندم دارم با خبرى، هیچ چیز بر تو پوشیده نیست، هر چند کوچک و بى‏مقدار و یا در زمین و آسمان باشد.

پیدایش زمزم

هاجر، فرمان خدا را گردن نهاد و صبر پیشه کرد و در مدت اقامت خود، از خوراک و آبى که ابراهیم(ع) برایشان تهیه کرده بود، استفاده کرد تا آنها تمام شده و خود و فرزندش تشنه گردیدند، او به کودکش که از تشنگى به خود مى‏پیچید، نگریست و نتوانست آن منظره دردناک را تحمل کند.از این رو سراسیمه به‏پا خاست و سرگردان و متحیّر وشتابان به این سو و آن سو، مى‏دوید به گونه‏اى که در آستانه از هوش رفتن قرار گرفت.

هاجر از تپه‏اى بلند به نام <صفا» بالا رفت و از آن‏جا نظاره کرد شاید آبى بیابد، ولى چیزى ندید، از آن‏جا پایین آمد و چون انسانى خسته و مانده شتابان به حرکت در آمد تا بر بلندى دیگرى به نام <مروه» بالا رفت و نگاهى کرد، باز چیزى نیافت، دیگر بار به <صفا» بازگشت و نگاهى انداخت و چیزى نیافت و این عمل را هفت بارتکرار کرد و آخرین بار که گذار او به <مروه» افتاد، صدایى شنید، متوجه آن شد. ناگهان فرشته‏اى را در محل زمزم دید که با بال‏هاى خود زمین را مى‏کاوید تا این‏که آب پدیدار شد.(4) وقتى هاجر این منظره هیجان‏انگیز را دید، شادى و خوشحالى سراسر وجودش را فراگرفت و سپس از آن آب برگرفته و کودک خود را سیراب ساخت و خود نیز از آن نوشید.

هنگامى که آب جوشید، پرندگان بدان سو به رفت و آمد پرداختند، گروهى از قبیله‏جُرهُم که از نزدیکى آن‏جا مى‏گذشتند، وقتى رفت و آمد پرندگان را پیرامون آن منطقه‏دیدند، از یکدیگر سؤال کردند که این پرندگان اطراف آب به پرواز در مى‏آیند، آیا دراین منطقه آبى سراغ دارید؟ پاسخ دادند: خیر. یکى از افراد خود را فرستادند تا براى ایشان‏کسب اطلاعى کند و او با مژدگانى وجود آب، به سرعت نزدشان بازگشت. آنها نزد هاجر آمده و گفتند: اگر میل دارید ما در جوار شما بوده و یاورتان باشیم و آب از خود شماباشد. هاجر نیز آنان را پذیرا شد و در همسایگى وى اقامت گزیدند تا این‏که اسماعیل به‏سن جوانى رسید و زنى را ازقبیله جُرهُم به ازدواج خویش در آورد و عربى را از آنان‏آموخت.

ذبح اسماعیل

ابراهیم، فرزندش اسماعیل را در مکه رها کرد، ولى او را به فراموشى نسپرده و از او غافل نگشت، بلکه هر چند گاه به دیدار وى مى‏رفت. در یکى از دیدارها ابراهیم(ع) در خواب دید که خداوند به او فرمان مى‏دهد تا فرزندش اسماعیل را ذبح کند. البته خواب پیامبران حق بوده و به منزله وحى الهى است، به همین دلیل ابراهیم(ع) تصمیم به اجراى فرمان الهى گرفت و به بهانه این‏که اسماعیل، تنها پسر او بوده و خود به سن پیرى رسیده است، از تصمیم خود برنگشت. این ماجرا را قرآن برایمان چنین بازگو مى‏کند:

وَقال إِنِّى ذاهِبٌ إِلى‏ رَبِّى سَیَهْدِینِ * رَبِّ هَبْ لِى مِنَ الصّالِحِینَ * فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ * فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قالَ یا بُنَىَّ إِنِّى أَرى‏ فِى المَنامِ أَنِّى أَذبَحُکَ فَانْظُرْ ماذا تَرى‏ قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصّابِرِینَ * فَلَمّا أَسْلَما وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ * وَنادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنّا کَذلِکَ نَجْزِى المُحْسِنِینَ * إِنَّ هذا لَهُوَ البَلاءُ المُبِینُ * وَفَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ * وَتَرَکْنا عَلَیْهِ فِى الآخِرِینَ * سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهِیمَ * کَذلِکَ نَجْزِى المُحْسِنِینَ * إِنَّهُ مِنْ عِبادِنا المُؤْمِنِینَ * وَبَشَّرْناهُ بِإِسْحقَ نَبِیّاً مِنَ الصّالِحِینَ؛(5)

ابراهیم گفت: من به پیشگاه پروردگار خویش مى‏روم و او مرا هدایت خواهد کرد، پروردگارا، فرزندى شایسته به من عنایت فرما. ما او را به پسرى بردبار و شکیبا مژده دادیم. آن‏گاه که او به سن رشد رسید و با پدر به کار و تلاش پرداخت، ابراهیم گفت: پسرکم در خواب دیدم که تو را ذبح مى‏کنم نظرت چیست؟ اسماعیل گفت: پدرم آنچه را بدان مأمور شده‏اى انجام ده و ان‏شاءاللَّه مرا از بردباران خواهى یافت. آن‏گاه که تسلیم امر خدا شد و او را به صورت خوابانید. به او خطاب کردیم اى ابراهیم، مأموریت خوابت را عملى ساختى و این گونه نیکوکاران را پاداش مى‏دهیم. این امتحانى آشکار بود و با ذبحى بزرگ او را فدا دادیم و قدردانى و ثناى او را به آیندگان واگذاردیم. سلام و درود بر ابراهیم، این گونه نیکوکاران را پاداش عطا مى‏کنیم؛ زیرا او از بندگان مؤمن ما بود و وى را به اسحق، که پیامبرى شایسته بود، مژده دادیم.

خداوند در این آیات در باره حضرت ابراهیم(ع) مى‏فرماید: وقتى ابراهیم از سرزمین قوم خود هجرت کرد، از خداى خود فرزندى شایسته خواست و خداوند دعایش را مستجاب گرداند و وى را به پسرى بردبار به نام اسماعیل که نخستین فرزند او بود مژده داد.

زمانى که اسماعیل نشو و نما کرد و به سنّى که قادر بر تلاش و فعالیت بود رسید، ابراهیم(ع) در خواب دید که خداوند بدو فرمان مى‏دهد فرزندش اسماعیل را که در آن زمان تنها فرزند او بود، ذبح کند. ابراهیم(ع) ماجرا را بر پسرش عرضه کرد تا ایمان او را بیازماید و با آرامش دل بیشتر او را ذبح کند و این قضیه بر او دشوار نیاید. اسماعیل(ع) پاسخ داد: پدرجان آنچه را خداوند به تو فرمان داده، عملى کن. ان‏شاءالله مرا از بردبارانى که راضى به قضاى خدایند، خواهى یافت.

چون اسماعیل تسلیم قضاى الهى شده و آنان تصمیم بر اجراى فرمان الهى گرفتند، ابراهیم(ع) فرزندش را به صورت خوابانید که از قفا او را ذبح نماید، هنگام ذبح، صورت او را نبیند. کارد را بر گردنش کشید امّا نبُرید، در این هنگام خداوند او را مخاطب ساخت. اى‏ابراهیم، از ذبح فرزندت خوددارى کن، زیرا هدف از آزمایش و امتحان تو، حاصل گردید، ما اطاعت و اقدام به اجراى فرمان پروردگارت را در تو یافتیم و این آزمایشى بزرگ و آشکار بود تا ما به واسطه آن ایمانت را بیازماییم و تو در این آزمون پیروز گشتى. اینک این قوچ را گرفته و به جاى فرزندت ذبح نما.

ذبیح کیست؟

قرآن به طور صریح بیان مى‏کند که ذبیح اسماعیل(ع) بوده است، زیرا قرآن ماجراى ذبیح را نقل کرده و پس از آن خداوند، ابراهیم(ع) را به فرزند دیگرى به نام اسحاق مژده داده است: <وَبَشَّرْناهُ بِإِسْحقَ نَبِیّاً مِنَ الصّالِحِینَ». بنابراین مژده به تولد اسحاق بعد از ذکر سرگذشت ذبح، صراحت دارد که اسحاق غیر از فرزندى بوده که ابراهیم به وسیله ذبحِ او مورد آزمایش قرار گرفته است.

یهودیان ادعا مى‏کنند که ذبیح همان اسحاق است، سِفر پیدایش تورات به بیان سرگذشت ذبیح مى‏پردازد و در ابتدا هویّت او را آن گونه که پروردگار به ابراهیم گفته است، عنوان مى‏کند: <اسحاق تنها فرزند خود که وى را دوست دارى برگیر و به سرزمین موریا ببر».(6)

ابن کثیر با ردّ این ادعا مى‏گوید: <کلمه‏اسحاق در اینجا اضافه است؛ ...زیرا او تنها فرزند ابراهیم و نخستین آنها نبود، بلکه او اسماعیل بود و یهود به جهت حسادت با اعراب، چنین گفته‏اند، چرا که اسماعیل پدر اعراب حجاز، از جمله رسول خدا(ص) است و اسحق پدر یعقوب است که نام وى اسرائیل بوده و یهودیان به او منسوب هستند، به همین دلیل آنها با این سخن خواسته‏اند خود را صاحب مجد و شرف بدانند، از این رو کلام خدا را تحریف نموده و بر آن افزوده‏اند.(7)

ابراهیم و همسر اسماعیل

روزى ابراهیم وارد مکه شد و به منزل اسماعیل رفت، ولى اسماعیل را ندید و تنها همسرش در خانه بود. آن زن نمى‏دانست که این مرد، پدر شوهر اوست. ابراهیم حال اسماعیل را از وى جویا شد، او گفت: اسماعیل براى شکار بیرون رفته است. سپس از وضعیت زندگى آنها پرسید، همسر اسماعیل گفت: ما در تنگناى زندگى هستیم و وضعیت غیر مناسب خود را به سمع ابراهیم رساند. پس از آن ابراهیم بدو گفت: آیا میهمان مى‏پذیرى و خوراک و آشامیدنى در اختیار دارى؟ او پاسخ گفت: چیزى ندارم و کسى نزدم نیست.

وقتى ابراهیم دید که این زن نسبت به آنچه خدا روزى آنها قرار داده و نیز از زندگى با همسرش ناخرسند است، او را زنى محترم ندید و آن‏گاه که احساس کرد او در اثر بخل، از میهمان خود پذیرایى نکرد، بدو گفت: وقتى همسرت آمد بدو سلام برسان و به او بگو: حتماً آستانه خانه‏اش را عوض کند.

ابراهیم بازگشت و اسماعیل به خانه آمد و گویى احساس کرد در غیاب او حادثه‏اى رخ داده است. از همسرش پرسید: آیا کسى نزدت آمده؟ گفت: آرى، پیر مردى با این خصوصیات نزدمان آمد و در باره تو از من پرسید و من واقعیت امر را بدو گفتم. اسماعیل گفت: آیا به چیزى تو را سفارش کرد؟ گفت: آرى، به من دستور داد که به تو سلام برسانم و از من خواست که به تو بگویم آستانه خانه‏ات را تغییر دهى. اسماعیل گفت: آن مرد پدرم بوده و به من دستور داده تا از تو جدا شوم. اینک به نزد خانواده‏ات برگرد. و بدین سان او را طلاق داد و زن دیگرى اختیار کرد.

ابراهیم مدتى از اسماعیل دور بود و سپس نزد او آمد، ولى او را به گونه‏سابق ندید. همسر جدیدش در خانه بود، او از ابراهیم استقبال نموده و بدو خوش‏آمد گفت. ابراهیم از او پرسید آیا میهمان مى‏پذیرى؟ گفت: آرى، و او را به میهمانى پذیرا شد و از او به خوبى پذیرایى کرد. ابراهیم از وضعیت زندگى آنها پرسید، او در پاسخ گفت: ما وضعیت زندگى خوبى داریم و خدا را سپاس گفت. ابراهیم بدو فرمود: وقتى شوهرت آمد، سلام به او برسان و بگو: آستانه خانه‏اش را نگاهدارد، و سپس رهسپار گردید.

اسماعیل شبانگاه به خانه بازگشت و همسرش او را در جریانِ آمدنِ پیرمردى در غیاب او با خصوصیاتى که گفت، قرار داد و سفارش او را به اطلاع وى رساند. اسماعیل بدو گفت: آن مرد، پدرم بوده و به من دستور داده که تو را نگاهدارم و از تو جدا نگردم. از این رو اسماعیل در تمام مدت عمر با او بود و پسرانش همه از آن زن بودند.

بناى کعبه توسط ابراهیم و اسماعیل

ابراهیم(ع) مدت زیادى از فرزندش دور بود و سپس براى انجام کارى مهم نزد او آمد. خداوند به ابراهیم دستور بناى کعبه را در مکه داده بود تا نخستین خانه‏اى باشد که براى پرستش خدا بنا مى‏گردد.

ابراهیم از حال پسرش اسماعیل جویا شد، او را نزدیک زمزم ملاحظه کرد که مشغول تراشیدن تیر بود، به سمت او رفت و اسماعیل به استقبال پدر آمد. آن دو با یکدیگر معانقه کردند و هر یک نسبت به دیگرى اظهار عشق و علاقه نموده و بسیار شادمان گشتند.

پس از آن‏که ابراهیم از دیدار با فرزند شادمان گشته بود بدو اعلان کرد که خداوند به او فرمان داده تا خانه‏اى براى پرستش مردم در این مکان بنا نماید و به محل آن، که برفراز تپه‏اى بلند نزدیک آنها قرار داشت، اشاره کرد. اسماعیل به پدر گفت: آنچه را خداوند به تو فرمان داده انجام بده و من در این کار بزرگ و مهم تو را یارى خواهم کرد. بدین ترتیب ابراهیم(ع) مشغول بناى خانه شد و اسماعیل سنگ بنا را در دسترس او قرار مى‏داد. پس از آن ابراهیم به اسماعیل فرمود: سنگى مناسب برایم بیاور تا آن را بر رکن قرار دهم تا براى مردم نشان و علامتى باشد... جبرئیل او را به حجرالاسود رهنمون شد و آن را برگرفت و در جایگاهش قرار داد. آن دو هرگاه مشغول بنا مى‏شدند خدا را مى‏خواندند: <رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ العَلِیمُ» و آن‏گاه که بناى خانه بالا رفت و براى آن پیرمرد بالا بردن سنگ‏ها دشوار آمد، روى سنگى ایستاد که همان مقام ابراهیم است(8) و چون قسمتى از دیوار به پایان مى‏رسید در حالى که روى آن سنگ قرار داشت، به سمت دیگر منتقل مى‏شد و هر زمان از بناى دیوارى فراغت مى‏یافت، سنگ را به ق

سمت دیگر منتقل مى‏ساخت و به همین ترتیب بود تا دیوارهاى کعبه به پایان رسید. این سنگ از دیر زمان تا دوران عمربن‏خطاب به دیوار کعبه متصل بود و او سنگ را اندکى از خانه کعبه فاصله داد تا نمازگزاران را به خود مشغول نسازد.

قرآن با این آیات بینات به بناى کعبه اشاره مى‏کند:

وَإِذ جَعَلْنا البَیْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلّىً وَعَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهِیمَ وَإِسْمعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِىَ لِلطّائِفِینَ وَالعاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ * وَإِذ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ قالَ وَمَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى‏ عَذابِ النّارِ وَبِئْسَ المَصِیرُ * وَإِذ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ القَواعِدَ مِنَ البَیْتِ وَإِسْمعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ العَلِیمُ؛(9)

و آن‏گاه که خانه کعبه را ملجأ و جایگاهى أمن براى مردم قرار دادیم و مقام ابراهیم را محل پرستش و عبادت خود قرار دادند و از ابراهیم و اسماعیل پیمان گرفتیم که خانه‏ام را براى طواف کنندگان و معتکفان و اهل رکوع و سجود، از پلیدى‏ها پاکیزه گردانند و آن‏گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا، این سرزمین را امنیت ببخش و به کسانى که در این سرزمین به خدا و روز جزا ایمان آورده‏اند، نعمت ارزانى بدار. خداوند فرمود: و آنان را که کفر ورزیدند، اندکى از نعمت بهره‏مند گردانم و سپس آنان را به آتش دوزخ که بدترین جایگاه است گرفتار سازم. و زمانى که ابراهیم و اسماعیل دیوارهاى خانه کعبه را بالا مى‏بردند، عرضه داشتند: خدایا، این خدمت را از ما بپذیر، به راستى که تو شنونده و دانایى.

خداوند در این آیات، این نعمت را به مسلمانان عرب یادآور مى‏شود و آن این‏که خانه کعبه را ملجأ و مرجع مردم قرار داد تا براى انجام عبادت، آهنگِ آن نمایند؛ همان گونه که خداوند آن را براى هر فرد بیمناکى جایگاه أمن قرار داد. بنابراین کسى که داخل حرم شود، هیچ کس حق آزار و اذیّت او را ندارد. این موضوعى است که از قدیم‏الایام نسبت به حرم پذیرفته شده بوده و از قداستى برخوردار است که کسى حقّ تعرض به آن را ندارد.

در باره <مَقامِ إِبْراهِیمَ» که خداوند فرمان داد محل آن را جایگاه نماز انتخاب کنند، گفته‏شده که این مقام، سنگى است که ابراهیم(ع) هنگام بناى کعبه روى آن مى‏ایستاده و نیز نقل شده که مقام، عبارت از تمام حرمى است که پیرامون کعبه قرار دارد و خداوند به سفارش خود به ابراهیم و اسماعیل اشاره مى‏کند که بدان‏ها فرمود: خانه کعبه را از پلیدى‏هاى ظاهرى، مانند آلودگى‏ها و پلیدهاى معنوى، چون شرک و بت‏پرستى پاک گردانند تا براى طواف کنندگان پیرامون آن و معتکفان، یعنى کسانى که براى عبادت، در آن اقامت مى‏گزینند و آنان که براى خدا رکوع و سجود مى‏کنند، پاکیزه باشد.

چنان‏که قرآن به دعاى ابراهیم(ع) اشاره دارد، آن‏جا که از خداى خود خواست، سرزمینى را که خانه کعبه در آن بنا خواهد شد، أمن قرار دهد و کسانى را که در آن سرزمین به خدا و روز جزا ایمان آورده‏اند، از میوه‏ها و نعمت‏هاى زمین بهره‏مند سازد. خداوند دعاى او را مستجاب گرداند و او را آگاه ساخت که خداوند هرگز در این دنیا از دادن نعمت به کسانى که کفر ورزیدند، بخل نمى‏ورزد، ولى روز قیامت آنها را به آتش دوزخ که بدترین جایگاه است کیفر مى‏دهد.

آرى خداوند دعاى ابراهیم(ع) را مستجاب گرداند و مکه را سرزمین أمن قرار داد و هر کس که متعرض این شهر شد، خداوند او را به هلاکت رساند، هم‏چنان که دعایش را مستجاب گرداند و نعمت را بر اهالى آن فزونى بخشیده و انواع میوه‏ها (نعمت‏ها) از کلیه نقاط جهان بدان شهر وارد مى‏شود.

خداوند در پایان، به بناى خانه کعبه و بالا بردن دیوارهاى آن توسط ابراهیم و اسماعیل اشاره مى‏کند که آن دو با تضرّع و زارى از خدا خواستند که این کار بزرگ و مهمّ را از آنان بپذیرد.

 

1- ممتحنه (60) آیه 4.
2- سفر پیدایش، فصل 17، آیه 20.
3- ابراهیم(14) آیات 37 - 38.
4- گفته شده که، اسماعیل با پاها و دست‏هایش به زمین مى‏کشید تا این‏که آب از زیر پاهایش جوشید.
5- صافات(37) آیات 99 - 112.
6- سفر پیدایش، فصل 22، آیه 2. ذبیح کیست؟اظهر روایات اهل بیت، قول دوم، یعنى اسماعیل است چنان که آیات 102 تا 111 سوره صافات همین نظریه را تأیید مى‏کند؛ چه این که در این آیات، مأموریت ابراهیم و موضوع ذبح را بیان مى‏فرماید و پس از آن به بیان بشارت خدا به ابراهیم راجع به پیدایش اسحاق مى‏پردازد و بدیهى است که اسحاق در آن تاریخ وجود نداشته و خدا از پدیدآمدنش، به ابراهیم بشارت مى‏دهد لذا او نمى‏تواند ذبیح باشد.
دلیل دوم آن که، در آیه دیگر خدا ابراهیم(ع) را به ذریّه اسحاق بشارت مى‏دهد و از پدید آمدن حضرت یعقوب (فرزند اسحاق) سخن مى‏گوید، بنابراین چگونه تصور مى‏شود که خدا از پدید آمدن اولاد و احفاد اسحاق به ابراهیم بشارت دهد و در عین حال او را مأمور به ذبح اسحاق کند؟
به علاوه در حدیث صحیح از پیامبر(ص) روایت شده که فرمود: <أنا ابن الذبیحین؛ من فرزند دو ذبیحم» و جاى تردید نیست که رسول‏اکرم(ص) از فرزندان اسماعیل است که یکى از آن دو ذبیح تلقى مى‏شود و ذبیح دوم حضرت عبدالله والد ماجد پیامبر(ص) است.
گذشته از این عبارات تورات بهترین دلیل بر این است که ذبیح، اسماعیل است نه اسحاق، زیرا در عدد دوم از فصل 22 از سفر تکوین تورات، بیان مى‏کند که خدا ابراهیم را مأمور فرمود تا پسر یگانه‏اش را قربان کند. هم‏چنین در شماره‏هاى 16 و 17 از همان سفر، از قول فرشته در مقام خطاب به ابراهیم مى‏گوید: خداوند مى‏فرماید: به ذات خود سوگند مى‏خورم چون این کار را نمودى و یگانه پسرت را از من دریغ نداشتى، تورا برکت خواهم داد و ذریّه تو را مانند ستاره‏هاى آسمان و شن‏هاى کنار دریا فزونى خواهم بخشید.
با توجه به این بیان تورات، به خوبى روشن است که ذبیح، اسماعیل است و دست تحریف‏گران تورات، کلمه اسحاق را به جاى کلمه اسماعیل در تورات وارد کرده است. زیرا این سند مسلّم است که اسحاق هیچ‏گاه یگانه نبوده و او به تصدیق تورات چندین سال پس از اسماعیل متولد شده و اسماعیل تا پایانِ عمرِ ابراهیم، حیات داشته است.
بنابر آنچه ذکر شد جاى تردید نیست که ذبیح، اسماعیل است، ولى چون یهود از قدیم با فرزندان اسماعیل کینه و عناد و دشمنى و حسد داشته‏اند، کوشیده‏اند تا هرگونه افتخارى را از ایشان سلب کنند، و به خود نسبت دهند و چون داستان ذبح و تسلیم جان در پیشگاه خدا برتر از هر افتخارى است، لذا یهود خواسته‏اند آن را به اسحاق، جدّ خودشان نسبت دهند. تورات، سفر تکوین، شماره 25 از فصل 17 <ج».
7- ابن کثیر، بدایه و نهایه، ج‏1، ص‏159.
8- ابن اثیر، ج‏1، ص‏46.
9- بقره(2) آیات 125 - 127.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حضرت اسماعیل

احادیث حضرت معصومه

اختصاصی از اس فایل احادیث حضرت معصومه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه10

زندگی نامه حضرت معصومه (س)

 

نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.

ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت. 

 در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.

یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهلبیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نیز مسموم کردند.

به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى که «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربیع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.

آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در این شهر زندگى کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود.

محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.

سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوى محل فعلى که در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند. همین که قبر مهیا شد دراین که چه کسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشکل شدند، که ناگاه دو تن سواره که نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز یکى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاک و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد.

آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسى سخن بگویند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.

بنا به گفته بعضی از علما به نظر مى رسد که آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا که معمولاً مراسم دفن بزرگان دین با حضور اولیا الهی انجام شده است.

پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢٥٦ هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع). و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد.

ویژگیها و شباهتهای حضرت زهرای مرضیه(س) و فاطمه معصومه(س)

 

 

فاطمه ای دیگر از نسل پیامبر(ص)

«فاطمه» در لغت به معنی بریده شده و جدا شده می باشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی ، این است که پیروان فاطمه(س) به سبب او، از آتش دوزخ بریده ، جدا شده و برکنارند. بنابراین چون صدیقه کبری(س) در مقام عصمت ، پاکدامنی و تقدس روحی و جسمی در بالاترین مقام قرار داشت، به همین اسم نامیده می شد.

موسی بن جعفر(ع) نیز نام دخترش را چون پیامبر(ص)، فاطمه نهاد. فاطمه معصومه(س) نیز مانند مادرش دارای عالی ترین مقامات معنوی و پاکترین مکانت روحی است. آن بزرگوار همانند زهرای مرضیه، همچون پاره ای است که از آتش دورافتاده و در بالاترین جایگاه قدسی قرار گرفته است. آن حضرت علاوه بر طهارت ظاهری و حجب و حیای بیرونی، طهارت روحی و باطنی خاصی دارد که معنویت و نورانیت خاصی به او بخشیده است.

 

تجلیگاه عصمت زهرا(س)

حضرت فاطمه معصومه(س) بانویی بهشتی و آراسته به زیباییهای معنوی و روحی است که فضایلش دلیلی جز عصمت ندارد. آن بانوی مقدس، پرورش یافته دامان بزرگ مردی است که چون پیامبر(ص)، جایگاهی رفیع و مقامی بلند در نزد خداوند داراست. همچون مادرش(زهرای اطهر)، پاکی رفتار و پاکی کردار پدر را تجربه نموده و همانند او خود از زینتهای مادی و زیورهای ظاهری بریده است. عصمت معصومه(س) همان عصمت زهراست و شاید از دلایلی که او را معصومه نامیده اند، این باشد که مقام عصمت مادرش، زهرای اطهر(س) در او تجلی یافته باشد. بی شک به دلیل همین مقام عصمت است که جایگاهی بلند در بین ائمه معصومین(ع) یافته است.

بنابر روایات، لقب معصومه اولین بار از سوی امام رضا(ع) بر خواهر نهاده شد و ایشان از روی محبت و اشتیاق به خواهر، او را بدین نام فراخواند. آن گونه که آن امام در جایی می فرماید:«هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده باشد.»(1)

 

فداها ابوها

از شواهدی که می توان به وجود شباهت بین صدیقه کبری(س) و فاطمه معصومه(س) دلالت کرد، اینکه هر دو بزرگوار توسط پدران گرانقدر خویش با یک عبارت خاص(فداها ابوها) که برای هیچ بانوی دیگری به کار نرفته است، مورد تفقد قرار گرفته اند.

یکی از علمای معروف نجف اشرف از کتاب «کشف اللئالی » نقل کرده است که روزی جمعی از دوستداران و شیعیان موسی بن جعفر(ع) برای طرح مسایل خود به محضر آن حضرت رهسپار می شوند. در این هنگام امام کاظم(ع) در مسافرت بودند، لذا سؤالهای خود را نوشته و به خانواده امام تحویل دادند تا در سفر بعد به دیدار آن امام نائل شوند. هنگام وداع دیدند حضرت معصومه(س) پاسخ پرسشها و مسایل آنها را نوشته و آماده کرده است. آنها شادمان می شوند و آن را می گیرند. در هنگام مراجعت در مسیر با امام کاظم(ع) روبه رو می شوند و ماجرا را به عرض حضرت می رسانند. امام(ع) آن نوشته را از آنان می خواهد و مطالعه می کند و پاسخهای فاطمه معصومه(س) را درست می یابد. آنگاه سه بار می فرماید: «فداها ابوها» (پدرش به فدایش باد)

این موضوع علاوه بر مقام بلند علمی حضرت معصومه(س)، توجه خاص امام کاظم(ع) به ایشان را نیز می رساند زیرا این عبارت فقط درباره حضرت صدیقه کبری(س) و آن هم از زبان پیامبر اکرم(ص) به کار رفته بود.

 

شفیعه روز جزا

«شفاعت» از مهمترین اصول مذهب شیعه به شمار می آید. در اسلام بالاترین جایگاه شفاعت از آن رسول خداست و بعد از ایشان، ائمه معصومین(ع) از این جایگاه برای نجات اهل محشر برخوردارند. با این حال، دو تن از برجسته ترین بانوان اسلام نیز از چنین جایگاهی برخوردارند و به نقل از روایات در روز محشر دستگیر دوستداران و محبان اهل بیت(ع) قرار می گیرند؛ حضرت زهرا(س) و فاطمه معصومه(س). درباره شفاعت گسترده دختر رسول خدا همین بس که شفاعت به عنوان مهریه آن بزرگوار از طرف خداوند مقرر گردید و بنا به روایات اسلامی ، آن حضرت در روز قیامت به عنوان شفیعه روز جزا، به شفاعت گسترده از امت خویش خواهد پرداخت. با این حال پس از صدیقه کبری هیچ بانوی دیگری به جز حضرت معصومه(س) در گستردگی شفاعت در حد حضرت زهرا(س) قرار ندارد.

شفاعت گسترده حضرت فاطمه معصومه(س) تا آنجاست که سالها قبل از تولدش، امام صادق از ایشان خبر داده و می فرمایند:« به زودی بانویی از فرزندانم به آن سوی کوچ می کند که نامش فاطمه دختر موسی بن جعفر است که با شفاعت او همه شیعیانم وارد بهشت می شوند» (2)

و در جایی دیگر فرمود: «همه امت جدم محتاج شفاعت معصومه اند و با شفاعت ایشان به بهشت می روند»

برادر بزرگوار آن بانوی بزرگوار، امام رضا(ع) نیز در زیارتنامه ای که برای خواهر گرامی اش آورده در بیان اوصاف آن بانوی مکرمه به مقام شفاعت حضرت معصومه(س) اشاره می کند. در این زیارتنامه می خوانیم: «ای فاطمه در بهشت شفاعتم کن، زیرا تو مقامی بس ارجمند و والا در پیشگاه خداوند دارا هستی» (3) و این خود نشان دهنده شأن و مقام بسیار عظیم آن شفیعه روز جزا است چنانچه در فراز دیگری از زیارت مخصوص آن حضرت آمده است که : «فان لک عند ا... شأنا من الشأن»(4) و این عبارت بدین معناست که اگر ما از تو طلب شفاعت می کنیم بدین دلیل است که تو در پیشگاه خداوند دارای شأن و منزلتی عالی و وصف ناپذیر هستی که فقط خداوند و اولیایش بر این رتبه و جایگاه واقفند.

علاوه بر ایشان، امام جواد(ع) نیز به گونه ای به همین موضوع اشاره کرده است:«هر کس حضرت معصومه(س) را زیارت کند بهشت بر او واجب می شود»

 

دفاع از حریم ولایت

از دیگر ابعادی که می توان به وجود شباهتهایی بین این دو بانوی گرانقدر- فاطمه زهرا و فاطمه معصومه(س)- پی برد بحث ولایت پذیری و دفاع از حریم ولایت می باشد.

حضرت زهرا(س) در روزهای سخت بعد از رحلت پیامبر(ص) تا واپسین لحظات عمر گرانبار خویش، در دفاع از حقانیت و جایگاه ولایت امیرمؤمنان به بیان استدلالهای متین و استوار و روایتهای متعددی از پیامبر(ص) می پرداخت و بدین طریق برای اثبات جایگاه ولایت در خاندان اهل بیت(ع) تلاش می نمود. از مهمترین استدلالهای آن حضرت، خطبه ایشان در مسجد مدینه بود که سرشار از مفاهیم بلند ولایی می باشد. اما همان گونه که حضرت زهرا(س) در چنان شرایط حساسی به دفاع از اهل بیت(ع) پرداخت دیگر سلاله پاک رسول ا...، فاطمه معصومه(س) ، دختر دانشمند موسی بن جعفر نیز در شرایطی که اهل بیت(ع) از جایگاه واقعی خویش دور افتاده بود و جانشینان بر حق رسول اکرم(ص) یکی پس از دیگری به شهادت می رسیدند، با اشاره به روایاتی از پدران خویش، به ویژه فاطمه(س)، به تبیین حقانیت ائمه معصومین(ع) و بخصوص امیرالمؤمنین(ع) پرداخت و با اثبات ولایت او، بر ولایت امامان معصوم دیگر نیز صحه گذاشت. روایات متعددی از آن حضرت نقل شده که اغلب درباره امامت و ولایت حضرت علی(ع) می باشد. از مهمترین این روایات، روایتی است که با چند واسطه از حضرت زهرا(س) نقل شده است که فرمود:«پیامبر در شب معراج مشاهده کرد روی پرده ای از درگاه بهشت نوشته است معبودی جز خدای یکتا و بی همتا نیست و محمد رسول خدا و علی ولی و رهبر مردمند و جایی دیگر نوشته شده بود : شیعیان علی رستگارانند»(5)

همچنین در روایتی دیگر از حضرت زهرا(س) نقل می کند که آن حضرت فرمود:« آیا سخن رسول خدا را فراموش کرده اید که در روز غدیر خم فرمود: هر کس من مولای او هستم پس علی مولای اوست و نیز به علی فرمود: نسبت تو به من همانند نسبت هارون به موسی است»(6) و نیز در روایت دیگری صدیقه کبری(س) می فرماید:« آگاه باشید هر کسی با دوستی آل محمد بمیرد شهید مرده است»

بنابراین، اشاره حضرت معصومه(س) به احادیث غدیر و منزلت آن هم به روایت از حضرت فاطمه زهرا(س)، نشانگر تلاش ایشان برای اثبات جایگاه ولایت در نزد امیرالمؤمنین و فرزندان معصومش(ع) می باشد و از همین روست که او را «عالمه محدثه» نیز نامیده اند.

 

پاداش عظیم زیارت

ایرانیان همواره برای زیارت و دیدار مزار معصومین و آل ا... ارزش و تقدس بسیاری قایل بوده اند. زیارت، غبار از دل خسته دلان و عاشقان اهل بیت(ع) می زداید و روح انسان را در حریم پاک و بی آلایش این ذخیره های الهی در روی زمین، به پرواز می کشاند و آنان را به استمداد روحی و قلبی وادار می کند.

در نزد ایرانیان و عاشقان خاندان پاک حضرت رسول(ص)، زیارت حضرت معصومه(س) که همگان با لقب «کریمه اهل بیت» صدایش می زنند، حلاوت و جذابیت خاصی دارد. درباره فضیلت و پاداش عظیم زیارت آن بزرگوار روایات متعددی نقل گردیده است. از جمله اینکه امام رضا(ع) به یکی از برجسته ترین دانشمندان و محدثان اهل قم می فرماید: « ای سعد(بن سعد) از ما نزد شما قبری است» سعدبن سعد می گوید: آیا قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر(ع) را می گویید؟ امام رضا(ع) می فرمایند: آری، هر کس او را زیارت کند در حالی که آگاه به حق او باشد، بهشت از آن اوست»

از امام صادق(ع) نیز روایت شده است: «هر کس او را زیارت کند بهشت بر او واجب گردد» و در جایی دیگر روایت شده: «زیارت او همسنگ بهشت است» از امام جواد(ع) نیز این گونه نقل شده است:« هر کسی قبر عمه ام را در قم زیارت کند، به بهشت خواهد رفت.»(7)

بنا بر این روایات، به جز وجود مطهر حضرت زهرا(س)، کمتر زنی است که به چنان مقام شامخی رسیده باشد که زیارتش پاداش بهشت را برای زائرش دربر داشته باشد. در زیارتنامه مأثوره ای که از طرف امام رضا(ع) برای خواهر گرامی خود وارد گردیده و پس از حضرت زهرا(س) فقط اوست که صاحب چنین زیارتنامه ای است، جایگاه رفیع و منزلت والای آن بانوی مکرمه به خوبی بیان شده است. خود امام رضا(ع) در بیان اشتیاق دوستداران به زیارتش می فرماید: «کسی که معصومه را زیارت کند گویا مرا زیارت کرده است»(8)

از آیةا... مرعشی نجفی نقل گردیده که در جمع شاگردانش درباره دلیل آمدنش به قم می فرمود : «پدر و مادرم در نجف اشرف سکونت داشتند. من هم در همان شهر به دنیا آمدم و بزرگ شدم، پدرم مرحوم آیةا... سید محمود مرعشی نجفی که برای زیارت حضرت زهرا(س) اشتیاق فراوان داشت چهل شب را در حرم حضرت علی به سر می برد، به امید اینکه قبر شریف حضرت زهرا(س) را بیابد. شب چهلم در عالم رؤیا به محضر امام صادق(ع) مشرف می شود که ایشان می فرمایند: خداوند به خاطر مصالحی قبر حضرت زهرا(س) را برای همه مخفی نموده است. اگر می خواهی به موهبت زیارت مرقد حضرت زهرا(س) برسی مرقد حضرت معصومه(س) را که بانوی بزرگوار اهل بیت است زیارت کن و به دامن او چنگ بزن. از این رو طبق سفارش پدر، به قصد زیارت مرقد مطهر حضرت معصومه(س) از نجف به قم آمدم و به اصرار آیةا... حائری(مؤسس حوزه علمیه قم) ماندگار شدم.»(9)

بنابراین باید گفت، مرقد آن حضرت در رتبت، هم شأن مرقد صدیقه کبری(س) و تجلیگاه مرقد منور دختر رسول خدا، حضرت زهرای اطهر(س) می باشد. بانوی والا مقامی که حرم باصفایش و قدر و منزلت والایش یاد آور قدر و منزلت قبر گم شده  عصمت کبرای حق فاطمه زهرا(س) است و پناه بردن  صادقانه به حریم کرمش، گره گشای هر مشکل و بر طرف کننده همه  گرفتاریهاست.

 

وفات و خاکسپاری

در سال 201هجری خواهر گرامی امام رضا(ع) به اتفاق تعدادی از برادران و خواهران آن بزرگوار به شوق دیدار مجدد با برادر، عازم خراسان شدند ولی در میانه راه و در شهر ساوه عده ای از مخالفان اهل بیت(ع) که از پشتیبانی حکومت برخوردار بودند به مقابله با آنان پرداخته و تقریباً همه همراهان را به شهادت رساندند. حضرت معصومه(س) نیز در اثر این حادثه بیمار شدند و حتی بنا به روایات توسط عمال حکومتی مسموم می شوند و چون ادامه راه دشوار می گردد درخواست می کنند تا او را به شهر قم که مرکز شیعیان بوده، ببرند. آن حضرت در حالی که بشدت بیمار بوده اند، 17 روز در این شهر به سر می برند و در این مدت همواره مشغول به عبادت و راز و نیاز با پروردگار بودند؛ در حالی که پذیرای دوستداران و شیعیان قم نیز بوده اند تا اینکه در روز 23 ربیع الاول سال 203 بر اثر همان بیماری و یا مسمومیت به شهادت می رسند. این در حالی است که به گفته مورخان، بیش از 27 سال از عمر آن بانوی بزرگوار سپری نشده بود.

این موضوع که ایشان در هنگام شهادت و یا وفات 27 سال بیشتر نداشته اند و هنوز در آغاز دوره جوانی به سر می برده اند، ذهن بسیاری را به خود جلب کرده، زیرا ایشان نیز به مانند زهرای اطهر(س) در حالی که بیش از 27 سال از عمرشان نگذشته بود در دوره جوانی به دیدار حق شتافتند.

همچنین در جریان خاکسپاری و تدفین نیز فضیلت دیگری برای آن بانوی بزرگوار برشمرده اند که بی شباهت با صدیقه کبری(س) نیست و آن فضیلت اینکه دیده و شنیده نشده است بعد از حضرت زهرا(س) بانویی جز حضرت معصومه(س) توسط معصوم به خاک سپرده شود، در حالی که از بزرگان روایت شده است در مراسم تدفین آن بانوی بزرگوار دو سواره که از جانب ریگزار به سوی آنان آمده و بر جنازه نماز خواندند و جسم مطهر آن بانوی بزرگوار را در داخل سرابی که از قبل آماده شده بوده است، دفن کردند و بدون اینکه با کسی سخنی بگویند و کسی آنها را بشناسد، سوار بر مرکب می شوند و می روند. به گفته این بزرگان بعید نیست که این دو بزرگوار، امامان معصومی(امام رضا(ع) و اما جواد(ع)) بوده باشند که برای این امر مهم به قم آمدند(10)

پی نوشتها:

1- کریمه اهل بیت ، علی اکبر مهدی پور

2- انوار المشعشعین، محمد علی کاتوزیان، ج1 ، ص11

3- بحارالانوار، ج102، ص266

4- همان

5- بحارالانوار، ج 67، ص76

6- الغدیر، ج1، ص179

7- عوالم، ج 21 ص 331

8- بحارالانوار، ج102، ص266

9- به نقل از مجله پاسدار اسلام، شماره 177

10- تاریخ قم، ص 214

برگرفته از:قدس روزنامه صبح ایران

هدیه حضرت

یکى از علماى اعلام که در چند دوره مجلس شوراى اسلامى هم خدمت نموده اند و از سادات جلیل القدر منطقه آذربایجان شرقى مى باشند، چنین نقل مى کنند:

چند سال پیش از زعامت مرحوم آیت الله العظمى بروجردى(ره)، به طلاب و حوزه علمیه قم بسیار سخت مى گذشت، در حدى که خود این جانب که در منطقه خاکفرج مستأجر بودم، به قدرى از بقال محل نسیه جنس برده بودم که دیگر خجالت مى کشیدم از منزل خارج شوم و از مسیر آن مغازه بگذرم. روزى به فکر افتادم که این چه وضعى است؟ تا کى مى شود صبر کرد؟ اما این که چه کنم، به نتیجه اى نمى رسیدم! تا اینکه با خود گفتم به حرم مطهر حضرت معصومه(س) که عمه سادات است و خود من هم که سید هستم، مى روم و کنار ضریح مطهر فریاد مى کشم و حرف هاى دلم را مى زنم، هر چه مى خواهد بشود؟!

با عصبانیت عبایم را به سر کشیدم و به طرف حرم مطهر حرکت کردم . از صحن بزرگ وارد شدم و به طرف صحن عتیق رفتم و از دالانى که حد فاصل این دو صحن است چند قدم جلو رفتم که ناگهان خانمى به من نزدیک شد، در حالى که پوشیه به صورت زده بود و بسیار با وقار بود، پاکت نامه اى به من داد و فرمود: آقا سید! این براى شماست، من که به قصد دیگرى به طرف حرم مى رفتم، پاکت نامه را گرفته و بى توجه چند قدمى جلوتر رفتم و آن خانم هم به طرف صحن بزرگ رفت، یک مرتبه با خود گفتم ببینم در نامه چه نوشته است؟ و قصه چیست؟ نامه را بازکردم و دیدم «دو هزار تومان» پول است! با خود گفتم یعنى چه؟ به دنبال خانم رفتم که بپرسم این پول به چه عنوان و به چه جهت است ؟ به صحن ها و درهاى بیرون مراجعه کردم و اثرى ندیدم! ناگهان زبان دلم به من گفت: چه بسا این هدیه حضرت معصومه(س) است، خصوصاً با آن جمله اى که خانم به هنگام دادن پاکت بیان کرد. این جا بود که انقلابى عجیت در من پدیدار شده و بسیار گریه کردم و به طرف صحن عتیق آمدم و وارد ایوان طلا شدم، ولى وارد رواق مطهر نشدم، با خود گفتم: «تو لیاقت ندارى وارد شوى، همین جا کنار در توقف کن، تو مثل یک درنده مى خواستى حمله کنى، ولى حضرت زودتر یک لقمه غذا جلوى تو انداخت تا آرام شوىبه هر حال بسیار گریه کردم و با عذر خواهى به منزل برگشتم. این شخصیت بزرگوار که در حال نقل این قضیه نیز بسیار اشک مى ریخت، هنوز شرمنده آن قصه و نیت اولى بود و مبهوت آن کرامات باهره، پس از لحظه اى دوباره ادامه داد، آن مبلغ پول موجب رونق و برکتى در زندگى ما شد که بحمداله هنوز محتاج شخصى نشده ام.

   

 

 

 

احادیث منقوله از حضرت معصومه(س)

حدثتنی فَاطِمَةُ وَ زَیْنَبُ وَ أمَّ کُلْثُوم بَنَاتُ مُوسَى بْن ِ جَعْفَر قُلْنَ:... عَنْ فَاطِمَةَ بِنْت ِرَسُول ِاللّه ِصَلَّى اللّه عَلَیْه ِوَ آله و سَلَّمَ وَ رَضِىَ عَنْهَا قَالَتْ : «أنَسِیتُمْ قَوْلَ رَسُول ِاللّه ِصِلَّى اللّهُ عَلَیْه ِوَ سَلَّم یَوْمَ غَد ِ یر ِخُمٍّ، مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوُلاهُ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللّهُ عَلَیْه ِوَ آله و سَلَّمَ ،أنْتَ مِنِّى بِمَنْز ِلَة ِهَارُونَ مِنْ مُوسى؟!»

فاطمه معصومه (س) این روایت را از دختر امام صادق(ع) نقل مى کند که سلسله سندش در نهایت به فاطمه زهرا(س) مى رسد.

فاطمه زهرا(س)، دختر بزرگوار رسول اکرم (ص) فرمود: « آیا فرمایش رسول خدا(ص) را در روز غدیر خم فراموش کرده اید که فرمود: هر کس من مولاى اویم، على مولاى اوست، و (آیافراموش کرده اید) دیگر فرمایش آن حضرت را که فرمود: تو براى من همانند هارون براى موسى هستى؟!»(١)

 

… عَنْ فَاطِمَةُ بِنْتَ موسَى بْن جَعْفَر (ع)... عَنْ فَاطِمَةَ بِنْت ِرَسُول ِاللّهِ صَلَّى اللّه عَلَیْه ِوَ آلِهِ وِ سَلَّمَ ، قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللّه ِصَلَّى اللّه ِعَلَیْه ِوَ آلِه ِوَ سَلَّمَ : «ألا مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آل ِمُحَمَّد ماتَ شَهِیداً.

فاطمه معصومه(س)، از دختر امام صادق (ع) روایتى نقل مى کند که سلسله سندش به حضرت فاطمه زهرا(س)مى رسد که آن حضرت مى فرماید: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: «آگاه باشید! هرکس با محبّت آل محمّد بمیرد شهید از دنیا رفته است.»

مرحوم علامه مجلسى از شیخ صدوق روایتى بس ارزشمند درباره ارزش زیارت فاطمه معصومه (س) نقل مى کند:

قَالَ سَألْتُ اَبَا الْحَسَن ِالر ِّضَا(ع) عَنْ فَاطِمَةَ بِنْت ِمُوسَى بْن ِجَعْفَر (ع)، فَقَالَ مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّةَ.

راوى گوید از امام رضا(ع) درباره حضرت فاطمه معصومه پرسیدم. آن حضرت فرمود:« هرکس قبرش را زیارت کند، بهشت بر او واجب مى شود .

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

١-عوالم العلوم، ج ٢١، ص ٣٥٣ به نقل از اسنى المطالب ص ٤٩ تا ص ٥١. این روایت مدارک دیگرى هم دارد که در شرح مفصّل به آن پرداخته ایم .

 

 

 

روى القاضى نور اللّه عن الصادق علیه السلام قال:

ان للّه حرماً و هو مکه ألا انَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدینة ألا وان لامیرالمؤمنین علیه السلام حرماً و هو الکوفه الا و انَّ قم الکوفة الصغیرة ألا ان للجنة ثمانیه ابواب ثلاثه منها الى قم تقبض فیها امراة من ولدى اسمها فاطمه بنت موسى علیهاالسلام و تدخل بشفاعتها شیعتى الجنة با جمعهم .

 

 

 

 

خداوند حرمى دارد که مکه است پیامبر حرمى دارد و آن مدینه است و حضرت على (ع) حرمى دارد و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است که از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز مى شود - زنى از فرزندان من در قم از دنیا مى رود که اسمش فاطمه دختر موسى (ع) است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت مى شوند .

عن سعد عن الرضا(ع) قال:

یا سعد من زارها فله الجنة

ثواب الأعمال و عیون اخبار الرضا(ع): عن سعد بن سعد قال: سالت اباالحسن الرضا(ع) عن فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) فقال:

من زارها فله الجنة

امام رضا (ع) فرمود- کسى که حضرت فاطمه معصومه را زیارت کند پاداش او بهشت است .

کامل الزیارة:عن ابن الرضا علیهماالسلام قال:

من زار قبر عمتى بقم فله الجنة

امام جواد - کسى که عمه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است .

امام صادق (ع):

من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة

(بحار ج ٤٨ صفحه ٣٠٧) (این تعبیر بخشى از روایت مذکور در همین ورق شماره ٧ است )

امام صادق (ع) کسى که آل حضرت را زیارت کند در حالى که آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد به بهشت مى رود.

امام صادق (ع):

«الّا انَّ حرمى و حرم ولدى بعدى قم» بحار ج ٦٠ صفحه ٢١٦

امام صادق (ع) - آگاه باشید که حرم و حرم فرزندان بعد از من قم است

جایگاه حضرت معصومه(س)

لقب «معصومه» را امام رضا(ع) به خواهر خود عطا فرمود:

آن حضرت در روایتى فرمود:

«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنى.» (١)

«هرکس معصومه را در قم زیارت کند،مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.»

این لقب، که از سوى امام معصوم به این بانوى بزرگوار داده شده، گویاى جایگاه والاى ایشان است.

امام رضا(ع) در روایتى دیگر مى فرماید:

هرکس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى یا خواهرم را در «قم» زیارت کند که ثواب زیارت مرا در مى یابد. (٢)

لقب دیگر حضرت معصومه(س) «کریمه اهل بیت» است. این لقب نیز بر اساس رؤیاى صادقانه یکى از بزرگان، از سوى اهل بیت به این بانوى گرانقدر داده شده است. ماجراى این رؤیاى صادقانه بدین شرح است :

مرحوم آیت اللّه سیّد محمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشى (ره) بسیار علاقه مند بود که محل قبر شریف حضرت صدّیقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب کرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پایان رساندن ختم و توسّل بسیار، استراحت کرد. در عالم رؤیا به محضر مقدّس حضرت باقر(ع) و یا امام صادق (ع) مشرّف شد.

امام به ایشان فرمودند:

«عَلَیْکَ بِکَرِیمَةِ اَهْل ِ الْبَْیت ِ.»

یعنى به دامان کریمه اهل بیت چنگ بزن .

 

١-ناسخ التواریخ، ج ٣، ص ٦٨، به نقل از کریمه اهل بیت، ص ٣٢

٢-زبدة التصانیف، ج ٦، ص ١٥٩، به نقل از کریمه اهل بیت، ص ٣ .

ایشان به گمان اینکه منظور امام (ع) حضرت زهرا(س) است، عرض کرد: «قربانت گردم، من این ختم قرآن را براى دانستن محل دقیق قبر شریف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زیارتش مشرّف شوم.»امام فرمود: «منظور من، قبر شریف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزود:«به دلیل مصالحى خداوند مى خواهد محل قبر شریف حضرت زهرا(س) پنهان بماند؛ از این رو قبر حضرت معصومه(س) را تجلّى گاه قبر شریف حضرت زهرا(س) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه(س) داده است.»مرحوم مرعشى نجفى هنگامى که از خواب برخاست، تصمیم گرفت رخت سفر بر بندد و به قصد زیارت حضرت معصومه (س) رهسپار ایران شود. وى بى درنگ آماده سفر شدو همراه خانواده اش نجف اشرف را به قصد زیارت کریمه اهل بیت ترک کرد. (١)

 

١-کریمه اهل بیت، ص٤٣، با تلخیص و تصرّف .

 


دانلود با لینک مستقیم


احادیث حضرت معصومه

سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س)

اختصاصی از اس فایل سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س)


سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word)
تعداد صفحه:73

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا»

منظومه محنت زهرا و آل او دوشیزگان پرده نشین حریم قدس

 

بر خاطر کواکب ازهر نوشته‌اند نام بتول بر سر معجر نوشته‌اند

سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد. درود برون از شمارش بر خاتم پیامبران که با ارائه رسالتش دین خدا را استواری بخشید و بشر را به راه راست رهنمون شد و با وانهادن قرآن و عترت پاک، چراغ شریعت را تا قیام قیامت بیافروخت. و سلام بر گرامی دخت پیامبر، محبوبه داور، همسر حیدر، فاطمه زهرا باد.

صدایی از آن دور دور، از آن دور دور، می آید، کم قوت است اما نافذ، تیز رو، به نشانه دل، دلهای گشاده بر صفا، دلهای اهل، اهل حق، اهل ولایت. این صدا، صدای بانوی بزرگ عالم است و گوش، گوش این خدمتگزاران دیانت. که مجموعه ای چنین لطیف را پس از بسیار رنج فراهم داشتن. چه رنجی؟ و چرا؟

کوشیدند ناجوانمردانی که معاصر آن بانو بودند (و یا پس از آن با همان ناجوانمردی، بلکه سخت تر و ریا کارانه تر) که این صدا را در گلو، و سپس در یادها و خاطره ها خاموش و بی اثر گردانند. گرچه بسیاری را توانستند، اما خداوند عزیز، آنچه را «نمونه آن بسیار» و «پرتوی از آن خرمن روشنی» بود، به عنایت بر ما نگاه داشت «همه شکر گزاریم.» و گویا که این صدا مستقیم هم آمده است که چنین صراحت دارد و چنین تأثیر می گذارد. خوبست که سابقه این امر را میان شیفتگان حق، یاد آوریم تا امید بخش دلها باشد. مردی زنده از «دیار طوس» می شنود صدای رسول خدا را، از ورای قرنها، از ورای کوهها و دره ها و حصارها، حتی از ورای حجاب های تاریخ ما و تاریخ همه حق دوستان که؛ تو گویی دو گوشم بر آوای اوست؛ دو گوش من. همین گوشها که در پی گوش دل به انتظار؛ حاضر نشسته است، و با هدایت فطری دل می تواند دریابد حق را، برگزیند حق را، فروگیرد از هر وارده ای؛ حق را که «شرع داخل» را «عقل درون» را «رسول باطن» را در کنار، و بلکه بر سر ناظر دارد. به همین لحاظ یقین می کند بر حق دریافته و گزیده اش، گوید: درست این سخن، گفت پیغمبر است، یعنی تردید ندارم، بر یقین کامل هستم، خود شنیده ام و خود دریافته ام و مستقیم از گوینده صادق آن، این من، و این گوش دل من «ما کذب الفواد مارای» می‌بیند رسول را در می یابد کلام او را، فرا می گیرد آن را، به گوش، به جان، به دل، و به عمق دل می سپارد.

 


دانلود با لینک مستقیم


سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س)

زندگی حضرت امام زمان در دوران غیبت

اختصاصی از اس فایل زندگی حضرت امام زمان در دوران غیبت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

زندگی حضرت امام زمان در دوران غیبت


زندگی حضرت امام زمان در دوران غیبت

زندگی حضرت امام زمان در دوران غیبت ؛ تحقیقی آموزشی است که مناسب پروژه و تحقیق دروس عمومی معارف اسلامی و اندیشه اسلامی و تاریخ اسلام است و در 27 صفحه تهیه شده است .

شامل این مطالب می باشد:

مکان های زندگی ایشان به تفصیل در این مطلب ذکر شده است.
همسر و فرزند دیگر بخش آن است.
منابع نیز ذکر شده است.


دانلود با لینک مستقیم


زندگی حضرت امام زمان در دوران غیبت