اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله آشنایی با دین زردشت

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله آشنایی با دین زردشت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


هنگامی که چند قرن بر ورود آریاییان به ایران گذشت این قوم اندک اندک به شهر نشینی روی آوردند و این مساءله در جهان بینی ایشان تاءثیر گذاشت .
در آن روزگار انسان اصلاح گری بر خاست و آریاییان را که خواستار ترک خرافات قدیم بودند، به آیین تازه ای دعوت کرد و آیین مغان را برانداخت . این پیامبر مصلح که خود را فرستاده خدای خوبی و روشنایی معرفی می کرد، زردشت نام داشت . وی مدعی بود آیین خود را از آهورمزدا دریافت کرده تا جهان را از تیرگیها پاک کند و آن را به سوی نیکی و روشنایی رهنمون شود.
زردشتیان به نامهایی چون گبر و مجوسی و پارسی خوانده می شوند. کلمه ((گبر)) در زبان سریانی به معنای کافر از از جانب دیگران به آنان اطلاق گردیده و واژه ((المجوس )) در دستور زبان عربی ، اسم جنس ‍ جمعی و مفرد آن مجوسی است . ((المجوس )) در قرآن کریم (حج :17) در کنار پیروان ادیان دیگر یافت می شود. اکثر علمای اسلام زردشتیان را اهل کتاب دانسته اند. احادیثی نیز در این باب موجود است . آیین زردشت حدود یک قرن قبل از میلاد تحول یافت و آن صورت تحول یافته را آیین مزدیسنی می نامند. مزدیسنا در لغت به معنای ستایش مزداست .

 

1- سرگذشت زردشت
دانشمندان در مورد وجود تاریخی پیامبر ایران باستان شک دارند، اما بیشتر آنان وجود وی را نفی نمی کنند. زردشت ، زرتشت ، زرادشت ، زراتشت ، زردهشت و کلماتی از این قبیل از واژه ((زرثوشتر))(Zarathushtra) در گاتها (بخشی از کتاب آسمانی زردشت ) می آید که طبق نظریه صحیحتر معادل زرد اشتر یعنی دارنده شتر زرد است .
نام پدرش پوروشسب یعنی دارنده اسب پیر، نام مادرش دغدو یعنی دوشنده گاو ماده و نام خاندان وی سپیتمه یعنی سپید نژاد بود.
طبری مورخ مشهور اسلام و پیروان او زردشت را از فلسطین می دانند و می گویند وی از آنجا به ایران آمده است ، اما قول صحیح و معروف آن است که وی ایرانی و اهل آذربایجان بوده است و محل برانگیختگی او را کوهی نزدیک دریاچه ارومیه می دانند.(1)
درباره زمان زردشت نیز اختلاف است و زمان وی حتی به 6000 سال قبل از میلاد نیز برده شده است . اما بر اساس نظریه مشهور، وی در سال 660 قبل از میلاد به دنیا آمد و در 630 قبل از میلاد (در سن 30 سالگی ) به پیامبری مبعوث شد. وی در سال 583 ق .م . در سنن 77 سالگی در آتشکده ای در بلخ (افغانستان ) توسط لشکر قومی مهاجم به شهادت رسید.
گر چه بعثت زردشت در شاهنامه فردوسی آمده است ، اما متاءسفانه آن حادثه در قسمت افسانه ای آن کتاب مذکور است ، به طوری که درباره گشتاسب (پادشاهی که زردشت او را دعوت می کند و به آیین خود در می آورد) اختلاف است . برخی او را با ویشتاسب پدر داریوش هخامنشی برابر دانسته اند. از سوی دیگر از نظر تاریخی مسلم است که ویشتاسب نه یک پادشاه ، بلکه استانداری بوده است .
2- تعالیم زردشت
در آیین زردشت سه اصل عملی گفتار نیک ، پندار نیک ، کردار نیک وجود دارد که مانند آن را در ادیان مختلف می یابیم . از جمله در اسلام آمده است : ((الایمان قول باللسان و اقرار بالجنان و عمل بالارکان .))
احترام به آتش به عنوان یکی از مظاهر خدای روشنایی و افروخته نگه داشتن آن و انجام مراسمی خاص در اطراف آن در معابدی به نام آتشکده مشخصترین ویژگی این آیین است . همچنین آبادانی ، کشاورزی دامداری و شهرنشینی مورد ستایش قرار گرفته است . احترام به حیوانات ، مخصوصا سگ و گاو، همچنین خوشرفتاری با مردم نیز جایگاهی به حیوانات ، مخصوصا سگ و گاو، همچنین خوشرفتاری با مردم نیز جایگاهی ویژه دارد. برخی از آداب و رسوم سرزمین ما از قبیل مراسم چهارشنبه سوری و سوگند خوردن به روشنایی چراغ و چیزهای دیگر با تعالیم زردشتی ارتباط دارد.
همچنین برخی زندیقان قرون نخست اسلام گرایشهای زردشتی داشتند.
3- اوستا
کتاب آسمانی زردشتیان اوستا نام دارد که به معنای اساس و بنیان و متن است . این کتاب به خط و زبان اوستایی نوشته شده است که به ایران باستان تعلق دارد و با زبان پهلوی و سانسکریت همریشه است . به عقیده بسیاری از محققان ، خط اوستایی در دوره ساسانیان (226 - 641 م .) پدید آمد و اوستا که قبلا در سینه ها بود، به آن خط کتابت شد و به قولی این کار پس از ظهور اسلام صورت گرفته است .
زردشتیان و پژوهشگران بر این مساءله اتفاق دارند که اوستا در اصل بسیار بزرگتر بوده است که به عقیده برخی روی 12000 پوست گاو نوشته بود. اوستای کنونی دارای 83000 کلمه است و احتمالا اصل آن دارای 345700 کلمه (یعنی چهار برابر) بوده است . اوستای اصلی به 21 نسک (کتاب یا بخش ) تقسیم می شد و اوستای کنونی نیز 21 نسک است .
اوستا 5 بخش دارد:
1. یسنا (یعنی جشن و پرستش )؛ قسمتی از این بخش گاتها نامیده می شود (به معنای سرود). این بخش که مشتمل بر ادعیه و معارف دینی و معروفترین قسمت اوستاست ، به خود زردشت نسبت داده می شود، در حالی که سایر قسمتهای اوستا را به پیشوایان دین زردشت نسبت می دهند؛
2. ویسپرد (یعنی همه سروران ) مشتمل بر نیایش ؛
3.وندیداد (یعنی قانون ضد دیو) درباره حلال و حرام و نجس و پاک ؛
4. یشتها (یعنی نیایش سرود و تسبیح )؛
5. خرده اوستا (یعنی اوستای کوچک ) درباره اعیاد و مراسم مذهبی و تعیین سرودهای آنها زردشتیان ، علاوه بر اوستا، تفسیری به نام زنداوستا و کتب مقدس دیگری به زبان پهلوی دارند.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   16 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله آشنایی با دین زردشت

دانلودمقاله حسد و جنبه های اخلاقی آن

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله حسد و جنبه های اخلاقی آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
حسد
حسد، آرزوى زوال نعمت از برادر مسلمان است از نعمتهائى که صلاح او باشد.اما اگر زوال نعمت را از او نخواهد بلکه مثل آن را براى خود بخواهد «غبطه و منافسه‏» است.و اگر زوال چیزى را از کسى بخواهد که صلاح او نیست آن را «غیرت‏» خوانند.
بیان تفصیلى آن این است که اگر انگیزه حسد صرفا حرص بر این باشد که آن نعمت‏به تو برسد، این از پستى و زبونى قوه شهویه است، و اگر انگیزه آن تنها رسیدن مکروهى به محسود باشد از رذائل قوه غضب است، و از نتایج کینه - توزى است که آن هم از نتایج‏خشم است، و اگر باعث آن ترکیبى است از هر دو، این از پستى و زبونى هر دو قوه است.و ضد حسد، نصیحت و خیرخواهى است‏یعنى خواستن دوام نعمت‏خداوند بر برادر مسلمانت، که صلاح او در آن است.
و شکى نیست که حکم قطعى به اینکه این نعمت صلاح است‏یا فساد ممکن نیست.چه بسا که چیزى در آغاز و در نظر اول عمت‏شمرده شود و سرانجام بر صاحب خود و بال و فساد باشد.پس ملاک و مناط در این امر ظن و گمان غالب است، و بنابراین اگر ظن غالب این است که به صلاح اوست، خواستن زوال آن حسد است و خواستن دوام و بقاء آن خیرخواهى است، و آنچه گمان رود که موجب فساد باشد، خواستن زوال آن غیرت است.اما آنچه صلاح و فساد آن بر تو مشتبه است زوال و بقاء نعمت را براى برادرت مخواه مگر اینکه آن را به شرط صلاح مقید کنى تا از حکم حسد رهایى یابى و حکم خیرخواهى برایت‏حاصل شود.و معیار در نصیحت و خیرخواهى این است که آنچه را براى خود مى‏خواهى براى برادر خود نیز بخواهى و آنچه را براى خود نمى‏خواهى و نمى‏پسندى براى او نیز نخواهى و نپسندى.و معیار در حسد این است که آنچه را براى خود نمى‏خواهى براى او بخواهى، و آنچه را براى خود مى‏خواهى براى او نخواهى.
فصل 1: مذمت‏حسد
حسد سخت‏ترین و دشوارترین بیماریهاى روانى و بدترین و پلیدترین رذایل است، و صاحب خود را به عقوبت دنیا و عذاب آخرت گرفتار مى‏سازد.زیرا در دنیا لحظه‏اى از حزن و الم خالى نیست و به هر نعمتى که در دست دیگران مى‏بیند رنج مى‏برد، و نعمت‏هاى خداى تعالى نامتناهى است و هرگز از بندگان بریده و منقطع نمى‏شود، پس حسود پیوسته در اندوه و رنج است.و وبال و سرانجام بد آن گریبانگیر خود او خواهد شد و اصلا به محسود ضررى نمى‏رساند، بلکه موجب ازدیاد حسنات و بالا رفتن درجات او مى‏شود از این رو که حسود بر او عیب مى‏گیرد، و آنچه در شرع جایز نیست درباره او مى‏گوید، پس نسبت‏به او ظالم است و قستى از وزر و وبال محسود را بر دوش خود مى‏گیرد، و اعمال شایسته خود را به دفتر اعمال او منتقل مى‏سازد، بنابراین حسد وى براى محسود جز خیر و نفع اثرى ندارد.و با وجود این در مقام عناد و ضدیت‏با آفریدگار و پروردگار بندگان است، زیرا اوست که نعمت‏ها و خیرات را بر بندگان چنانکه اراده فرموده به مقتضاى حکمت و مصلحت‏خود ارزانى داشته است، پس حکمت‏حق و کامل او چنین اقتضا کرده که آن نعمت‏بر آن بنده حاصل و باقى باشد، و حسود بیچاره زوال آن را مى‏خواهد.و آیا این چیزى جز ناخشنودى از قضاء الهى در برترى دادن بعضى بندگان بر بعضى دیگر است؟ و این نیست مگر آرزوى قطع فیوضات الهى که بر حسب حکمت‏بالغه مقدر و صادر شده و خواستن خلاف آنچه خداوند به مقتضاى مصلحت اراده فرموده است! بلکه حسود طالب نقص بر خداى سبحان است و نمى‏خواهد خدا را متصف به صفات کمالیه بداند.زیرا افاضه نعمت‏ها از سوى خداوند در وقت‏شایسته و در جاى مستعد از صفات کمالیه خداى تعالى است که عدم آنها نقص است‏بر او، و گرنه از او صادر نمى‏شد، و حسود ثبوت این نقص را مى‏خواهد.از سوى دیگر حسود چون زوال نعمت‏هاى الهى را که وجوداتند مى‏خواهد و بازگشت‏شرور و بدیها به عدم است پس وى طالب شر و دوستدار آن است.و حکما تصریح کرده‏اند که هر که به شر، اگر چه براى دشمن، راضى و خشنود باشد در واقع شریر است.پس حسد بدترین رذائل و حسود شریرترین مردم است.و چه خباثت و معصیتى بالاتر از این که کسى از راحت مسلمانى بدون آنکه براى وى ضررى داشته باشد ناراحت و متالم شود؟ و از این رو در آیات و اخبار از این صفت مذمت‏شدید شده است. خداى سبحان در ناشایسته شمردن آن مى‏فرماید:
«ام یحسدون الناس على ما آتاهم الله من فضله‏» (نساء 53) .
«یا به مردم نسبت‏به آنچه خدا از فضل و کرم خویش به آنان داده حسد مى‏برند؟» .و مى‏فرماید:
«ود کثیر من اهل الکتاب ان یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم‏» (بقره 109) .
«بسیارى از اهل کتاب از حسدى که در دلشان است دوست دارند که شما را پس از ایمان آوردنتان به کفر باز گردانند» .
و مى‏فرماید:
«ان تمسسکم حسنة تسؤهم و ان تصبکم سیئة یفرحوا بها» .
(آل عمران 120)
«اگر نیکیى به شما رسد بد حال و ناراحت مى‏شوند و اگر بدیى به شما رسد از آن شادمان مى‏گردند» .
و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «الحسد یاکل الحسنات کما تاکل النار الحطب‏» .
«حسد کارهاى نیک را مى‏خورد همچنانکه آتش هیزم را مى‏خورد» .
و نیز فرمود: «قال الله عز و جل لموسى بن عمران: یابن عمران لا تحسدن الناس على ما آتیتهم من فضلى و لا تمدن عینیک الى ذلک و لا تتبعه نفسک، فان الحاسد ساخط لنعمى، صاد لقسمى الذى قسمت‏بین عبادى.و من یک کذلک فلست منه و لیس منى‏» .
«خداى عز و جل به موسى بن عمران وحى فرمود که به مردم بر آنچه از فضل خود به آنها داده‏ام حسد مبر، و چشمهاى خود را بر آن مدوز، و دلت را دنبال آن مکن، که حسود نسبت‏به نعمت‏هاى من خشمگین است، و از تقسیمى که میان بندگان خود کرده‏ام جلوگیر است.و هر که چنین باشد من از او نیستم و او از من نیست‏» .
و فرمود: «لا تحاسدوا و لا تقاطعوا و لا تدابروا و لا تباغضوا، و کونوا عباد الله اخوانا» .
«حسد مورزید و از هم مگسلید و به یکدیگر پشت مکنید (راه مخالفت مپوئید) و دشمنى منمائید، بندگان خدا! با هم برادر باشید» .
و فرمود: «دب الیکم داء الامم قبلکم: الحسد و البغضاء هى الحالقة، لا اقول حالقة الشعر، و لکن حالقة الدین.و الذى نفس محمد بیده! لا تدخلون الجنة حتى تؤمنوا، و لن تؤمنوا حتى تحابوا.
الا انبئکم بما یثبت ذلک لکم؟ افشوا السلام بینکم‏» «بیمارى امتهاى پیش در شما راه یافته: حسد و دشمنى که سترنده است، نه سترنده موى بلکه سترنده دین.به خدائى که جان محمد به دست اوست، به بهشت نمى‏روید تا ایمان آورید، و ایمان نخواهید آورد تا یکدیگر را دوست‏بدارید.
آیا مى‏خواهید شما را به چیزى خبر دهم که مهربانى و دوستى را میان شما برقرار کند؟ به همدیگر سلام کنید!» .
و فرمود: «کاد الفقر ان یکون کفرا، و کاد الحسد ان یغلب القدر» . «فقر نزدیک است که به کفر انجامد، و حسد نزدیک است که بر قدر غلبه کند (1) » .
و فرمود: «به زودى به امت من بیمارى امتها خواهد رسید.پرسیدند:
بیمارى امتها چیست؟ فرمود: «خود پسندى و ستیزندگى، و سرکشى، و زیاده جوئى، و همچشمى در دنیا، و دورى نمودن و حسد ورزیدن، تا آنکه ستم و تعدى و سپس آشوب و فتنه پدید آید» .
و فرمود: «ترسناکتر چیزى که بر امتم مى‏ترسم این است که مالشان زیاد شود پس با یکدیگر حسد ورزند و یکدیگر را به قتل رسانند» .
و فرمود: «براى نعمت‏هاى خدا دشمنانى هست.پرسیدند: آنها کیانند؟
فرمود: کسانى که به مردم بر آنچه خدا از فضل خود به ایشان داده حسد مى‏برند» .
و در یکى از احادیث قدسى وارد شده است که: «خداوند فرمود: حسود دشمن نعمت من است و از قضاء من خشمگین است و به قسمتى که در میان بندگانم کرده‏ام راضى و خشنود نیست‏» .
امام باقر علیه السلام فرمود: «ان الرجل لیاتى باى بادرة فیکفر.و ان الحسد لیاکل الایمان کما تاکل النار الحطب‏» .
«گاهى مرد شتابزدگى و تندى مى‏کند و کافر مى‏شود.و حسد ایمان را مى‏خورد همچنانکه آتش هیزم را مى‏خورد» .
و حضرت صادق علیه السلام فرمود: «آفة الدین: الحسد و العجب و الفخر» «آفت دین حسد و خودبینى و فخر فروشى است‏» .
و فرمود: «ان المؤمن یغبط و لا یحسد، و المنافق یحسد و لا یغبط (2) » .
«مؤمن غبطه مى‏برد و حسد نمى‏ورزد، ولى منافق حسد مى‏ورزد و غبطه نمى‏برد» .
و فرمود: «حسود پیش از آنکه ضررى به محسود برساند به خود زیان مى‏زند، چنانکه ابلیس به سبب حسد براى خود لعنت‏به ارث برد، و براى آدم برگزیدگى و هدایت و بالا رفتن به مقام حقایق عهد و اصطفاء الهى را حاصل کرد.
پس محسود باش و حسود مباش، که ترازوى حسود همیشه سبک است‏به واسطه سنگینى ترازوى محسود (3) ، و روزى قسمت‏شده است، پس حسد چه نفعى به حسود و چه ضررى به محسود مى‏رساند.و ریشه حسد از کورى دل و انکار فضل و کرم خداى تعالى است، و اینها دو بالند براى کفر.و به واسطه حسد فرزند آدم در حسرت جاوید افتاد، و به دره هلاکتى سقوط کرد که هرگز نجاتى براى او نیست.و حسود را توبه نیست، زیرا بر آن مصر و به آن معتقد است و حسد سرشت اوست که بدون معارض و بى‏سبب ظاهر مى‏شود، و سرشت از ریشه تغییر نمى‏پذیرد، هر چند که معالجه شود (4) » .
یکى از حکما گفته است: «حسد زخمى است‏بهبود ناپذیر» .
و یکى از خردمندان گفته است: «ظالمى شبیه‏تر به مظلوم از حسود ندیدم، که نعمت ترا نقمت‏خود مى‏داند» .
و یکى از بزرگان گوید: «حسود از مجالس و مجامع جز مذمت و ذلت‏بهره‏اى نمى‏برد، و از ملائکه جز لعنت و دشمنى به او نمى‏رسد، و از خلق جز غم و اندوه عایدش نمى‏شود، و در وقت مردن جز سختى و هراس نصیبى ندارد، و در قیامت جز رسوائى و عذاب به او نمى‏رسد» .
اخبار و روایات در نکوهش حسد بیرون از حد شمار است، و آنچه یاد شد براى حق جو کافى است.و نیز باید دانست که ناپسند داشتن نعمت و حب زوال آن نسبت‏به کافر و فاجر که دستاویز فتنه و آزار خلق و افساد بین مردم مى‏شود مانعى ندارد، از این رو که وسیله فساد است نه از آن جهت که نعمت است.
فصل 2: منافسه (5) و غبطه (6)
منافسه یعنى آرزو نمودن نعمتى که براى دیگرى هست‏بى‏آنکه زوال آن را از او بخواهد، و این مذموم نیست، بلکه در واجب واجب است و در مستحب مستحب و در مباح مباح.
خداى سبحان مى‏فرماید:
• «و فى ذلک فلیتنافس المتنافسون‏» (مطففین 26) .
• «و همچشمى کنان در این باره (نعمت‏بهشتى) همچشمى کنند» .
• و سخن پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بر این معنى حمل مى‏شود که فرمود: «لا حسد الا فى اثنین: رجل آتاه الله مالا، فسلطه على ملکه فى الحق.و رجل آتاه الله علما، فهو یعمل به و یعلمه الناس‏» .
• «حسد روا و نیکو نیست مگر در دو مورد: مردى که خدا او را مالى داده باشد و او [در صرف] در راه حق به آن دست‏یابد، و مردى که خدا به او علمى عطا فرموده و او به آن عمل کند و به مردم بیاموزد» .یعنى غبطه جز در این موارد [جایز و نیکو] نیست.گاهى غبطه حسد نامیده مى‏شود چنانکه گاهى حسد منافسه و همچشمى خوانده مى‏شود، و این براى نزدیکى و وسعت و فراخى این دو معنى است.
و سبب غبطه حب نعمتى است که براى شخص مورد غبطه حاصل است.پس اگر آن نعمت امرى دینى باشد سبب غبطه حب خدا و محبت طاعت اوست، و اگر امر دنیوى باشد سبب آن حب نعمتهاى مباح دنیا و بهره‏مندى از آنهاست.در غبطه اول هیچ کراهتى نیست‏بلکه مستحسن و مندوب است و غبطه دوم اگر چه حرام نیست ولى باعث کاهش و نقصان درجه آدمى در دین و واماندن انسان از مقامات بلند و ارجمند است، و با زهد و توکل و رضا منافات دارد.
و اما غبطه اگر فقط این باشد که دوست دارد به مثل نعمت مغبوط (شخص مورد غبطه) برسد، از آن رو که آن نعمت از مقاصد دین و دنیاست، بدون آنکه بخواهد با وى برابر باشد یا نپسندد که کمتر از او باشد به هیچ وجه در آن اشکالى نیست.ولى اگر تمایل به برابرى و کراهت از کمبود نسبت‏به او دارد این حال جاى خطر و لغزش است.زیرا بر طرف شدن کمبود و نقصان یا به وسیله رسیدن به نعمت آن شخص یا به زوال آن از او حاصل مى‏شود.در این صورت اگر یکى از این دو طریقه حاصل نشد نفس از میل و خواهش طریقه دیگر دست‏برنمى‏دارد.
زیرا بعید است که آدمى بخواهد با دیگرى در نعمتى مساوى شود و نتواند به مرتبه او برسد و آنگاه میل به زوال آن از او نکند، بلکه غالبا چنین تمایلى در وى پدید مى‏آید، تا آنجا که اگر آن نعمت از او زوال پذیرد در نزد او خوشتر است تا بقاء آن زیرا به زوال آن نعمت کمبود و نقصان خود او از میان مى‏رود.و اگر طورى باشد که چنانچه اختیار را به وى دهند در زوال نعمت از او مى‏کوشد حسود است و دچار صفت مذموم حسد.و اگر مانع عقلى او را از این کوشش باز دارد و لکن در طبعش چنین است که با زوال نعمت از مغبوط شادى و سرورى در خود مى‏یابد، بى‏آنکه این حال را ناپسند شمرد و در دفع آن بکوشد، این نیز حسد و مذموم است، اگر چه به بدى مرتبه اول نیست.و اگر به واسطه نیروى عقل و دین خود خوشحالى و سرورى را که در طبع خویش به سبب زوال نعمت دیگرى مى‏یابد ناپسند شمرد و در دفع آن از نفس خود در مقام مجاهده برآید، مقتضى رحمت واسعه الهى این است که از او عفو نماید، زیرا دفع این حالت جز با ریاضت‏هاى سخت و دشوار در توان و قدرت او نیست.هیچ انسانى نیست مگر اینکه کسى را در میان آشنایان و نزدیکان خود در بعضى از نعمت‏هاى الهى برتر و بالاتر مى‏بیند، و هر گاه به مقام تسلیم و رضا نرسیده باشد خواستار برابرى با او در آن است و کمبود و نقصان آن را درباره خود نمى‏پسندد.و چون نتواند به آن برسد بى‏اختیار طبعش مایل به زوال نعمت از او مى‏شود، و همیشه در ناراحتى و پریشانى است تا او به مرتبه وى تنزل یابد و با وى مساوى شود.و این حالت هر چند نقص است و نفس را از درجات مقربان فرود مى‏آورد و به انحطاط مى‏برد، خواه از مقاصد دنیا باشد یا دین، لکن چون به سبب نیروى عقل و تقواى خود آن را ناپسند و مکروه شمرد و به مقتضاى آن عمل نکند، ان شاء الله مورد عفو قرار مى‏گیرد، و همان ناخشنودى و کراهتى که از این صفت دارد کفاره آن است.
از مجموع آنچه گفته شد معلوم مى‏شود که براى حسد مذموم چهار مرتبه است:
اول - اینکه دوست دارد که نعمت از محسود بر طرف شود هر چند به وى منتقل نشود، و این زشت‏ترین و ناپسندیده‏ترین مراتب حسد است.
دوم - اینکه دوست دارد که نعمت از دست دیگرى بیرون رود براى رغبت و تمایلى که به آن دارد مانند خانه معینى یا زن جمیله‏اى که مى‏خواهد از دست وى در رود و به دست او آید.بر حرمت و مذمت این مرتبه از حسد قول خداى تعالى دلالت دارد که مى‏فرماید:
«و لا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم على بعض‏» (نساء، 31) .
«آنچه را که خداوند به وسیله آن بعضى از شما را بر بعضى دیگر برترى داده آرزو مکنید» .
سوم - اینکه تمایل او به مثل آنچه دیگرى دارد باشد نه به خود آن، اما چون از رسیدن به آن ناتوان است دوست دارد که از دست او نیز بیرون رود تا با یکدیگر برابر باشند.و اگر بتواند، در تلف کردن و زوال آن نعمت از دست وى مى‏کوشد.
چهارم - مثل سوم است، با این تفاوت که اگر در بر طرف ساختن آن نعمت قدرت هم داشته باشد نیرومندى عقل و دین او مانع مى‏شود که در زایل کردن آن نعمت‏بکوشد و لیکن از زوال آن خشنود مى‏شود بدون اینکه از این حالت دلشادى خود ناراحت‏باشد.
و براى غبطه دو مرتبه است:
اول - میل دارد که به آنچه مغبوط دارد دست‏یابد، بدون میل به مساوات با وى یا کراهت از کمتر داشتن از او، و زوال نعمت وى را نخواهد.
دوم - میل دارد که به آن نعمت دست‏یابد همراه با میل به مساوات و کراهت از کمبود، به طورى که اگر از نیل به آن ناتوان باشد، در نهانخانه دل خویش نابودى نعمت وى را خواهان و از رسیدن به برابرى با وى و از میان رفتن کمبود شادمان است، جز اینکه از این شادى ناخشنود است و بر نفس خود خشمگین.گاه این مرتبه از حسد «حسد مورد عفو» نامیده شده و گویا مقصود نبى اکرم صلى الله علیه و آله همین معنى باشد که مى‏فرماید: «سه چیز است که مؤمن از آن جدا نخواهد شد: حسد، و ظن و طیرة (فال بد) ...سپس فرمود: و براى او راه بیرون شدن از اینها هست، اگر حسد بردى آن را مخواه و مجو - یعنى اگر در دلت چیزى از آن یافتى به آن عمل مکن، و از آن ناخشنود باش - و اگر گمان [بد] پیدا کردى آن را حقیقت مپندار و آن را تحقق مبخش، و چون شگون بد زدى از آن بگذر [و به کار خود پرداز]» .
فصل 3: انگیزه‏هاى حسد
انگیزه‏هاى حسد هفت چیز است:
اول - خباثت نفس و بخل نسبت‏به خیر بندگان خدا.در گوشه و کنار عالم کسانى را مى‏یابى که از گرفتارى و رنج و مصیبت‏بندگان شاد و خوشدل مى‏شوند، و از راحت و نیکویى حال و وسعت معاش آنان ناراحت و محزون مى‏گردند.چنین شخصى هر گاه نگرانى و اضطراب احوال مردم و گرفتارى و ادبار و تنگى معیشت آنان را بشنود به سبب خبث‏باطن و رذالت طبع در خود احساس شکفتگى و شادمانى مى‏کند، هر چند میان او و ایشان هیچ گونه سابقه دشمنى و رابطه آشنائى نبوده باشد و تفاوتى در حال او از رسیدن به جاه یا مال و مانند اینها حاصل نشود.و هر گاه خوبى حال و سر و سامان داشتن زندگى یکى از بندگان خدا را بشنود بر او گران مى‏آید اگر چه هیچ نقص و ضررى به او نرسد.این بیچاره نسبت‏به نعمتهاى خدا بر بندگان بخل مى‏ورزد بدون اینکه قصد و غرضى داشته باشد و یا تصور کند که آن نعمت‏به وى منتقل مى‏شود، پس این خوى ناشى از خبث نفس و پستى و پلیدى طبع است.و از این رو علاج آن در نهایت دشوارى است زیرا سببش خباثت ذات و پستى سرشت است و معالجه امر ذاتى و مقتضاى طبع بسیار سخت است، بر خلاف آنچه از اسباب عارضى پدید آید.
دوم - دشمنى و کینه توزى، و این بزرگترین اسباب حسد است، زیرا هر انسانى - مگر نادرى از اهل مجاهده با نفس - به گرفتارى و رنج دشمن خود شاد و فرحناک مى‏گردد، یا به گمان اینکه این حال مکافاتى است که خداوند به خاطر او به دشمن رسانده، یا براى اینکه طبعا ضعف و نابودى دشمن را دوست دارد.و هر گاه نعمتى به دشمن رسد ناراحت مى‏شود، زیرا ضد مراد و خواهش اوست و گاه تصور کند که خود او در نزد خدا منزلتى ندارد که انتقام او را از دشمن نگرفته و بلکه به او نعمت داده، و از این خیالها اندوهگین مى‏شود.
سوم - حب ریاست و حب مال و جاه.پس کسى که نام و آوازه را دوست دارد، و طالب مدح و ستایش است از اینکه او را در فن خود وحید زمان و یگانه عصر خوانند، و از حیث‏شجاعت‏یا علم یا عبادت یا صنعت‏یا جمال یا غیر اینها مشهور و معروف گردد، اگر بشنود که در دورترین نقاط عالم نظیر و مانند او هست ناراحت و بددل مى‏شود، و به مرگ او یا زوال نعمتى که در آن با او مشارک ست‏شاد مى‏گردد، تا در فن خود از همه برتر و در ستایشى که از صفت او مى‏شود یکتا و بى - همتا باشد.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 21   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله حسد و جنبه های اخلاقی آن

دانلود مقاله مصالح ( کاشی،سیمان،رسها )

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله مصالح ( کاشی،سیمان،رسها ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

کاشی :
کلمه کاشی از واژه لاتین tegula مشتق شده از فعل tegere می‌باشد که معنی پوشاندن یا پوشش‌دادن است لازم به ذکر است که این واژه در زبان رومی‌ها به کاشی‌های بام اطلاق می‌شده کاشی را بعنوان قطعاتی مسطح سطحی از سفالینه پخته شده در نظر می‌گیریم که در کف‌ها و دیوارهای ساختمانها استفاده می‌شود و اغلب بخاطر ایجاد مانعی جهت نفوذ آب به بدنه کاشی و نیز جهت خلق رنگ و نقش متنوع آنها را لعاب می‌دادند معمولاً به لحاظ جنبه‌های عملی و زیباکاری از کاشی استفاده می‌گردد. یک سطح مفروش به کاشی و سطحی کاملاً‌ بهداشتی نفوذناپذیری در برابر آب و مناسب نظافت خواهد بود. و با وجود اینکه در مقابل آتش مقاوم است لیکن بخوبی گرما را در محیط پخش می‌نماید. معمولاً تزئین کاشی‌ها به روشهای مختلفی انجام می‌گیرد. گاهی اوقات تصویری واحد گاهی منظره‌ای کامل و زمانی نیز نقوش مرموز که البته ریشه در مسائل آموزشی دارد با باورهای نمادین ملل طرح این کاشی‌ها را تشکیل می‌دهند. گاهی اوقات فقط در مورد زیبائی سطحی کاشی بحث می‌شود که البته این نکته مهم نیز حکایت از اهمیت طرح‌ها بافت‌ها، لعاب‌های رنگی دارد که همیشه چشمها را خیره ساخته است. شکلهای کاشی بسیار متنوع است و اما وجه تشابه تمامی آنها در این است که فقط مناسب پوشش سطوح هستند( که معمولاً صاف و یکدست و گاهی اوقات نیز کوژ دارند) و به همین علت می‌توان به راحتی آنها را بدون ایجاد خسارت به ساختمان و از سطوح جدا ساخت. این خصوصیات سبب تمایز کاشی از دیگر پوششهای سرامیکی مانند آجرهای لعابدار، سفالینه‌های بدون لعاب، یا بلوک‌های کوچک لعابدار شده‌است. انواع مذکور معمولاً پس از نصب جزء لازم ساختمان به شمار می‌آیند و به آسانی نمی‌توان آنها را انتقال داد اساساً کاشی را جسمی دوبعدی یا دوکاره محسوب می‌کنند چرا که تمایز بین اثر ظاهری کاشی و کاربرد آن امری تقریباً محال است.1
یکی از دلائل استفاده از کاشی مسئله محکم‌بودن، مقاوم‌بودن این ماده در مقابل حوادث طبیعی مانند باد، باران، آفتاب. عناصر شیمیای و کنش‌ها و واکنش‌های فیزیکی در ساختمان می‌باشد. کاشی که پوششی از لعاب روی آن می‌نشیند بعد از انجام مراحل پخت به دلیل شیشه‌ای بسیار مقاوم سخت و در مقابل جذب آب نفوذ‌ناپذیر می‌باشد. علاوه بر استحکام مناسب این ماده عوامل دیگری نیز در بکارگیری کاشی مؤثر بوده‌اند از جمله:1- دسترسی آسان به مواد اولیه 2- همآهنگی و هم‌سنخ‌بودن کاشی با آجر
3-‌شرایط جغرافیایی اعم از آب و هوا ومنابع طبیعی و درست 4- تنوع رنگ و انعطاف‌پذیری کاشی.2
- تنوع رنگها و انعطاف‌پذیری کاشی- همانطور که ذکر شد آجر و کاشی از قابلیت انعطاف‌پذیری عجیبی برخوردارند به نحوی که می‌توان کاشی را به ریزترین قطعات ممکن( معرق) و بزرگترین قطعات درآورد. همچنین می‌توان این قطعات را در منحنی‌ها، طاق‌ها و قوس‌ها مانند تزئینات مقرنس نیز مورد استفاده قرار داد. «عنصر زیباشناختی مهمی که ایران برای معماری مساجد به ارمغان آورد رنگ‌آمیزی بیرون و درون است.» این رنگ‌آمیزی که با کاشی‌های الوان صورت می‌گیرد علاوه بر زیبایی و جذابیت برای تأثیرگذاری بر بخش‌هایی از معماری مانند محراب، رواق و کتیبه‌ها مؤثر بوده است چنان که « درک هیل» در کتاب معماری و تزئینات اسلامی می‌گوید:« تکنیک استفاده از رنگ برای مشخص‌کردن عناصر ساختمانی یا تریینی به منظور تأکید بر برخی قسمتهای ساختمان یا تزیین به صورت یک ویژگی همیشگی معماری اسلامی باقی‌مانده‌است. استفاده از کاشی‌های الوان فضای معماری اسلامی را دگرگون کرده و هیچ‌گاه در صدد آن نبوده که ماهیت معماری را تحت تأثیر خودش قرار دهد. بلکه بزرگترین قدرت کاشی تزیین الوان، تغییر مشکل یک ترکیب کاملاً ساختمانی به ترکیبی درخشان بود که در آن توده‌های معماری، طرحهای تزیینی و رنگ با یکدیگر درآمیخت در عین اینکه هر یک اصول و ویژگی خاص خود را دارند. ملاحظه می‌شود که استفاده از کاشی‌های الوان برای ارتقا معنوی و زیبایی فضای معماری به کار گرفته‌شده نه برای پوشاندن نقائص و کاستی‌های فضای معماری« اصولاً کاشی‌کاری برای تأکیدگذاری و تجلی بخشی بر اعضای ساختمان مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفت نه به نیت پوشاندن زیر کار یا پنهان‌کردن خرده نقایص بنایی.» بنابراین به هیچ عنوان تزئینات معماری در ستیز با فضای معماری بر نیامده‌اند بلکه کاشی‌ها در کمال آرامش به بدنه معماری اسلامی تکیه‌‌زده‌اند و فضای بهشت‌آسا برای آرامش روح و روان ساخته‌اند.1

 

انواع کاشی
از آثار بدست آمده چنین برمی‌آید که کاشی‌هایی که در اندازه‌های متفاوت چهارگوش و یا به شکل دایره یا اشکال غیرهندسی که در کنار کاشی‌های کتیبه‌ای به کار رفته‌ست قبل از ق 12 میلادی ساخته‌نشده و نمونه‌های قبلی به صورت فاحشی با کاشی‌های کارگاه کاشان- که شاخص عالی‌ترین و فراوان‌ترین نمونه‌هاست- چه در کیفیت ساخت چه در مهارت نقاشی روی کاشی متفاوتند.2
بعد از به کاربردن کاشی‌های مربع شکل کاشی معرق در سطوح داخلی و خارجی بنا که قابل استفاده بود به کار گرفته‌شد اما در روی گنبدها که در زمستان در معرق برف و یخبندان قرار می‌گرفت و در عوامل طبیعی تاب نداشت از آن استفاده نمی‌شد بلکه به جای آن کاشی‌هایی با ضخامت چند برابر کاشی معمولی استفاده می‌کردند که به کاشی نره‌ای نام داشت. کلمة معرق که برای نوعی کاشی که استفاده می‌شود کلمه‌ای عربی‌ست و به معنای دژ- برج و باروری مستحکم و به معنای دیگر معقل از گره‌زدن زانوی شتر حاصل می‌شود و در کاشیکاری نقوشی که از ترکیب در خانه‌های شطرنج به شکل مربع و مربع مستطیل و از پیچش قطعات در جوار یکدیگر انجام می‌شود. حالت گره را تداعی می‌سازد که در نتیجه کلمه معقل را بوجود می‌آورد. کاربرد معقلی در نی‌سازی بنا: 1- در قبال هزینه زیاد کاشی معرق بسیار کم هزینه‌ست. 2- با توجه به تهیه معرق و کاشی هفت‌رنگ که مستلزم وقت زیادست تهیه کاشی معقلی به دقت بسیار کمتر محتاج‌ست و ابعاد این کاشی بسیار کوچکترست و از قرار گرفتن آجر و کاشی در کنار هم و در قطعات جدول‌بندی به کار معقلی شکل می‌گیرد 2، 5/2و 4،5 سانتی‌متر.

کاشی معقلی به سبک کمال مطلوب کاشی‌کاری و آجر کاری‌ست و بسیار طرحهای هندسی به روش معقلی و خط در هم پیچیده به بناها زیبایی چشمگیر بخشیده‌اند رسمی‌بندی نوع دیگر کاشی‌کاری‌ست که در آن گچبری و آجرکاری و کاشی‌کاری به طور مرکب در تزئین سقف استفاده می‌شود در بین اینها شیوه مقرنس‌سازی که در اجرای آن از انواع مصالح ساختمان از جمله کاشی استفاده می‌شود و به بهترین وجه زینت‌بخش سقف ایوانها و داخل گنبدهاست.1

 

انواع کاشی و یژگیهای آن:
کاشی‌های مورد استفاده در کارهای ساختمانی که به صورت صنعتی تولید می‌شوند به دو گروه کاشی‌های دیواری و کاشی‌های کف که به آنها اصطلاحاً سرامیک می‌گویند تقسیم می‌شوند:
الف) کاشی دیواری: این کاشی‌ها در ابعاد مختلف مانند : 10×10 ، 10×15 ، 15×15 ، 20×15 و در ضخامت‌های 4 تا 12 میلی‌متری متناسب با ابعاد کاشی تولید می‌شود خاصیت جذب آب کاشی دیواری نباید بیش از 12 تا 14 درصد باشد و باید در برابر حرارت و رطوبت و سرما به اندازه کافی مقاومت کند تغییرات ناگهانی دما( 20 تا 100 درجه سانتی‌گراد) را بخوبی تحمل کند بدون آنکه هیچگونه اثر ترک‌ در بدنه یا لعاب آن ظاهر شود. بعلاوه کاشی باید در برابر مواد شیمیایی به اندازه کافی مقاوم باشد و از نظر ترکیب و رنگ لعاب هیچگونه تغییری در آن پدید نیاید. کاشی دیواری با توجه به خصوصیات فوق برای زیبائی حفظ بهداشت و جلوگیری از رطوبت در آشپزخانه، حمام.دستشویی و سایر محیط‌های بهداشتی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
ب)کاشی کف( سرامیک): این کاشی نیز مانند کاشی دیواری در ابعاد مختلف تولید می‌شود که در حال حاضر مهمترین آن1× 1 سانتی‌متر و بیشترین آنها 50×50 سانتی‌متر می‌باشد. کاشی کف بسته به ابعاد کاشی در ضخامتهای مختلف از 8 تا 25 میلی‌متر تولید می‌شود. خاصیت جذب آب این کاشی نباید از 2 درصد بیشتر باشد و باید در برابر سائیدگی و فشار و ضربه مکانیکی دارای مقاومت زیادی باشد.
کاشی کف به علت دارابودن خواص مذکور و واجد شرایط‌بودن و داشتن امتیازاتی از قبیل رنگ‌ناپذیری، مقاومت در برابر اسید و قلیا و بالاخره پایداری زیاد در برابر سرما و گرما برای پوشش کف حمام، آشپزخانه، کشتارگاه‌ها، انبارها و راهروها و سالنهای عمومی بکار می‌رود.1

کاشی‌سازی
کاشی‌سازی انواع مختلفی دارد اختلاف عمده‌شان از نظر رنگ و لعاب و نوع مصالح و شرایط حرارت پخت آن می‌باشد. کاشی از جنس به دو گروه تقسیم می‌شود: 1- کاشی گلی 2- کاشی جسمی و تفاوت این دو نوع کاشی در این است که کاشی گلی از خاک رس و خاکستر ساخته می‌شود در حالیکه کاشی جسمی از آسیاب سنگ چخماق، سیلس و مقداری گل سرشور می‌باشد.
- کاشی گلی: با غربال ناخالصی‌شان از بین می‌رود و به نسبت معین از خاکستر چوب یا کاه می‌ریزد چرا که مقداری از چسبندگی گل از بین رفته و کاشی به هنگام تراش راحت کار شود. سپس خاک را درون آبی ریخته می‌گذارند به مدت طولانی (چند روز) باقی‌بماند تا ذرات خاک بخوبی مرطوب شوند و آماده ورزدادن شود آب اضافی را گرفته و فشار می‌دهند و بعد از آن اضافه‌ها را توسط سیفی نازک برمی‌دارند و می‌‌گذارند گل قالب شده کمی خشک شود زیرا اگر لعاب بدان داده‌شود بدلیل زیادی آب به هنگام پخت لعاب آن جدا می‌شود بعد از آن لعاب داده و حرارت می‌دهند و کاشی گلی تهیه می‌شود امروزه این کار توسط ماشین صورت می‌گیرد و چون خوب ورز نمی‌شوند به هنگام قالب‌گیری تاب برمی‌دارند و دورزیر زیادی دارند.
- کاشی جسمی: مصالحی که در کار کاشی جسمی مورد استفاده قرار می‌گیرد عبارت است از شیشه، سنگ سیلیس یا سنگ چخماق که مقدار آنها معین و مشخص می‌باشد چرا که اگر مقدار کم و زیاد شود کاشی مورد استفاده نخواهد بود مثلاً اگر سیلیس زیاد استفاده شود کاشی بسیار شکننده خواهد بود یا اگر پودر شیشه زیاد باشد سخت و محکم می‌شود ابتدا برای کار، سنگ چخماق را با ماشین خرده کرده سپس آنرا آسیاب می‌کنند و بعد آنرا با آب مخلوط و به صورت دوغاب درمی‌آورند درون ظرفی ریخته و اجازه می‌دهند ته‌نشین شود سپس آب آنرا خالی کرده و بعد می‌گذارند خشک شود مجدداً آنرا آسیاب می‌کنند تا پودر نرمتری بدست آید شیشه را نیز پودر می‌کنند و به پودر چخماق اضافه می‌کنند سپس مواد درست شده را داخل قالب ریخته و فشار می‌دهند. اضافة آنرا با سیمی جدا کرده و مراحل پخت را می‌گذارنند بعد از لعاب و پخت آماده استفاده می‌شوند.
اندازه‌های کاشی معمولاً برای انواع کارها 2× 15× 15 سانتی‌مترست در صورتیکه اندازه کاشی‌های نره‌ای 5×20×5 سانتی‌مترست. ضخامت پشت کاشی نره‌ای را نسبت به لبه لعاب‌دار آن کوچکتر می‌گیرند که دیواره کاشی نره‌ای از محل لعاب‌دار به پشت صفحه مایل‌ست و اگر دو کاشی را بغل هم قرار دهیم ملاط گچ یا سیمان به راحتی می‌تواند فاصله دو کاشی را پرکند و به هم بچسباند.

 

مراحل ساخت کاشی
1- رنگ‌سازی: مواد اولیه لعاب مخلوطی از سرب و قلع ساخته‌می‌شود.
2- زیررنگی: ابتدا رنگ دلخواه را روی کاشی می‌ریزند تا تمام سطح کاشی را بپوشاند(سفید مشکی زرد، حنایی لاجوردی فیروزه‌ای قرمز)داخل کوره می‌برند تا پخته شود سپس با لعاب سفید یا رنگ دلخواه رنگ می‌کنند و به کوره می‌برند بعد از پخته بیرون می‌آورند تا اطراف کاشی‌های را تراش داده‌شده را بیک اندازه بتراشند و همه روی صفحه‌ای پهلوی هم می‌چینند و نقش را ترسیم می‌کنند و دوباره با لعاب به رنگهای دلخواه نقوش کاشی را می‌پوشانند و با رسوم به کوره می‌برند رنگ اول را زیررنگی و رنگ دوم را نقش اصلی گویند.
در لعاب‌دهی مینایی، ابتدا تمام سطح را با رنگ‌های زیرلعاب و سپس با لعاب بی‌رنگ پوشش می‌دادند و در کوره می‌گذاشتند. در مرحله دوم، نقوش را با لعاب ترکیب شده از اکسید نقره مس، گوگرد، گل اخری به رنگهای قرمز و زرد نقاشی کرده پس از نگه‌داشتن در سرکه، در دمای پایین حدود 700-600 درجه سانتی‌گراد حرارت می‌دادند. گل اخرای از روی فلز محو و نقوش با درخشندگی ویژه‌ای مانند ورقه‌ای از فلز یا شیشه روی شی باقی‌می‌ماند.
رنگ‌آمیزی: رنگ‌آمیزی یکی از مهمترین مراحل کاشی‌کاری‌ست و انتخاب رنگ در موارد مختلف جنبه علمی دارد ولی احساس افراد را نسبت به رنگهای مختلف نباید از نظر دور داشت به طور کلی رنگ عبارتست از امواج نوری که با چشم می‌بینیم و در مغز تشخیص می‌دهیم هنگامی که نور به اجسام رنگی می‌تابد چشم می‌تواند رنگها را به طور یکنواخت یا کم‌رنگ و پررنگ ببیند گاهی یکی از رنگها جلوه خاصی پیدا می‌کنند و چشم آنرا بهتر تشخیص می‌دهد مثلاً رنگ زرد یا آبی در صفحه بیشتر شده‌است بنابراین دید چشم و احساس بیننده است که ترکیب رنگ را مشخص می‌کند در کاشی‌کاری رنگها باید طوری انتخاب شود که در نورهای مختلف روز در آن تغییری حاصل نشود و در مقابل نور زیاد یکی از رنگها انعکاس شدید پیدا نکند یا در مقابل نور کم جلوه خود را از دست ندهد.
- گره‌کشی: کاشی‌هایی که با طرح و نقشهای مختلف با اشکال چندضلعی‌های هندسی پهلوی یکدیگر قرار گرفته و تشکیل نقشهای کلی را می‌دهند بنام گره‌کشی معروف‌ست. در کاشی‌کاری نقوش از گره‌کشی و تزئینات و طرحهای زیبا استفاده می‌شود که در گره‌کشی محل حمیل‌ها را با آجر مهری پرمی کنند و در بدنة دیگر از کاشی و آجر درهم گره‌سازی پدید آورده‌اند.

 

ابزارهای مورد استفاده در ساخت کاشی:
1- کاغذبر: استوانه‌ای شکل به قطر تقریبی یک سانتی‌متر سر استوانه شبیه تبر و کمی قوس‌دار و با لبة برنده‌ست و عمود بر کاغذ گرفته می‌شود.
2- تیشه: فلزی‌ست به طور تقریبیcm20 با ضخامت 3 سانتی‌متر و عرض 4 سانتی‌متر و دو سر آن به شکل تیغه‌ای در آورده‌اند و در وسط آن سوراخی دارد با قطر 5/2 سانتی‌متر و هر چه بر لبه تیشه نزدیک شویم تیزتر می‌شود و انواع آن عبارت‌انداز: تکه‌بری، لب‌زدگی، گل‌بردگی.
3- مقار: منشوری‌ست از فولاد که به لبة تیزی منتهی می‌شود و منشور آن 10 تا 20 سانتی‌مترست با عرض 4 تا 15 میلی‌متر با انتهای تیز و برنده که گاهی جای آن از مثه استفاده می‌شود.
4- اره: اره‌های نوک‌تیز چون آجرهای پشت کاشی از گل رس تهیه شده‌اند و مخلوطی از مواد دیگر که در کاشی‌سازی به آنها اشاره شده در بردارند به آسانی می‌توان آنها را با اره برید همانطور که گفته‌شد در موقع لب‌زدگی کاشی‌ها با مقار یا مقه داخل گل یا بوته‌ها را سوراخ می‌کنند و بوسیلة‌ اره‌های نوک‌تیز که بتوان از داخل سوراخها عبور داد اضافه‌های آجر اطراف یا داخل کار را می‌برند انتهای اره‌های مختلف کاشی بری از یک تا پانزده میلی‌متر پهنا دارد.
5- سوهان: سوهانهایی که در کاشی‌کاری مورد استفاده قرارمی‌گیرند قطعاتی از آن آبدیده یا فولاد به طول 10 تا 20 سانتی‌متر عرض 5 تا 30 میلی‌متر و ضخامت 4 تا 15 میلی‌متر هستند و رویشان آجرهای ریز تا درشت تعبیه شده‌ست با حرکت دادن سوهان به طریق سفت و برگشت عاجها قادرند مقداری از شی مورد نظر را با خود بردارند سوهان دارای دستگیره چوبی‌گرد طراحی شده‌ست که در انتهای آن قرار گرفته‌ست سوهانها به شکل‌های گرد، نیم‌گرد، سه پهلو، چهارگوش، مستطیلی و غیره وجود دارد.
6- کشو:‌ برای تراشیدن حمیل یا چفت از انواع کشو استفاده می‌شود، کشو ابزاری‌ست متشکل از دو قطعه تخته که از راه طول عمود برهم کوبیده یا چسبانیده شده‌اند. زاویه کشو 90 درجه‌ست در موقع تراشیدن کاشی یکی از لبه‌های آنرا با خط‌کشی، صاف می‌تراشیدند و سپس آنرا داخل زاویه قائمه کشو قرار می‌دهند و لبه دوم را که لبه خارجی کشو باشد خط‌کشی می‌کنند.
7- قلم خط‌کشی: قلم خط‌کشی ایجاد خط می‌کند و بوسیله قلم نوک تیز از جنس چوب یا عاج و گل افرا انجام می‌گیرد. گل افرا را با مقداری آب داخل ظرف را مخلوط می‌کنند و به جای مرکب استفاده می‌کنند. قلم را داخل گل افرا می‌زنند و لبه‌های قلم را به موازات لبه کشو یا خط‌کش حرکت می‌دهند تا عمل خط‌کشی انجام گیرد. برای تخمیر زیر کاشی یکپارچه ساختن کاشی‌های تراشیده‌شده و نصب آنها روی کار، همه ابزارهای بنایی مورد نیاز هستند از قبیل کمچه، تراز، شیشه، ریسمانکار، شاقول، ماله و غیره.
کوره‌های کاشی‌پزی: به شکل استوانه‌ای هستند که قطر دهانه استوانه از یک متر شروع می‌شود و گاهی تا دومتر هم می‌رسد. بالای این کوره‌ها به شکل کاسه‌ایی 1 گنبدی پوشیده شده‌اند که به سوراخی جهت مشاهده داخل کوره منتهی می‌گردد. روی سوراخ را صفحة فلزی یا گلی می‌پوشاند آتش را پائین کوره وارد محوطه کوره می‌شوند و در داخل کوره را پر می‌کنند. دیواره آن از جنس آجرنسوز یا گل نسوز است.1

 

طرز تهیه و ساخت کاشی
عمده ماده اولیه و مهم کاشی خاک رس معمولی، کائولین و بنتونیت است که به نسبتهای معین برای تولید کاشی استفاده می‌شود و با وجود اینکه درحال حاضر کارخانه‌های عظیم کاشی‌سازی در کشور فعالیت می‌کنند ولی اصول تولید همان است که درگذشته و در روش سنتی رایج بوده‌است که شامل مراحل زیر است:
الف) مخلوط و آماده کردن مواد اولیه: عمده مواد اولیه مورد استفاده در کاشی‌سازی خاک رس معمولی و کائولین و بنتویت است که پس از هوادادن خاک رس معمولی لازم است خاک کائولین را که دارای پلاستیسیته کمتر است با آن مخلوط کرد خاک سفال پس از پختن رنگ کرم یا قهوه‌ای کمرنگ می‌گیرد که برای خنثی‌کردن رنگ آن مقدار بسیار جرئی اسیدکرم به گل اضافه می‌کنند در روشهای جدید از کائولن استفاده کرده و برای اضافه‌کردن خاصیت الاستیسیته آن مقدار کمی بنتونیت به آن اضافه می‌کنند. برای تهیه سرامیک و کاشیهای مرغوب و به روش صنعتی مواد را به وسیله ماشین مخلوط می‌کنند. ولی در کارگاه‌های سنتی و کوچک این عمل با دست انجام
می‌شود.
قالب‌گیری و شکل‌دادن: بسته به نوع محصول قالب‌گیری به چندین روش صورت می‌گیرد روش قدیمی خشت‌زنی بادست که در مورد آجر معمولی بکار می‌رفته‌است. هنوز در مورد قالب‌گیری و ساخت بعضی از ظروف سفالی و یا سرامیکی و ساخت آجرهای صنعتی اعمال می‌شود. روش دیگر روش چرخ کوره‌ای است که برای تهیه بعضی از ظروف سفالی هنوز در ایران متداول است. برای تهیه وسایل چینی بهداشتی معمولاً از قالب گچی استفاده می‌شو ولی برای تهیه کاشی و سرامیک( کاشی کف) امروزه متداول‌ترین روش استفاده از دستگاه‌های پرس است. در این روش ابتدا مواد اولیه را به نسبت معین مخلوط کرده و آنها را در آسیابهای مخصوص با آب مخلوط کرد و دوغاب تهیه می‌کنند. دوغاب تهیه‌شده توسط دستگاه‌ پاشنده به صورت فواره در داخل سیلو پاشیده می‌شود و پس از حرارت‌دیدن به صورت پودر خشک با حدود 6 تا 8 درصد رطوبت درمی‌آید. در دستگاه پرس با قالب و فشار استاندارد از پودر نرم قالبهای(خشت) کاشی و سرامیک تهیه می‌شود که به آنها بیسکویت خام می‌گویند.
خشک‌کردن، پختن، و لعاب‌دادن کاشی و سرامیک: پس از قالب‌گیری و خشک‌کردن عمل پختن کاشی در دمای بالای 1100 درجه سانتی‌گراد به صورت زیر صورت می‌گیرد:
ابتدا بیسکویت‌های خام را که در روی واگنهایی چیده شده‌اند وارد کورة تونلی کرده و از طرف دیگر کوره خارج می‌کنند. و سپس آنها را برای لعاب‌زنی به خط لعاب هدایت می‌نمایند. پس از پاشیدن لعاب روی آنها از دستگاه‌های چاپ نقش برای چاپ نقش و ساختن کاشی گلدار یا نقشدار استفاده می‌شود وآنگاه در آخرین مرحله پخت، برای پختن نهایی، مجدداً وارد کوره می‌کنند. کاشی پخته‌شده پس ازخارج‌شدن از کوره درجه‌بندی و درکارتنهای مخصوص برای عرضه به بازار بسته‌بندی می‌شود.

 

تاریخچه هنر کاشی‌کاری در جهان:
هنر کاشی‌کاری سابقه طولانی داد و قدمت آن به هزاره دوم قبل از میلاد می‌رسد که اول با آجرهای لعابدار برای استحکام و نماسازی بنا توأم استفاده می‌شد. ولی رفته‌رفته در آرایش‌های ظاهری ساختمان و نماسازی نیز کاربرد یافت. کاشی همیشه در معماری اورپائیان بکار می‌رفته است. حتی در اولین ساختماهای آجریی و سنگی بناشده نیز کاشی درواقع بخش مهمی از میراث واقعی و عینی ما را تشکیل می دهد. تفاوت در روشهای ساخت کاشی، تنوع روشهای بکارگیری و شیوه‌های نوین و زیبای تزئین آنها همگی در کنار هم تاریخ زیبا و اسرارآمیز از کاشی بدست می‌دهد.
البته کاشی فقط منحصر به اروپا و امریکا نیست و در این مقاله می‌توان به کاشی‌های اسلامی در خاورمیانه یا کاشی‌های هندی و چینی اشاره کرد که نمونه‌هایی از میراث غنی و باشکوه دیگر کشورها بشمار می‌آیند البته این نکته ورای بحث حاضر و گسترده تر از چنین مقاله‌ای کوتاهی است.
کاشی‌های موجود در اروپا دارای تنوع و گوناگونی بسیاری درکشورهای این قاره‌اند. دلایل از‌بین رفتن یا بقای کاشی بسیارست اما تقریباً هیچ چیزی به اندازه جنگ جهانی اول و دوم مخرب‌تر نبوده‌اند. تغییرات و سلیقه‌ها و روشهای کار و زندگی که به خود تأثیری بی‌شمار برکاشی داشته و در نهایت به جایگزین کاشی‌های قدیمی با انواع جدید آن منجر گردید.
افزایش استفاده از کاغذدیواری در قرنهای 18و 19 نکته‌ای درخود توجه است. مقایسه احیاءکنندگان ابنیه باستانی نیز آثاری تأسف‌بار از خود بجای گذاشته‌اند. در قرن 19 بسیاری از کلیساهای کوچک وبزرگ قرون وسطی درواقع طعمه سبکهای نوین معماری نظیر« ویولت ل دوکViollet- Le- Duc درفرانسه یا سرجورج گیلبرت اسکات Sir Gorge Gillbert Scott در بریتانیا متأسفانه طی بازسازی قرن نوزدهم اکثر کاشیهای قرون وسطی از بین رفتند. د رخلال قرن 20 دلیل عمده تهاجم و نابودی احیاء و بازسازی سریع شهرها بود و هلند که بواسطه ساختمانهای کاشی‌شده‌اش بسیار معروف بود هم‌اکنون به ندرت دارای کاشی‌های مربوط به قرن 17 یا حتی 18 می‌باشد.
در کشورهایی که شیوه صنعتی‌شدن ساختمان‌سازی و بازسازی شهری به کندی پیش رفته‌است نمونه‌های بسیاری از کاشی‌های اولیه باقیمانده‌اند. قسمتهایی از ایتالیا و جنوب اسپانیا، پرتغال میراثی از کاشی‌های اصیل خود را حفظ کرده‌اند ( بخصوص در عبادتگاه‌ها، کاخها، یا خانه‌های اشرافی) اغلب کاشی‌های قرن 19 در اوایل قرن 20 را می‌توان در شمال اروپا و امریکا یافت. این مسئله و این رشد سطح آگاهی نسبت به میراث گرانبهای کاشی‌های اروپایی و امریکا بیشتر به خاطر علایق و گردآورندگان کاشی و نیز گروههای حفظ تاریخ طبیعی بوده‌است.
پدیده جمع‌آوری کاشی به قرن 19 بازمی‌گردد که هم تأثیری منفی و هم مثبت داشته‌است. جداکردن کاشی از محل نصب در واقع فاصله‌ای بین محیط اصلی و کاربرد آنها قائل است. از طرفی دیگر بسیاری از کاشی‌ها با این روش از خط نابودی فاصله گرفته و هم‌اکنون در کلکسیونهای عمومی یا خصوصی بسر می‌برند. چنانچه ساختمانی از بین برود تنها آیندگان می‌توانند از عکسهای آن استفاده کنند. کاشی‌های تزئینی کف مربوط به قرون وسطی در مکانهای گوناگون بریتانیا مورد استفاده قرار می‌گرفتند و در کاخ قرون وسطایی« الحمبرا Alhambra » که متعلق به مغربی‌های مسلمان در جنوب اسپانیاست. هنوز هم کاشی‌های موزائیکی آن دوران به چشم می‌خورند. در اوایل قرن 19 بکاربردن تکنیک‌های نقاشی چندرنگ بر روی کاشی‌ با روکش قلع از ایتالیا به تمام اروپا توسعه یافت و درکاشی‌های منقوش و صفحات نقش‌دار باشکوه و مجلل قرون 16 و 17 و اوایل قرن 18 توسط سفالگران اسپانیایی، هلندی ، پرتغالی به اوج خود رسید. دوره رنسانس یکی از مهمترین دوران مربوط به تولید کاشی در اروپا بود بطوریکه در این دوره نمای داخلی تمام دیوارها از بالا تا پائین با کاشی‌های نقاشی‌شده آراسته می‌شدند. انعکاس این توسعه تحت تأثیر صنعت کاشی‌ هلندی، حتی در فرانسه و بریتانیا، آلمان، و دانمارک نیز به چشم می‌خورد.
مجدداً در خلال انقلاب صنعتی تولید عمده کاشی به شمال اروپا تغییر مکان یافت و تغییرات حائز اهمیتی در زمینه فنآوری و تولید رخ داد. یکی از مهمترین تکنیکها چاپ طرح برروی کاشی سرامیکی بود که اولین بار در نیمه دوم قرن 18 در« لیورپول Liverpool » توسعه یافت. بریتانیا در خلا قرن 19 جهان را به سوی ماشینی‌شدن، تولید و تزئین کاشی هدایت کرد و تولید انبوه طی نیمه دوم قرن 19 منجر به ارزان‌شدن و قابل دسترس‌شدن بیشتر کاشی گردید. کاشی به دلایل گوناگون و برای مصارف متعدد در اغلب کلیساها، مکانهای عمومی و خانه‌های بریتانیایی بکار می‌رفت این پیشرفتها تأثیر بارزی بر تولید کاشی در سایر نقاط اروپا داشت و حتی در امریکا برای جوابگویی به تقاضای دنیای جدید تولید انبوه کاشی نیز عملی گردید. همچنین طراحان و معماران نیز در این توسعه صنعتی تآثیرگذار بودند. برای مثال از طراحان بریتانیایی نظیر« والترکرین Walter Crean » و « ویلیام‌موریس William Morris » و« ویلیام مورگان William De Morgan » و معماران اسپانیایی و هلندی مانند« آنتونیو گائودی Antonio Gaudi » و « هندریکو برلیج Henndrico Berliage » نام برد.
در قرن حاضر تمایل مفرط نوگرایان به مواد خام، عریان و زشتی نظیر شیشه و آهن باعث شد کاربرد وسایل تزئینی نظیر کاشی در معماری کنار گذاشته شود. تحولات هنر معماری در بیشتر شهرها طی سالهای 1960 ،1970 باعث نابودی تعداد زیادی از ساختمانهای قرن 19 بالطبع مفقودشدن کاشی‌های نصب‌شده گردید.
خوشبختانه با محافظت از بیشتر مکانهای باستانی و علاقه مجدد معماران پس نوین‌گرا به کاشی‌های تزئینی سرعت این روند مخرب کمتر شده‌است. امروزه علاوه بر اکثر تولیدکنندگان کاشی تعداد زیادی از هنرمندان مرد و زن کارگاههای کوچکی را راه‌اندازی کرده و به تولید کاشی‌های تزئینی دستی در انواع جالب ودرخور توجهی همت گماشته‌اند.

 

برای خدا و شاهزادگان زمینی
تاریخچه کاشی‌های قرون وسطی را می‌توان طبق دو سنت متفاوت به دو دوره مجزا تقسیم‌بندی کرد: یکی در شمالی‌ترین قسمت اروپا و دیگری در اسپانیا تحت سلطه مغربی‌ها، ساخت کاشی در شمال با ظهور سبک معماری گوتیک مصادف شد. شکوفائی معماری گوتیک نیز به نوبه خود از اواخر قرن 12 تا اوایل قرن 16 بود. در طول این دوره کاشی‌ها عمدتاً برای فرش‌کردن کلیساها، قلعه‌ها و قصرها بکار برده می‌شدند. چرا که فقط روحانیون. پادشاهان، و اشراف می‌توانستند یک چنین کالای تجملی‌ایی را تهیه کنند. کاشی در کلیساها قسمتی از گرایش عموی برای جلوه‌دادن به این اماکن بود در حالیکه امرا و پادشاهان این تزئینات را برای راحتی بیشتر در منازل خود و نیز نشانه‌ای از ثروت و قدرتشان در زمین استفاده می‌کردند. بعد از سقوط امپراطوری روم در قرون وسطی بیشتر بناها از چوب ساخته می‌شدند. تا اینکه در قرن دهم اقتصاد اروپای غربی مجدداً‌ احیاء شد و ساختمانهای سنگی( مخصوصاً کلیساها) بنا شدند. با اینکه کف ساختمانهای چوبی اغلب از خاک کوبیده‌شده و محکم ساخته شده‌بودند اما ساختمانهای سنگی به چیزی با قوام‌تر احتیاج داشتند. قبل از اینکه کاشی‌های کف بطورگسترده مورد استفاده عموم قرار گیرند مواد دیگری مانند موزائیک، سنگ‌مرمر، سنگهای معمولی بکار برده‌می‌شدند.
کفهای موزائیک‌شده میراثی از سنتهای رومیان بودند که از مکعب‌های کوچک سنگ یا سنگ‌مرمر ساخته می‌شدند. این قطعات کوچک و رنگین مرمر طوری کنار هم چیده می‌شدند که سطح هندسی یا تمثیلی بوجود می‌آوردند. چنین آثاری تا اوایل قرون وسطی و بخصوص تا زمانیکه ستنهای تزئینی رومی زنده نگهداشته می‌شد در دیگر قسمتهای اروپا به چشم می‌خوردند. کلیسای سنت‌پل دوکمپ بنام کاردوسنت پو که در بارسلونا و به سبک کلیساهای رومی قرن دهم ساخته شده‌است هنوز دارای کف فرشهای موزائیک سیاه و سفید اصل است. نوع خاص از فنآوری بنام
« کازمتیCosmati» در خلال قرنهای دوازده و سیزده در ایتالیا رواج یافت. در این سبک کاشی را به اندازه‌های گوناگون و شکلهای مسطح درمی‌آوردند و از آنها برای خلق استادانه کاشی‌های نقش‌دار درکف استفاده می‌کردند. همچنین کاشی‌ها برای تزئین دیوارها،کلیساها، آرامگاهها و تختها بکار گرفته می‌شدند. کلمة کازامتی از خانواده« کازماز Cosmas » گرفته شده‌است امضای این نام برروی آثار متعددی به چشم می‌خوردند و نمونه بارز آن« دومو Dumo » در« آناگنی Anagni » به سال 1231 است. البته این اثر بسیار قابل توجه به تنها به تزئینات سطحی محدود شده‌است. سنگفرش باشکوهی به روش گازمتی جهت تزئین محوطه جلوی محراب اصلی کلیسای« وست‌مینسترWest Minster » از سال 1259 تا 1268 زیر نظر هنری سوم، ساخته شد و هنوز نیز باقی است. این سنگفرش حدود هفت مترمربع وسعت دارد و شامل طرح‌های پیچیده هندسی به صورت اشکال مستطیل و دایره ای است. کاشی‌های سنگی گونه دیگری از تزئینات مخصوص کف بشمار می‌آمدند. در« پادوکالای Pas-De-Clalais » در شمال فرانسه گونه‌ای از سنگ آهک پیدا شده‌بود که پس از صیقل کاملاً ظاهر هر سنگ مرمر سفید را به خود می‌گرفت. کاشی‌های مربعی شکل از این سنگ بریده شده و با طرح‌های نقش‌کوب تزئین می‌شدند. ابتدا سنگ را صیقل می‌دادند و سپس طرح‌ها روی آن یا کنده‌کاری و یا ساخته می‌شدند پس از آن فرورفتگی‌ها با نوعی بتونه قهوه‌ای رنگ، قرمز، خاکستری یا مشکی پر می‌شد. اما این طریقه بتونه‌کاری دوام چندانی نداشت. این روش بیشتر مناسب پرکردن فرورفتگی‌های روی سنگ قبرها بود. نمونه‌های بسیار خوبی از این نوع سنگهای متعلق به قرن 13 که طرح‌های تمثیلی و هندسی بسیار زیبا را نمایش می‌دهند در کلیسای جامع« نوتردام Cothedral de NoterDome » « سنت‌امر Saint- Omer » و مخصوصاً در کلیساهای کوچک جانبی و کم‌تردد هنوز به چشم می‌خورند گاهی اوقات این سنگ‌فرشهای نقش‌دار به عنوان نسل پیشین کاشیهای سرامیکی نقش‌دار قرون وسطی محسوب می‌شدند. قدیمی‌ترین کاشی‌های کف سرامیکی، باقیمانده از قرون وسطی طی حفاریهایی در یورک انگلستان« پیتربارو Peter Borough » « سنت آلبانزSt Albans» و« وینچستر Winchester » کشف شده‌اند. این کاشی‌ها در دوران ساکسون (اواخر قرن دهم و اوایل قرن 11) تزئینات هندسی برجسته‌ای دارند که به صورت خطوط برآمده با پوششی از لعاب سربی هستند. بیشتر این کاشی‌ها مفروش به تکه‌های نوک‌تیز برآمده‌ای بودند که چسبیدن ملات را به کاشی‌ها تسهیل می‌کردند. در پشت تعدادی از آنها رگه‌هایی دیده می‌شود که احتمالاً بیانگر کاربرد خاص آنها روی دیواره پله‌ها یا دیوارهاست.

 

شکوه ترسیم‌شده
از جمله حرکتهای بزرگ هنری در ایتالیا طی قرن 15 میلادی می‌توان به تولید کاشی کف از نوع سفالینه بدون لعاب اشاره کرد که با دست نقاشی شده‌بودند گرچه خاستگاه اصلی کاشی‌های لعابدار را مربوط به اسپانیا می‌دانند اما ایتالیا اولین مرکز مهم اروپایی در خصوص کاشی‌های نقاشی‌شده محسوب می‌گردد. در آغاز قرن 17 سفالگران مهاجر از شمال ایتالیا تکنیک ساخت سفالینه‌های بدون لعاب را برای اولین بار در اسپانیا، فرانسه، و فلاندزر باب کردند. از همین محلها بود که این تکنیک‌ جدید به هلند و پرتغال ریشه دواند. طی قرن 17 در کشور مذکور سرآمد صنعت کاشی‌سازی در اورپا شدند. سپس هلندی‌ها گوی رقابت را ربودند و با تولید کاشی‌های پرتلألو و باشکوه بازار فروش این محصول را در سراسر اروپا از آن خود کردند. البته مراکز تولیدی کوچکتری نیز طی قرن هجدهم بریتانیا، آلمان، دانمارک فعالیت داشتند که البته ایده‌آل‌های خودر ا از سفالگران هلندی به عاریت گرفته‌بودند. نقاشی رنگی روی لعاب سفید بالطبع باعث خلق تصویری می‌گردد که به چشم خوشایند می‌آید. به همین دلیل اگر محوطه‌های مفروش به کاشی در قصرها، کلیساها، و خانه‌های اغنیا طی آن دوره با تلألوی رنگی خاصی جلوه می‌نمودند درواقع کاشی‌ در آن زمان نمادی از قدرت و شکوه و در نتیجه زینت بخش بیشتر اماکن مهم در اروپا بود. شایان ذکر است که نقاشی روی لعاب سفید خود بیانگر روحیه خلاق هنرمندان متعلق به دوره رنسانس بشمار می‌آمد. تمام اطلاعات ما از صنعت سفالگری و لعابکاری قرن 15 و اوایل قرن 16 متعلق به ایتالیا در رساله‌ای به قلم یک سفالگر ایتالیایی به نام« پیکو لپاسو Pico Lpasso » تحت عنوان سه کتاب در خصوص هنر سفالگران به سال 1557 جمع‌آوری شده‌است در این رساله مسائل مربوط به آماده‌سازی خاک رس، روشهای شکل‌دادن گلدانها، ابزارها و کوره‌های مخصوص پخت سفال، روشهای ترکیب لعاب و رنگدانه‌های سرامیک مورد بررسی قرار گرفته‌اند البته باید گفت که صنعت سفالگری و لعابکاری در ایتالیا ریشه در قرن 12 دارد. طی قرن 13 سفالینه‌هایی به رنگهای سبز صورتی و قهوه‌ای تولید شدند. اولین نمونه‌های سفالینه‌های« لعاب قلعی Maiolica » معروف به سفالینه‌های اوروتیوپی نیز شهرت داشتند. طی نیمه اول قرن 15 و تحت تأثیر صنعت سفالگری والنسیایی سفالگران ایتالیایی از رنگ آبی برروی زمینه سفید استفاده کردند. گاهی اوقات نیز سایه رنگ ارغوانی به آنها اضافه می‌شد. رنگهای نارنجی، آبی، سبز، و زرد در اواخر قرن 15 به دیگر رنگها اضافه شد و درنتیجه طرح‌های کاملاً رنگارنگ. و بدیع بوجود آمد. تکنیک عاریه‌ای دیگری که اصلاً اسپانیایی بود در اواخر قرن مورد استفاده قرار گرفت این فنآوری جدید به« لعاب شفاف و صدفی Luster » شهرت داشت شاهکارهای هنری کاشی‌کاری اسپانیا را باید در قصرها و کلیساهای متعددی در« سویلSevill » یافت. قصر پیتر ملقب به ظالم در آلکازار کاخ چارلز پنجم کلیسای سانتا آنا در تریانا، عبادتگاه کاسا در پیلاتو و بسیاری اماکن دیگر نمونه‌های بارز شاهکاریهای کاشی‌کاری هنرمندان اسپانیایی و بخصوص طراح و کاشی‌کار معروف اسپانیای « فرانسیسکو نیکولوز» هستند.
تأثیر کاشی‌کاری ایتالیا در فرانسه نیز به چشم می‌خورد. در ابتدای قرن 16 سفالینه‌هایی ساخته شدند که به وضوح نشانگر روشها و طرح‌های ایتالیایی هستند کارگاههای لیون و نوروسپس روئن، لیسیو و لیل طی آن دوره همچنان روبه افزایش بودند. شاید بتوان گفت که آثار ماسئوآباکوئنس در روئن بین سالهای 1526 تا 1564 جز اولین آثار درخور توجه و ارزشمند کاشی‌کاری فرانسوی بشمار می‌‌آیند.
سومین کشور اثر پذیر از هنر ایتالیایی فلاندرز بود. آنتورپ در ابتدای قرن 16 مرکز فعالیت کاشی‌کاران جدید فلاندرزی و تولید سفالینه‌های لعاب‌ خورده بودند. مشهورترین آثار هنری « آنتورپ» متعلق به نام گوئیدو دی‌ساوینو است پس از آنتورپ مرکز تولید کاشی‌های لعابدار به هلند نقل مکان یافت و برای اولین بار سبک ایتالیایی کاشی‌کاری کف به کاشی‌کاری دیوار تبدیل گردید. البته هنوز دلیل چنین تغییری در سبک طراحی و معماری کاملاً روشن و واضح نیست.
فرهنگ کاشی‌کاری در پرتغال با نام مخصوص آن« آزولجو Azulejos » کاملاً جهانی و بسیار ظریف و بدیع و غیرقابل قیاس در سراسر اروپاست. گرچه کاشی‌کاران پرتغالی ایده‌های اصلی خود را از اسپانیایی‌ها، فلاندرز‌یها و هلندیها به عاریت گرفته‌بودند. ولی در نتیجه اول قرن 16 در اکثر کلیساها منازل اشراف در پرتغال، کاشی‌های لعابدار و رنگارنگ پرتغالی در کنار یکدیگر جلوه‌های بدیع و با شکوهی به وجود آورده‌بودند.
اولین نمونه‌های این نوع کاشی‌کاری بدیع پرتغالی طی قرن 16 در آثار« فرانسیسکو دی‌ماتو» در کلیسای سیوعیون بنام« کاپلادوسائوروک» به چشم می‌خورند. بریتانیا، سوئیس، اتریش، آلمان، و دانمارک جزء آخرین کشورهایی بودند که تحت تأثیر کاشی‌کاری ایتالیای و هلندی در اواخر قرن 15 این سبکهای هنری را بکار می‌بستند. شایان ذکر است که اولین نمونه‌های اصلی کاشی‌کاری که صرفاً متعلق به کشورهای مذکور بود تنها پس از گذشت حدود یک قرن در آثار تاریخی ذکر نام شده‌اند.

عصر ماشین
اثرات بلندمدت انقلاب صنعتی بر صنعت کاشی‌کاری و کاشی‌سازی بسیار عمیق بود. ساخت و پیشرفت ماشینهای جدید و تکنیک‌های نوین ساخت کاشی‌ همانا به معنی تولید بیشتر و سریع‌تر محصولات بشمار می‌آمد و بالطبع شاهد جایگزینی انسان با ماشین بودیم. در این راستا بریتانیا از پیشگامان و هربرت منیتون بریتانیایی که خود تولیدکننده کاشی بود از پیشتازان این صنعت محسوب می‌شدند. طی نیمه دوم قرن 19 تکنولوژی بریتانیایی سراسر اروپا را جولانگاه خود قرار داده‌بود. صنایع آلمانی، بلژیکی، فرانسوی، تحت تأثیر بریتانیا محصولات ماشینی را جایگزین فرآورده‌های دست‌ساز کردند. در هلند، اسپانیا، و پرتغال نیز میزان بسیار اندکی از فرآورده‌های دست‌ساز کردند. در هلند، پرتغال و اسپانیا نیز میزان بسیار اندکی از فرآورده‌های دست‌ساز هنوز وجود داشت اما ماشین با سرعتی رعب‌آور در حال پیشرفت بود. اولین نشانه‌های تولیدات صنعتی بجای مصنوعات دستی در بریتانیا به چشم می‌خورد جائیکه برای اولین بار کاشی با طرح‌های چاپی تولید گردید. اولین نمونه‌ این کاشی‌‌ها جزء تولیدات چاپچی لیورپول بنام« جان‌سدلر John Sadler » هستند. او که چاپخانه خود را در خیابان« هرنگیتون HARRINGTON » در لیورپول Liverpool تأسیس کرده بود که ابتدا کار چاپ سری را روی مصنوعات سرامیکی انجام داد. چنین فعالیتها و اشخاصی پس از گذشت چندسال در کشورهای دیگر اروپایی پا به عرصه حیات گذاشتند.

 

تفوق علم طراحی
پس از روی کارآمدن ماشین و سلطه آن بر صنایع، مشکلات عدیده‌ای به وجود آمد که از آن میان می‌توان به مهمترین آنها یعنی سازگاری و همسوشدن هنر با صنعت اشاره کرد در آغازین روزهای به حرکت درآمدن چرخ‌های انقلاب صنعتی، علم طراحی و طراحان مربوط به صنعت کاشی در غبار برخاسته از چرخ‌های انقلاب محور گم شده‌بودند. به همین علت اطلاعات بسیار کمی از طراحان آن دوره شاهد فعالیت برخی از آنها به عنوان طراحان استخدامی در شرکتها یا منازل هستیم تولیدکنندگان آن دوره بیشتر به سلیقه مردم و تنوع‌طلبی آنان که خود ناشی از کسالتهای انقلاب صنعتی بود پی‌برده و برای خلق طرحها و نقوشی جدید فعالیت خود را آغاز نمود این که خود راهگشای فعالیت طراحان شده‌بود باعث بروز خلاقیتهای ذهنی آنان گردید و بیانگر این واقعیت بود که انسان تحت هیچ شرایطی به زنجیر و اسارت ماشین درنمی‌آید. در همان دوره گروه جسورتری از طراحان حتی انقلای صنعتی را به دید حقارت نگریسته و با تولید کاشی‌های تزئینی و نقاشی شدة دست‌ساز جانی دوباره به این هنر ظریف بخشیدند. در بازارکاشی‌ این محصولات حتی بر کاشی‌های ماشینی نیز برتری جستند. پیامد این حرکت ظهور نسلی جدید از معماران در کل اروپا بود که کاشی را به عنوان جزء اصلی طراحی و معماری در بناها بکار می‌بردند. تأثیر ماشین برکیفیت طراحی بحثی داغ در سراسر قرن 19 بود. در ابتدای سال 1840 در مقاله‌ای تحت عنوان« هنرهای زیبا در فلورانس که در نشریه Quarterly Review » به چاپ رسید. استاد انجمن سلطنتی و عتیقه‌شناس خبره سرفرانسیس‌ پاگریو(1861-1788 ) طراحی ماشین را مورد تقبیح قرار داد. و از آن با نام« نقشی کاملاً بی‌ارزش و ساده» یاد کرد. نمایشگاه بزرگ سال 1851 عجایب ماشین را در مقابل دیدگان مردم قرار دارد. لیکن تأثیر دیگر آن هوشیاری و بیداری بینندگان نسبت به محدودیت‌های طرحهای ماشینی نیز بود. برخی معتقدند که این نوع طراحی کاملاً بی‌ارزش،ساده، زشت، و غیر هنری بود.
بطورکلی دو دیدگاه متفاوت در خصوص طراحی با ماشین وجود دارد. دیدگاه نوین‌تر یا بهتر بگوئیم علمی‌تر، متعلق به مکتب متفکران است که ماشین را به عنوان تنها راه‌حل امیدبخش برای هر مقوله‌‌ای در آینده می‌پندارند. در مقابل هنرمندان ماشین را وسیله‌ای قوی و بسیار مخرب می‌دانند که در زیر چرخ‌های آن بالاخره هنر از بین خواهد رفت. در اواسط قرن طراحان متخصص در زمینه ساختمان‌ها نیز نه تنها استفاده از کاشی‌ بلکه تولید آن را نیز تحت تأثیر خود قرار دادند.
«William Barges , Halsey Ricardo, Normar Show » در بریتانیا«Gaudi » در اسپانیا
« William Kramhout » « Hendrikus Petrus Berlage » در هلند« Guimard Hector »
« Augusts Perret » در فرانسه و «oHo Wagner » در وین با دیدی بکر و نوآورانه کاشی را در معماری مورد استفاده قرار دادند. تمامی این هنرمندان بزرگ صنعتی مشترک یعنی خلاقیت در کاربرد کاشی به گونه‌ای تزئینی و کاربردی در بناها را داشتند. کاشی‌های مورد استفاده آنها از هر دوگونه دست‌ساز و ماشینی بودند. این افراد کاشی را به عنوان جزئی از معماری به طریقه‌ای کاملاً هنری و کاربردی بکار می‌برند. به عبارت دیگر تنوع رنگ، اندازه، طرح و نوع کاشی در یک بنای مدرن یا قدیمی کاملاً به جا و شگفتی‌ساز بود.
 دنیای نو
در مقاله‌یا تحت عنوان« هنر کاشی‌سازی و ارتباط آن با معماری» منتشره به سال 1915 نویسنده اثر یعنی« J.H.Dull » بیان می‌دارد که« زیبائی …. تنها مسئله مشکلها و احجام نیست بلکه گواهی است بر خلاقیت تصویربرداری ذهن از شکل و حجم». این اصل درواقع زیربنای فلسفه و تعاریف زیبائی و تنوع تمامی کاشی‌های تزئینی امریکا‌یی است. از سال 1870 به بعد نسلی از افراد مصمم خلاق و هنرمند کمک شایانی به استحکام صنعت کاشی در امریکا کرده‌اند. البته طی 50 سال نخست این دوران باید به تأثیر زیاد آگاهی‌های فنی و هنری اروپا بر این صنعت در امریکا اشاره کرد رشد سریع این صنعت در امریکا مدیون« نمایشگاه صدسالانه بین‌المللی فیلادلفیا به سال 1876» است. در این نمایشگاه بهترین و شگفت‌آورترین سرامیکهای شرقی و اروپائی به نمایش درآمدند. این محصولات با تأثیری بسزا بر هنرمندان امریکای درواقع آنها را ترغیب نمودند تا با خلق آثاری مشابه به رقابت بپردازند. البته این علاقه طی ده‌سال بعدی به ثمر نشست. در ابتدای سال 1870 کاشی‌های امریکایی تحت تأثیر بسیار کاشی‌های سنتی بریتانیا بودند. بیش از یکصد شرکت بریتانیایی بین سالهای 1870 و 1910 مشغول به کار بودند و بسیاری از تولیدکنندگان بزرگ به نمایندگی‌هایی نیز در سراسر دنیا داشتند. در دهه 1880 با افزایش بازار تقاضای کاشی تعداد نمایندگان خارجی دوچندان شد. شرکت بریتانیایی Maw Fo Company درکانادا، امریکا، افریقای جنوبی، نیوزلند. هند، خا

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مصالح ( کاشی،سیمان،رسها )

دانلودمقاله حجاب در ایران

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله حجاب در ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

این بخش متشکل از سه مبحث می‌باشد؛ در مبحث اول به تشریح مقام و حرمت دختران و زنان از دیدگاه اسلام و اقوام دیگر خواهیم پرداخت، در مبحث دوم پیشینۀ حجاب را در میان اقوام باستان تاکنون بیان می‌کنیم و در مبحث سوم نیز چگونگی نفوذ بی‌حجابی را در ایران بررسی خواهیم کرد:
مبحث اول: مقام و حرمت دختران و زنان از دیدگاه اسلام و اقوام دیگر
شایسته است که قدر و منزلت دختران و زنان از منظر شارع مقدّس احراز گردد و انصاف نیست که قبل از مطالعه و تعمّق در احکام الهی و ارشادات قرآنی و نیز بررسی وضع گذشتۀ زن در اعتقادات پیشین مردم ماقبل (تا زمان) مبعث رسول اکرم(ص) مبادرت به نتیجه‌گیری نمود. قبل از ظهور اسلام، اعراب جاهلیت رسم زشتی داشتند که به موجب آن دختران خود را زنده‌ به گور می‌کردند، این رسم ناپسند ریشه در ننگ شمردن فرزند دختر داشت، اما بعد از طلوع خورشید اسلام در شبه جزیرۀ عربستان، قرآن این رسم را جاهلانه دانسته و آن را تقبیح نمود:
«وَاِذا بُشِّرَ اَحَدَهُمْ بَالْنثی ظَلَّ وَجْهُهُ مِسْوَدّاً وَ هُوَ کَظِیم یَتَواری مِنَ الْقَومِ مِنْ سُوء ما بُشِّرَ بِهِ اَیُمْسِکُهُ عَلی هُونٍ اَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ اَل سآءَ مایْحکُمُون.»
ترجمه: «و آنگاه که یکی از ایشان را (مردم دوران جاهلیت را) به دختری مژده میدادند، رویش از فروخوردن غیظ سیاه می‌گردید، خود را از مردم پنهان میکرد، از شرمندگی و زشتی امری که از باب مژده به او می‌دادند. از این رو نمی‌دانست که باید او را با قبول ذلّت و زبونی نگه داشته، بزرگ کند یا او را مثل سنّت دیرینه‌ایکه مرسوم بوده، زنده به گور نماید. به هر صورت آگاه باشید که چه غلط حکم می‌کردند.»
در قبائل ابتدایی (که نمونه‌های آن تا به امروز موجود است) زن را چون حیوانات به پلیدترین کارها وامی‌داشتند، از نفس کشیدن در کنار زن احتراز می‌کردند، به بهای اندک ایشان را می‌فروختند. در روسیه تازیانه‌ای به داماد می‌دادند تا همسر خود را بزند. همه جا ارزش زن خیلی کمتر از مرد بود. در آتن، زنان در اموالی که بیش از بیست من جو بود حقّ خرید و فروش نداشتند. زن یونانی حق عقد قرارداد نداشت، نمی‌توانست بیش از مبلغ ناچیزی وام بستاند، اقامه دعوی در محکمه برای او ممکن نبود. در قوانین سولون اعمالی که تحت تأثیر زنان صورت گرفته بود اعتبار قانونی نداشت، زن پس از مرگ شوهر از ارث او سهمی نمی‌برد. در اسپارت وقتی از پسر زائیدن زن مأیوس می‌شدند او را به مرگ محکوم می‌کردند. از جمله امثال رومیان این بود: «زن را نمی‌توان انسان نامید.» در ایران وضع بهتر بود، عزّت و کرامت زن را بیشتر در پرده داشتن او نشان می‌دادند از این جهت در نقش‌های ایران باستان کمتر به صورت زن برخورد می‌کنیم، با این وجود در قوانین ساسانی زن دارای شخصیت حقوقی نبود (از اشیاء بود). در هند و دیگر جاهای آسیا، بسیاری از معبدها زنانی به نام زنان مقدّس داشتند که روسپی بودند می‌رقصیدند، نیازهای جنسی راهبان و افراد دیگر را ارضاء می‌کردند و پول می‌گرفتند و به راهبان می‌دادند، گاهی افراد محترم یکی از دختران خود را وقف معبد می‌کردند. چینی‌ها زن را مصدر ناپاکی و مصیبت می‌دانستند، در چین غالباً نوزادان دختر را کشته یا به صحرا می‌افکندند، خویشان برای تولّد دختر تسلیت می‌گفتند.
در شریعت موسی دختر با بودن پسر ارث می‌برد و هر گاه ارث می‌برد نمی‌توانست با سبط دیگر ازدواج کند، درآخرین بند از وصایای دهگانه تورات زنان در ردیف چهارپایان و اموال منقول به حساب آمده‌اند، مادر اگر دختر به دنیا می‌آورد واجب بود دو بار غسل کند، از دعاهای یهودیان این است: «تبارک الله خالق و سلطان عالم که مرا زن نیافریدی.» در مجمع لاهوتی ماکون بحث بود که آیا زن جسمی بی‌روح است یا دارای روح می‌باشد؟ و در نهایت به این نتیجه رسیدند که زن دارای روح نمی‌باشد. در تعلیمات سن پول به زنان اجازه خواندن، نوشتن و آموختن داده نشده است. در اسپانیا فقط مریم قدّیسه را انسان می‌دانستند و سایر زنان را برزخی میان انسان و حیوان می‌دانستند. تا سال 1900 میلادی زن به‌ندرت دارای حقّی بود که مرد ناگزیر به ادای آن باشد. زنان آفریقا تا قرن نوزدهم هم‌چون بردگان و ابزار کشاورزی خرید و فروش می‌شدند. در تاهیتی زنان مجبور بودند بچه خوکان را از سینه خود شیر دهند، در آئین برهمنی و هند جامعه به چهار کامت (طبقه) تقسیم می‌شد و آن طبقه‌ای که به حساب نمی‌آمدند «باریا» خوانده می‌شدند و زنان در بسیاری از تکالیف مانند باریاها بودند. قانون مانو مقرر می‌دارد که زن باید در طول زندگی زیر قیمومیّت مرد باشد، اول پدر بعد همسر و سپس شوهر، باید مرد را ارباب و خدا خطاب کند، همدوش او راه نرود، باید کارها را انجام دهد و پس‌مانده غذای همسر و پسر را بخورد، زن از کسب دانش محروم بود. عقاید تحقیرآمیزی بسیاری نسبت به زن وجود داشت از قبیل: «زن انسان کاملی نیست.»، «زن هرگز به بهشت راه نخواهد یافت» و نظایر آنها که نتیجه آن غرور مردان سطحی‌نگر و حقارت زنان جاهل به امر الهی بود. و اینک به مقام زن در اسلام می‌پردازیم:
پیامبر اکرم(ص) فرموده‌اند: «دختران فرزندانی هستند که جوهره مهربانی، کمک، انس، برکت و آرامش در آنان است.» امام صادق(ع) فرموده‌اند: «دختران حسنه و پسران نعمت هستند، حسنه رحمت است و سؤال ندارد ولی از نعمت سؤال می‌گردد که آیا شکر واقعی و عملی آن به جا آورده شده است یا خیر؟» پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «هر کس دختری دارد خداوند آماده یاری کردن و برکت دادن به او و آفریدن اوست.»

 

قرآن کریم می‌فرماید:
«وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوف»
ترجمه: «و برای زنان است حقّی از معروف و خوبی همانند آنچه که برای مردان حقّی برایشان هست.»
مقام زن در اسلام چنان است که در قرآن، سومین سوره مفصّل به «النساء» نامیده شده است و در ده سوره دیگر از قرآن کریم مسائلی مربوط به حقوق وکرامت زن آمده است. همه جا در خطابات عامّ قرآن، زنان مورد خطابند و غیر از این موارد، از بسیاری از مفاهیم قرآن می‌توان مطالبی درباره حقوق و منزلت زن استنباط نمود. پیش از اسلام در هیچ قانون از قوانین اجتماعات متمدّن و بزرگ، درباره ارزش واقعی زن، اثر وجودی او و نیز فقط کرامت و حقوق او، نفصیلات فلسفی، روانی و نیز مواد قانونی وجود ندارد. در نظر اسلام زن، عضو جدانشدنی اجتماع است که تا ارزش انسانی و مسؤولیت‌های ویژه خود را نشناخته و به کار نبندند و همچنین تا زمانی که اجتماع ارزش و مقام زن را درنیابد آن اجتماع به تکامل نخواهد رسید، زن در اسلام موجودی زیبا، ظریف، مستقل و آرامش‌بخش است با تقدس دختری، همسری، مادری، خواهری. پیامبر(ص) فرمودند: «از دنیای شما سه چیز را دوست دارم. بوی خوش، زنان و نور چشم نماز را.»

 

خداوند متعال درباره چگونگی رفتار با زنان می‌فرماید:
«وَ عاشِروُهُنَّ بِالْمَعْرُوف»
ترجمه: «با ایشان با روشهای معروف و نیک رفتار کنید.»
در اسلام زنان همچون مردان مستحق ارث هستند (آیه شریفه 17 از سوره مبارکه نساء)، در بهره‌مندی از کسب و تلاش و پاداش عبادات و نیز الزام به وظائف و مسئولیتها مساوی هستند (آیه شریفه 32 از سوره مبارکه نساء)، زنان نیز همچون مردان استعداد تحصیل معارف، فضیلت و رسیدن به کمالات و نیز استحاق امر صواب و پاداش ثواب را دارند (مستفاد از آیات شریفه 190 الی 195 از سوره مبارکه آل عمران، آیه شریفه 135 از سوره مبارکه احزاب و نیز آیات شریفه 12 و 18 از سوره مبارکه حدید). پیامبر(ص) در آخرین دقایق حیات، به سه چیز سفارش فرمودند که زنان از آن جمله‌اند. پیامبر اکرم(ص) مهربانترین مردم بود به زنان و کودکان. از پیامبر(ص) پرسیدند: حقّ زنان بر مردان چیست؟ فرمودند: «جبرئیل چندان سفارشی زنان را به من می‌نمود به طوریکه فکر کردم که در هیچ موردی شوهر نمی‌تواند حتی نسبت به زن اخم کند.» کنایه از آن است که همواره زن به رفتار مرد اتکاء دارد و عدم توجه همسرش به او باعث فرو ریختن اعتماد به نفس زن می‌شود این نتکه از جهت روان‌شناسی به اثبات رسیده است. قرآن کریم در کنار هر مرد بزرگ و قدیسی از یک زن بزرگ و قدیسه یاد می‌کند، از همسران آدم و ابراهیم، از مادران موسی و عیسی و از زن فرعون در نهایت تجلیل یاد می‌کند. قرآن وجود زن را مایه خیر، سکون تو آرامش برای مرد می‌داند. کمتر مردی است که به پایه خدیجه(س) برسد و هیچ مردی به جز پیامبر(ص) و علی (ع) به مقام حضرت زهرا(س) نمی‌رسد، حضرت زهرا بر فرزندان خود که امامند و بر پیغمبران به غیر از خاتم‌الانبیاء برتری دارد. اسلام دوست داشتن زن را از اخلاق انبیاء دانسته و می‌فرماید:
«مِنْ اَخْلاقِ الْاَنْبیاءِ حُبُّ النَّساء.»
«بود زن نور چشم اهل بینش که زن باشد جمال آفرینش»
خلاصه اینکه اسلام هرگز درصدد تحقیر و تضعیف زن نبوده بلکه با وضع احکام و قوانین مختلف در جهت حمایت از شأن انسانی زن برآمده است مثلاً حکم تکلیفی «پوشش اسلامی» (حجاب) برای بانوان در جهت تأمین امنیت، حفظ ارزشهای انسانی و کرامت بخشی به زن و ... می‌باشد. در دین مبین اسلام تنها ملاک برتری انسانها به یکدیگر میزان تقوی آنهاست نه جنسیت.

 

مبحث دوم: پیشینه حجاب در میان اقوام باستان تاکنون
با مطالعه آثار تمدنهای مختلف، چنین به نظر می‌رسد که حجاب زنان از عادات قدیمه تمدنهای بشری بوده است. زنان یونانی حجابی داشتند که در جزیره خیوس تا مدتها رواج داشته است. اغلب مؤلفین یونانی از حجاب صحبت کرده‌اند از جمله نوشته‌اند «بین لوب» دختر «اولیس» پادشاه یونانی حجاب داشته است. زنهای شهر تب حجاب خاصی داشته‌اند که مقابل دو چشم سوراخی داشته برای اینکه چشمها بتوانند ببینند (نظیر روبند). دختران اسپارتی پس از شوهرکردن حجاب می‌گرفتند. نقوش تاریخی نشان می‌دهد که زنان اسپارتی سر را می‌پوشاندند ولی صورتشان باز بوده است و موقعی که به بازار می‌رفتند حجاب داشته‌اند. در کیش آرایی زنان محترم و اشرافی محبوب بوده‌اند. زنان محترم ایرانی برای حفظ حیثیت طبقه ممتاز و ایجاد حدودی که آنها را از زنان عادی و طبقه چهارم امتیاز دهد صورت خود را می‌پوشاندند و گیسوان خود را دراز نگاه می‌داشتند.
قدر مسلم این است که در ایران باستان، در میان قوم یهود و احتمالاً در هند حجاب وجود داشته و از آنچه که در اسلام آمده است سخت‌تر و شدیدتر بوده است، اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است و به وسیله اسلام در میان اعراب پیدا شده است. در ایران باستان، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده می‌شده‌اند. در هند حجاب سختی وجود داشته است ولی به درستی روشن نیست که سابقه رواج حجاب در میان زنان هندی به قبل از نفوذ اسلام در این کشور برمی‌گردد یا پس از نفوذ اسلام در آن، هندوهای نامسلمان تحت تأثیر مسلمانان و خصوصاً مسلمانان ایرانی حجاب زن را پذیرفته‌اند. به هر حال آنچه مسلم است این است که قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتکر آن نیست، اما اینکه حدود حجاب اسلامی با حجابی که در ملل باستانی وجود داشت یکی است یا خیر؟ و اینکه علت و فلسفه‌ای که از نظر اسلام حجاب را لازم می‌شمارد همان علت و فلسفه‌ای است که در جاهای دیگر جهان منشاء پدیدآمدن حجاب شده است یا خیر؟ بحث خاص خود را می‌طلبد ولی بحث ما وجود اصل حجاب و پوشش است.
مبحث سوم: چگونگی نفوذ بی‌حجابی در ایران
یکی از ثمرات شوم هجوم فرهنگی غرب به ایران تغییر لباس و رواج بی‌حجابی (البته بی‌حجابی درجات متفاوتی دارد) در میان قشرهایی از جامعه می‌باشد و از آن در رژیم طاغوت تحت عنوان «کشف حجاب» و در این اواخر «رفع حجاب» یاد می‌شد و در حقیقت چیزی جز مبارزه با پوشش اسلامی (حجاب) و ترویج لباس‌های غربی نبود. اجرای این برنامه محتاج دو شرط بود: اول: یک زمینه فرهنگی و اجتماعی برای پذیرش لباس غربی و در نتیجه برداشتن حجاب اسلامی، دوم: یک عامل اجرا که زور و قدرت داشته باشد و به اسلام معتقد نباشد. عامل اجرا، رضاخان، مأمور و سرسپرده دولت استعمارگرانگلیس بود که وظیفه داشت «ایران را هر چه زودتر از حضیض ذلّت به اوج عزّت برساد و از گمراهی به شاهراه ترقی هدایت نماید!» و در پی اجرای همین مأموریت موظف بود به زور لباس مردان را متحدالشکل کند و بر سر همه‌ی آنها کلاه پهلوی بگذارد و چادر را نیز از سر زنان بردارد. اما شرط اول، یعنی زمینه فرهنگی و اجتماعی پذیرش لباس غربی را، غربزده‌ها تأمین کردند، آنان اسلام را نمی‌شناختند و به غرب خوشبینی مطلق داشتند. در واقع این قشر معدود، همان قشری بودند که قبل از فرو رفتن در لباس غربی، فرهنگ غرب را پذیرفته بودند و تغییر لباس، آخرین و بیرونی‌ترین پوسته‌ای بود که در وجود آن‌ها تغییر می‌کرد.
در سالهای قبل و بعد از 1314، آنها که تغییر لباس را پذیرفتند، همان کسانی بودند که فرهنگ غربی را پذیرفته بودند و آنها که آن را نپذیرفتند دقیقاً همان کسانی بودند که آن فرهنگ را نپذیرفته بودند و گول به اصلاح «ترقی»، «آزادی» و «تساوی حقوق» را نخورده بودند و همان کسانی بودند که در برابر آن همه زور و فشار مقاومت کردند. رضاخان می‌خواست زنان را از کیسه چادر بیرون آورد. و آنان را وارد دنیای پرنور و مترقی جدید کند، ولی اکثریت عظیم این مردم در برابر این پیشنهاد به ظاهر ساده و منطقی، تا سرحد جان مقاوم تکردند و حتی حاضر شدند کفن بپوشند اما لباس غربی نپوشند. ماجرای دردناک مسجد گوهرشاد مشهد و آن جمع کثیری که در مخالفت با بی‌حجابی رضاخانی با دست خالی در برابر اسلحه ایستادند و کشته شدند، سند افتخار ملتی است که تا پای جان می‌کوشد از معنویت و فرهنگ الهی خود دفاع کند. رضاخان و مزدوران او با تمام قوا کوشیدند چادر را از سر زنان بردارند، پاسبانهای آن زمان موظف بودند هر کجا زنی را با چادر دیدند او را دنبال کنند و چادر و روسری او را بکشند و پاره کنند. اما مردم ما ایستادند و مقاومت کردند و دستگاه حکومتی پهلوی علی‌رغم همه زورها، فشارهای اجتماعی و تبلیغاتی خود روز به روز خود را در این مساله شکست خورده‌تر دید. بالاخره همان زنانی که اجازه ندادند رضاخان با برداشتن حجاب آنان، پرچم بیگانه را بر تن آنان بپوشاند، چهل و چند سال بعد، با همان چادرها، دوش به دوش برادران خود در یک انقلاب خونین با برانداختن دودمان پهلوی، به سلطه فرهنگ رضاخانی خاتمه دادند.
امروزه به اصطلاح روشنفکرانی (در داخل یا خارج کشور) وجود دارند که الزام زنان و دختران جوان را به رعایت حجاب اسلامی، خلاف دموکراسی و حقوق و آزادی‌های فردی می‌دانند. حال ما از همین افراد می‌پرسیم که آیا پاره کردن چادر و روسری زنان و دختران و برداشتن حجاب مطلوبشان در زمان رضاشاه خلاف اصول دموکراسی و حقوق و آزادیهای فردی نبود؟
نتیجه:
برخلاف اقوام و تمدنهای گوناگون که زن را تحقیر کرده و حتی او را انسان ندانسته و در ردیف اشیاء و اموال قرار می‌دادند و حقوقی هم برای او قائل نبودند. اسلام زنان را تکریم کرد و آنان را در کنار مردان و مایه آرامش مردان قرار دارد و تنها ملاک برتری انسان را نسبت به یکدیگر میزان تقوای آنها دانست و برای زنان حقوقی مشخص را تعریف کرد.
آنچه مسلم است این است که حجاب قبل از اسلام، در جهان وجود داشته است و اسلام مبتکر آن نیست.
رضاخان پهلوی با حمایت بیگانگان برای برداشتن حجاب و عفت بانوان ایرانی تمام تلاش خود را به کار بست اما با مقاومت ایرانیان غیور، این طرح شوم شکست خورد.

 

 

 

بخش دوم

 

بررسی شرعی و فرهنگی حجاب (پوشش اسلامی)

«زن بدون حجاب همچون خانه‌ای است بی‌حصار»

 

این بخش متشکل از دو مبحث است؛ در مبحث اول به بررسی ابعاد شرعی و فقهی «حجاب» خواهیم پرداخت و در مبحث دوم از رابطه لباس و «حجاب» با فرهنگ سخن خواهیم گفت:
مبحث اول: بررسی شرعی و فقهی حجاب (پوشش اسلامی)
این مبحث دربردارنده دو گفتار است؛ در گفتار اول به تعریف اصطلاح «حجاب» ، تعیین حدود و ثغور آن و نیز بیان احکام و فتاوای مرتبط با موضوع خواهیم پرداخت، در گفتار دوم از فلسفه‌ی حجاب، دلایلی بر لزوم آن و ایرادات و اشکالات وارده بر آن سخن خواهیم گفت:
گفتار اول: تعریف حجاب و تعیین حدود آن
در این گفتار به تعریف «حجاب»، تعیین حدود آن و نیز بیان احکام و فتاوای فقهی مربوط با موضوع خواهیم پرداخت:
بند اول: تعریف «حجاب»
حجاب در لغت و همچنین در اصطلاح عرفی و شرعی معانی دقیقی دارد:

 


الف: تعریف لغوی
در بحث حجاب، اولین گام روشن شدن معنای لغوی «حجاب» است که در عصر ما این کلمه برای پوشش زن معروف شده است. کلمه حجاب در لغت به معانی پرده، چادر، روپوش، روبند، آنچه که با آن چیزی را بپوشانند و چیزی که مانع بین دو چیز دیگر باشد، است. جمع آن «حُجب» است. به معنی «پوشیدن» نیز می‌باشد، که البته بیشتر به معنی «پرده» استعمال می‌شود. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‌دهد که پرده وسیله‌ی پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست، آن پوشش حجاب نامیده می‌شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
ب) تعریف عرفی
برای دانستن معنای عرفی حجاب، باید به عرف منطقه مورد نظر رجوع کرد. در چنین مناطقی معنای عرفی حجاب تحت تأثیر شرایط خاص جغرافیایی، اقلیمی، سبک زندگی و آداب و رسوم خاص آن منطقه می‌باشد. برای مثال نوع پوشش و حجاب زنان عشایری، ترکمنی، جنوبی، شمالی، کردی و ... تحت تأثیر عرفهای محلی‌شان می‌باشد. اما در کل، معنای عرفی حجاب متأثر از معنای شرقی آن می‌باشد، عرف پوششی را حجاب می‌نامد که ویژگی‌های پوشش اسلامی را دارا باشد، تمام بدن زن را بپوشاند و محرک برای مردان نباشد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  119  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله حجاب در ایران

دانلودمقاله لباس درقرآن

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله لباس درقرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
کلام جاویدان الهی بشر را به سوی محکم ترین و استوار ترین روشها و مسلک ها سوق می دهد.1 قرآن کتابی است که برای هدایت بشر در تمام عصرها و نسلها نازل شده است و بطور یقین جامع ترین دستورات را برای سعادت و خوشبختی انسان تدوین نموده است. نگاه تازه به جایگاه قرآن و تبیین وظایف امت اسلامی در برابر این معجزه الهی و بررسی آثار و برکات محوریت قرآن در سیمای الگوها و اسوه ها می تواند گامی هرچند ناچیز در جهت تبیین این کتاب آسمانی بوده، ما را به صراط مستقیم الهی رهنمون سازد.

امام العارفین در نهج البلاغه می فرماید:
فأسألوا الله به و توجهوا الیه بحبه.2
آنچه می خواهید بوسیله قرآن بخواهید و با عشق به قرآن به خدا توجه کنید.

بنابر آموزه های علوی قرب الرحمان در سایه حب القرآن محقق می شود.

علامه طباطبائی می فرمایند: رابطه مخصوصی که ما آن را حب و علاقه می نامیم تأثیر خاصی در فاعل دارد، بطوریکه قوه فاعلی مزبور همواره متوجه و خواهان انجام خود فعل است و در صورتیکه به آن نائل گردد باز خواهان حفظ و نگهداری آن است. حب یک نوع تعلق و ارتباط محب و محبوب است.3

وقتی کنش وﻳﮊه عاطفی بین انسان و کمالش ایجاد شود، محبت پیدا شده است و هرچه این مغناطیس قوی تر باشد جذب بیشتر می شود، هر چه قدر بتوانیم رابطه قوی تر با قرآن برقرار کرده و در اعماق وجود خود بذر محبت این گنجینه بیکران را بکاریم، گامی در جهت رسیدن به قرب الهی برداشته ایم.


گام اول: شناخت قرآن
علی - علیه السلام- می فرمایند:
«المعرفه نورالقلب.»4
شناخت روشنائی دل است.

آن گاه که قلب جلا یابد، نور قرآن در آن تجلی پیدا می کند و معرفت و شناخت آن ممکن می شود. البته شناخت لفظی هرگز نمی تواند ما را به دوستی و عشق کلام الله مجید رهنمون شود، بلکه این معرفت حقیقی است که محبت را به دنبال می آورد. برای رسیدن به شناخت واقعی باید طهارت دل کسب کنیم چرا که قرآن کریم قابل مس و لمس نخواهد بود مگر آن که تطهیر جسم و جان صورت گرفته باشد. چنانچه ذات اقدس اله خود در آیه شریفه می فرماید:
و لایمسه الا المطهرون.5

انسانی که به پلیدی شهوت و گناه آلوده و به هوی و هوس مبتلا است و موانع شناخت را از خود دور نساخته است از قرآن بهره ای نمی برد. آدمی باید از انواع آلودگی در علم وعلل پاک باشد تا بتواند در قرآن اندیشه کرده و حقیقت آن را دریابد.

یکی از صفات قرآن، هادی بودن آن است. چنانچه در نهج البلاغه آمده است.
«الهادی الذی لایضل.»6

هدایت قرآن شامل حال کسانی می شود که قابلیت و شایستگی را دارند، کسانی که شهوت و غضب حیوانی خود را بر فطرتشان حاکم ساخته چون حق را انکار می کنند و در برابر آن می ایستند گمراهی و ضلالتشان بیشتر می شود. هدایت یعنی راهنمایی و دستگیری مؤمنان و خارج کردن آنها از ظلمات احتجاب از شهود خدا به سوی نور مشاهده الهی.7

کوتاه سخن اینکه برای دست یافتن به هدایت قرآن، شناخت قرآن را لازم داریم و جهت شناخت حقیقی تطهیر جسم و جان را باید کسب کنیم.


گام دوم: مجالست با قرآن
در بهشت اندیشه علوی به جمله ای زیبا از امام العارفین پیرامون قرآن برخورد می کنیم. حضرت می فرمایند:
وما جالس هذا القرآن احد الاقام عنه بزیاده و نقصان: زیاده فی هدی او نقصان من عمی.8
احدی با قرآن ننشست جزاینکه به فزونی یا کمی از پیش آن برخاست: فزونی در هدایت، کم شدن در کوردلی.

بنابر فرمایش حضرت، ریزش و رویش در پرتو قرآن صورت می گیرد. نشستن در محضر قرآن زنگار جهالت را از صفحه دل می زداید و به قلب جلاء و روشنی می دهد. به همین دلیل ایمان افزایش می یابد. چنانچه در صفات مؤمنان به این معنا اشاره شده است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   20 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله لباس درقرآن